آسیب شناسی روابط زناشویی

عنوان:آسیب شناسی روابط زناشویی

نویسندگان: 1- قنبر گل پرست[1] 2- حبیبه شاهنده[2]

 

چکیده

 خانواده اولین ومهم ترین و پربرکت ترین نهاد اجتماعی در تاریخی فرهنگ وتمدن انسانی است. خانواده کانونی است که باید برای حفظ حرمت وکرامت انسان وتامین سلامت جسمانی وروانی ورشد معنوی او استحکام یابد.

خانواده با پیمان ازدواج وپیوند همسری زن ومرد هوشمند وآگاه وبرخوردار از بلوغ فکری وقابلیت های اجتماعی پایه گذاری می شود واین زوج ستون اصلی حیاتی ترین نهاد اجتماعی، تاریخی را نشان می دهد.

هر قدر روابط میان همسران بهتر وسالم تر وپر جاذبه تر باشد،زندگی شیرین تر وبا صفاتر شده وفرزندان با نشاط وموفقی تربیت خواهد شد.سلامت، استحکام واقتدار عاطفی خانواده در گرو برخورداری زن وشوهراز بصیرت وبینش اجتماعی ونیز آگاهی های لازم در جهت سازندگی وپیش گیری از درگیری ها، تضاد ها و کجروی ها است .

   بدون شک کانون خانواده هایی که در آن میان زن ومرد واعضای خانواده انس والفت نباشد، کانونی است همچون جهنم سوزان که نخستین آثار سوئ خود  را بر سلامت روانی وجسمانی اعضائ باقی میگذارد.

متاسفانه یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی در جامعه کنونی بشر، ستیزه ها ومجادله های خانوادگی است که ارکان خانواده را متزلزل می کند وسلامت روانی اعضای خانواده را به خطر می اندازد. پرداختن به موضوع آسیب شناسی روابط زنا شویی به منظور دست یافتن به راهبرد های پیشگیری،یکی از مهمترین ضروریات خانواده است. چون بدون شک شناخت علل وعوامل ، دستیابی به راه های درمان واصلاح امکان پذیر نخواهد بود.

   شناسایی آسیب های تهدید کننده روابط بین زن وشوهر از اهداف مهم این مقاله می باشد . بی تردید، خانواده های لجام گسیخته ومتزلزل، جامعه متزلزل را پدید می آورند. جامعه ای که در آن نشانی از خانواده های شالم یافت نشود .میزان طلاق روز به روز افزایش یافته وبه ازهم پاشیدن خانواده می انجامد.

  اهمیت این مقاله این است که علل وعوامل گوناگونی راکه به ایجاد روابط ناسالم وسرد میان زن وشوهر در محیط خانواده می انجامد، شناسایی وبا روش توصیفی – تحلیلی بررسی کند.

 مقصود از آسیب ها وچالش ها در این مقاله،گفتارها،رفتارها،وحالاتی است که نابسامانی ایجاد می کند وپیامد های گوناگونی به دنبال دارد.این آسیب ها عبارتند از: عدم درک متقابل زوجین،عدم صداقت و فریب کاری، عدم حفظ احترام وحرمت یکدیگر، سست شدن باورهای دینی و مذهبی  ، عدم آگاهی به مسایل زناشویی  و ، دخالت های اطرافیان،  روابط کلامی غیر صحیح (جدل،بگو مگو) وعدم ارضای نیازهای جنسی و….. می باشد .

کلید واژه : خانواده،روابط،آسیب شناسی،طلاق،زناشویی  

 

 خانواده اولین ومهم ترین و پربرکت ترین نهاد اجتماعی در تاریخی فرهنگ وتمدن انسانی است. خانواده کانونی است که باید برای حفظ حرمت وکرامت انسان وتامین سلامت جسمانی وروانی ورشد معنوی او استحکام یابد.

خانواده اولین و کوچکترین نهادی است که انسانها با یگدیکر رابطه برقرار می کنند.این رابطه ممکن است بین فرزندان ووالدین باشد.اما مهمترین این روابط که منجر به استحکام بنیان خانواده می شود، روابط خانواده میشود چون زن ومرد ستون اصلی وحیاتی این نهاد را تشکیل می دهند. وبدون شک سلامت واستحکام واقتدار عاطفی واجتماعی کانون خانواده در گرو بصیرت وبینش اجتماعی زن ومردی است آن را اداره می کند. واگر انس والفت بین اعضای خانواده وروابط سالم وسازنده یا آگاهیهای لازم بین زن وشوهر نباشد آسیب های جبران ناپذیری بر پیکره خانواده وروابط اعضای آن وارد می شود که منجر به ازهم پاشیدن خانواده می شود. بانگاهی به وضیعت نابسامانی اجتماع ورشد چند درصدی طلاق در می یابیم که بیشتر دردها ومشکلات وناسازگاری از روابط زناشویی وعدم آگاهی زوجها به مسایل خانواده سرچشمه می گیرد.همچنانکه مطالعات نشان می دهد که 18%درصد زنان از وجود ناسازگاری وعدم تفاهم در خانواده رنج می برند (طاهری وهمکاران،1381)واین آمار نشان دهنده آن است که، بسیاری ازمشکلات روابط زناشویی وهمچنیین طلاق، نبود تفاهم بعداز ازدواج وپنهان کاریهای قبل از ازدواج می باشد.

پژوهش ومطالعات گوناگونی درارتباط با این موضوع به انجام رسیده است که ازجمله می توان به این پژوهشها اشاره نمود؛ خانم سپیده در مقاله خود با عنوان«9دشمن زندگی» آسیبهای جدیدی را در زندگی زناشویی مطرح نموده است که موارد عبارتند از تلویزیون، خانه نشینی، نرسیدن به وضع ظاهر، نبودبرنامه واختلاف رفت وآمد با خانواده همسر. همچنین خانم مجد کریمی درمقاله خود با عنوان «آسیبهای آغاز زناشویی» معتقدد است که آسیبهای هم درآغاز زندگی وجود دارد که اگر ازدواج تحمیلی باشد برای یکی از زوجین این مسئله ممکن است رابطه عاطفی وزناشویی را تحت تأثیر قرار دهد ومشکلاتی رابرای زوج ایجاد کند. خانم بهرامی در مقاله خود«زمینه آسیب های زناشویی»، ارتباط نامشروع یکی از زوجین وعدم اعتماد به همسر وپنهان کاری را از عوامل آسیب روابط زناشویی دانسته است.خانم حجاب وهمکارانش، در پژوهش خودشان، مسایل زناشویی وعدم درک متقابل زوجین را از عوامل آسیب زایی زناشویی ذکر نموده اند.بهود استحکام روابط زناشویی وسالم نگه داشتن محیط خانواده از هر آسیبی، از دغدغه های مهم بسیاری از روانشناسان وکارشناسان مسایل خانواده میباشد، که اهمیت این مقاله هم دراین است که عوامل وعلل مختل کننده روابط زناشویی را شناسایی وآن را مورد بررسی وتبیین قرار داده است.و همچنین افزایش سطح آگاهی زوج های جوان نسبت به عوارض اختلافات زناشویی، بهبود روابط زناشویی وشناسای آسیب های تهدید کننده روابط، از اهداف نگارش این مقاله می باشد. دراین مقاله موارد ذیل مانند: مانند عدم درک متقابل زوجین،وفریب کاری، عدم حفظ احترام وحرمت یکدیگر،عوامل جسمانی وبدنی ، نازایی وناباروری ونداشتن روابط گرم وعاطفی ، دخالت های اطرافیان وطلاق، مورد بررسی وتبیین قرار گرفته است.

عدم شناخت وآگاهی به اصول زندگی مشترک

توانایی در دانایی است. برای ازداوج وزدگی مشترک موفق به کسب دانایی لازم است ومانند هر امردیگری بای نهارت های مربوط به آن را کسب کرد ودر فرایند زندگی مشترک به کار برد. در برخی از خانواده ها به علت عدم شناخت زن وشوهر نسبت به یکدیگر، عدم آگاهی نسبت به اهداف وانگیزه های ازدواج، پیش داوریها، فریبکاریها، عدم احساس مسئولیت وبی توجهی به اصول اخلاقی، بنیاد خانواده متزلزل می شود.

مهمترین عاملی که موجب آسیب پذیری خانواده می شود، عدم شناخت وانحراف از هدف های ازدواج است. زن وشوهری که هدفهای ازدواج وتشگیل خانواده را نشناخته اند ویا فراموش کردهاند، در مسیر درست حرکت نمی کنند(استادان…. ،ص24).  در بسیاری مواقع، نشناختن حق وظیفه، ریشه عدم انجام وظیفه است که از آن به جهل تعبیر می شود واگر آگاهی از وظیفه وجودداشته باشد تاحدی جلوی کوتاهی ها گرفته می شود. بنابراین نشاختن اصول زندگی به روابط زناشویی آسیب می رساند.

عدم درک متقابل

از عوامل مؤثر دراختلاف خانواده، مسایل شناختی زن وشوهراست. وعدم پختگی هر یک موجب رفتارهای نسنجیده می شود. در بسیاری از موارد افراد آگاهی کافی ازوظایف وحقوق متقابل یگدیکر ندارد. به همین جهت در انجام وظایف ورعایت حقوق یگدیکر موفق نیستند و کم سن و سالی زن ومرد لز عوامل بروز اختلاف است (فرجاد،ص154)

      یک پژوهش نشان داده است که سن ازدواج در زنان شرف طلاق در مقایسه با افراد دیگر به طور معناداری کمتر است پس عدم درک متقابل از عوامل بروز اختلاف میان زن و شوهر است .(میر احمدی زاد ،1382).

    روابط کلامی غیر صحیح (جدل،بگو مگو)

    برخی اختلافات زن و مرد به چگونگی روابط کلامی آنان باز می گردد و در روابط آنان اختلال ایجاد می گرددبسیاری از افراد تصور می کنندکه دیگران از اهداف و مقاصد آنان آگاهی دارند و همین امر موجب می شود روابط کلامی به بیان همه نکات نپرداخته و با کنایه و استعاره سخن گویند،حال آنکه استفاده از واژه های مبهم مانعی برای تفاهم است برخی افراد برای بیان قدر شناسی کم از الفاظ صریح  استفاده می کنند در حالی که در انتقاد و ایراد گرفتن صراحت لهجه بیشتری دارند و کم رویی نشان نمی دهند(بی رشک،ص9).بنابراین چنین رفتاری عامل مهمی در بروز اختلاف در خانواده است . برای همین  در اسلام بر تاثیر مخرب جدال و بگو مگو در روابط انسانی توجه شده است . بنابراین در خانواده ای که میان زن و شوهر کلمات مبهم و نامفهوم  برای بیان  اظهارات خودشان استفاده کنند می تواند عاملی برای آسیب روابط   میانشان باشد

عدم ارضای نیازهای جنسی

یکی از بروزاختلاف میان زن وشوهر، عدم توجه به نیازهای جنسی یکدیگر است که به ناتوانی، بی میلی  یا سرد مزاجی فرد مربوط می شود. این مسئله، زن وشوهر رادچار عصبانیت ودل سردی نسبت به همسر وزندگی میکند و به تدریج موجب بروز رفتارهای پرخاشگرانه و در نهایت افسردگی می شود. وگاه باعث ایرادگیری بی مورد ازهم، نارضایتی زندگی، قهرهای طولانی مدت، کوبیدن شخصیت یکدیگر، تهدید به جدایی وابراز خستگی وتمارض می باشد(عسگری، ص24).

ارضای نیازهای جنسی در خارج از محدوده خانواده نیز عامل مهمی در بروز اختلاف های زناشویی و آسیب های جدی تهدید کننده خانواده است.

عدم صداقت وفریبکاری

صداقت میان زن وشوهر، همچون پل ارتباطی مؤثر موجب می شود که زن وشوهر میل ورغبت وافروکاملی برای صحبت بایکدیگر پیدا کنند واز این طریق بر رشد شخصیت خود وهمسرشان بیفزایند ولازم است برای نیل به تفاهم زن وشوهر در همه ی امور زندگی نسبت به همدیگر صادق وراستگو باشند(استادان طرح….، ص260)

یکی از عاملی که استحکام خانواده را حفظ می کند پاکدامنی وصداقت زن وشوهر است. بدیهی است که اگر بی اعتمادی ازهر گذرگاهی متوجه کانون خانواده شود، به تدریج خانواده استواری و اتقان خود را از دست خواهد داد. برای مثال؛ شوهریا زن، آمدو شد، معاشرت ها، درآمدها ونظایر آن را از یگدیکر پنهان می کنند. غافل از آنکه روزی این حقایق آشکار ومنجر به تیرگی روابط بین آنان خواهد شد. این گونه رفتارها به صورت عوامل مکنون  در زندگی مشترک باقی می ماند و چنانچه زوجین بدان توجه نکند، زمینه های از هم گسیخته شدن  بنیاد خانواده را فراهم میکند.(ملک محمودی ،ص 25).

 بنابراین با توجه به مطالب بالا می توان گفت، صداقت یکی از استوارترین بنیانی است که مشارکت ها، دوستی ها و صمیمیت ها در ازدواج  راافزایش می دهد و عدم آن، همه این بنیان ها را در معرض گسیختگی و فروپاشی قرار می دهد .

      دخالت ها ی اطرافیان

از دیگر آسیب های میانروابط زناشویی، دخالت های بی مورد وگاه مضر در زندگی است که می توان آن را متداولترین آفت های روابط خویشاوندی دانست.

   اکثر پژوهشهای انجام شده، درباره اختلافات وآسیب های خانواده این حقیقت را منعکس کرده اند که دخالت دیگران مانند اقوام وآشنایان، والدین زن یا شوهر موجب شعله ور شدن اختلافات زن وشوهر می گرددودر نهایت به جدایی وطلاق منجر خواهدشد. زن یا شوهر به ویژه در اوایل زندگی مشترک توسط دیگران بطور ناشیانه راهنمایی ویا در برخی موارد تحریک می شوند. گاهی اوقات حضور مادر شوهر یا پدر شوهر ومادر زن ویا پدر زن علی رغم علاقه به فرزندان خود در زندگی مشترک آنان مزاحمت ها و آسیب های را  بوجود می آورند. در استحکام وانحلال بنیان خانواده، عوامل متعددی دخالت ونقش دارند وهریک از عوامل اثر  گوناگونی آنی ویا با تأخیر بر جای می گذارد.(استادان و…،ص253)

    دخالت های بیجا ی اطرافیان و آشنایان در زندگی خصوصی دو همسر و مخصوصا در اختلاف آنها عامل مهم دیگری است که پیوندها را می گسلد تجربه نشان داده است که بسیاری از آسیب هایی که متآسفانه صدمات جبران ناپذیری را هم داشته است از دخالت های بیجا ی اطرافیان و خویشاوندان بوده است .

      سست شدن باورهای دینی و مذهبی 

       بدون تردید از مهمترین عوامل پیوند پایدار ازدواج موفق همسویی بینش ها و باورهای دینی و پایبندی  عملی زوجین به ارزشها و فرایض الهی است براین اساس مردان و زنان خداباور و پاک اندیش در آرزوی داشتن همسری مومن  سیرت و عامل به ارزشهای قرآنی هستندکه ، کم توجهی یا بی توجهی به این امر مهم در ازدواج، به معنای سست شدن کانون زندگی و ناپایداری آن می باشد .پس حفظ و تقویت مستمر و تعالی باورها و ارزشهای مذهبی توسط زوجین، از مهمترین عوامل مؤثرو قویترین جاذبه های زندگی مشترک است وبرخورداریهای از اندیشه مذهبی مشترک وهمگامی وهمراهی در التزام به فریضه های مذهبی، زیباترین حلقه را به همسران ارزانی می دارد (انجمن اولیا و مربیان،1376).

     از جمله موارد دیگری می تواند به روابط زناشویی آسیب برساند عبارتند از :1- اشتغال بیش از حد به امور شخصی وغفلت از شریک زندگی 2- شخصیت زدای یکی از زوجین در میان اعضای خانواده ودوستان 3- بی احترامی یکی از زوجین به وابستگاننزدیک همسر خود 4- شراب خواری ومیگساری یکی از زوجین 5- خیانت یکیاز زوجین 6- اظهار مسایل خصوصی زندگی زناشویی با دیگران 7- احساس مالکیت مطلق یکی از  زوجین به دیگری ودر تنگنا قرار دادن فرد و….

بحث و نتیجه گیری

خانواده اصلی ترین نهاد جامعه و مهمترین واحد از رفتار و روابط اجتماعی است و بسیاری از تحقیفات اجتماعی بر اساس این نهاد پایه ریزی شده است وهمچنین نقش خانواده در توسعه اجتماعی غیر قابل انکار است. خانواده ایی که درآنها زن .وشوهر با هم تفاهم دارند واز  زندگی  احساس رضایت میکنند کارکرد مناسب تری داشته و نقش خود را بهتر ایفا می کند.  رضایت از زندگی زناشویی یکی از عوامل پیشرفت و دستیابی به اهداف زندگی است .صداقت ،صمیمیت،عشق،حفظ ارزشها و محبت زن وشوهر به همدیگر از پایه های استوار و اساسی زندگی زناشویی است که نبود هریک از این موارد آسیب های جبران ناپذیری را به روابط زناشویی خواهد رساند همچنانکه آمارهای موجود در دادگاه خانواده مؤید این مسئله می باشد. در این مقاله مهمترین آسیب های روابط  زناشویی از جمله: : عدم درک متقابل زوجین،عدم صداقت و فریب کاری، عدم حفظ احترام وحرمت یکدیگر، سست شدن باورهای دینی و مذهبی  ، عدم آگاهی به مسایل زناشویی  و ، دخالت های اطرافیان،  روابط کلامی غیر صحیح (جدل،بگو مگو) وعدم ارضای نیازهای جنسی و….. مورد تبین وتشریح قرار گرفته است و می توان اینگونه نتیجه گرفت که زن و شوهر پایه های اساسی یک زندگیرا تشکیل می دهند. آنان باید برای بقا و استواری روابط فیما بینشان با آگاهی و درک متقابل و شناخت از مسائل زناشویی و با همکاری و همیاری همدیگر در تصمیم گیری ها، بحران های زندگی را پشت سر بگذارندو در محیط خانمه برای سلامت روانی خانواده با روابط سالم از آسیب ها و عوامل مخرب زای روابط زناشویی پرهیز کنند.

 

منابع

انصاریان، حسین(1378)، نظام خانواده در اسلام، قم، نشر ام ابیها
استادان طرح جامع آموزشی خانواده(1377)، جلد1 و2، تهران، نشرانجمن اولیا ومربیان
بی رشک، بهروز(1370)، آدم سازی در روانشناسی، تهران، رشد
عسگری، حسین(1380)، نقش بهداشت روانی در ازدواج، تهران، نشر گفتگو
طاهری.ش ،نوایی.ج(1380)، بررسی دیدگاه زنان ا8- 50 ساله شهر زنجان نسبت به مشکلات ومسایل زنان، زنجان، معاونت پژوهش دانشگاه علوم پزشکی
فرجاد، محمد حسین(1382)، آسیب شناسی کجرویهای اجتماعی، تهران، نشر مرکز مطبوعات وانتشارات
میر احمدی زاده، علی رضا(1382)، رضایت مندی زناشویی، مجله اندیشه، شماره 32
ماهنامه آموزشی وتربیتی، تهران ،انجمن اولیا ومربیان
 



-[1]  کارشناسی ارشد علوم تربیتی
[2] - سطح سه  استاد و مدیر حوزه علمیه الزهراء(س) خلخال

بررسی و تبیین رسالت دانشگاه از منظر امام خمینی(ره)

 به نام خدا

 

عنوان:   بررسی و تبیین رسالت دانشگاه از منظر امام خمینی(ره)

نويسندگان: 1-  قنبر گل پرست[1] 2- حبيبه شاهنده[2]

 

        چكيده

       پایه و سرمنشأ سعادت و شقاوت هر ملتي وابسته به دانشگاه است و دانشگاه مهد تربيت انسان هاي متعهد و مؤمن است و و   براي رسيدن به اين سعادت از منظر امام خميني (ره)در حقيقت دانشگاه ها بايد دو كار عمده را در دستور كار خود قرار دهند: یكی، تربیت و اصلاح انسان ها؛ و دیگر، تربیت دانشمندان متخصص و متعهد  و به ‏نظر ايشان، هر دو كار باید در كنار یكدیگر انجام شود.و خود كفايي، خود اتكايي ، استقلال علمي وفرهنگي ،حفظ و تداوم ارزشهاي انقلاب اسلامي ،مشاركت در مسائل سياسي و اجتماعي ،  توليد دانش و فن آوري بومي و مشاركت در توسعه و سازندگي و آباداني كشور، از رسالت و وظايف مهم دانشگاه مي باشد و زماني اين اهداف به سر منزل مقصود خواهد رسيد كه به فرموده امام (ره)  بين دو نهاد مهم و حساس، دانشگاه و حوزه  علميه ،  وحدت و يكپارچگي وجود داشته باشد.

   اهميت اين مقاله در اين است كه رسالت دانشگاه ها را از منظر امام(ره)، با روش توصيف و تحليلي، مورد بررسي و تبيين نموده است و شناساندن رسالت دانشگاهها به موسسات آموزش عالي ودانشگاهها، تبيين توصيه هاي امام (ره) به دانشجويان و اساتيد دانشگاهها، از اهداف مهم اين مقاله مي باشد .در اين مقاله رسالت هاي مهم دانشگاه از منظر امام خميني (ره)از جمله انسان ساز، خودكفايي واستقلال علمي وفرهنگي، خوشبختي و سعادتمندي ملت، تعهد اجتماعي وسياسي، حفظ تداوم انقلاب اسلامي، سازندگي و توسعه، وحدت حوزه ودانشگاه مورد تبيين و تشريح قرار گرفته است.

  از منظر امام خمینی(ره) دانشگاه می تواند ملتها بخصوص جوانان را از مفاسد، وابستگی به کشورهای استعمارگر و بدبختی ونجات داده و راه خوشبختی و خودکفایی یک ملت را در تمام جنبه ها هموار کند که از منظر ایشان  شرط تحقق این امر بدون  همکاری  و همدلی حوزه و دانشگاه و دیگر نهادهای آموزشی و فرهنگی، دست نیافتنی و غیر ممکن است.

 

كليد وازه: رسالت، دانشگاه، استقلال، وابستگي، خودكفايي

 

 

.

 

 

 

 

 

     مقدمه

     دانشگاه در سرنوشت گشور نقش برجسته و تأثيرگذاري دارد. دانشگاه با تربيت دانشجويان، اثري ماندگار ودرازمدت را بر سرنوشت كشور ومصالح ملت وفرهنگ مردم برجاي مي گذارد. برجستگي اين نقش در ماندگاري و آثار ديرپاي دانشگاه است وفرآورده هايي كه هريك در ساختمان اين اثر ماندگار، چون خشتي و مصالحي، جايگاه تأثيرگذار دارند.(موسسه فرهنگي قدر ولايت، 1386،ص11).

     امروزه همه كشورها براي رسيدن به مقاصد و آرمان هاي خود به وجود سازمان هايي همچون آموزش و پرورش، مراكزونهاد هاي  فرهنگي و…. به خصوص دانشگاه نيازمندند و علل توسعه و پيشرفت  ملت ها در تمام جنبه ها از جمله سياسي،اقتصادي، علمي….به دانشگاه هاي مجهز، پ‍ژوهش محورومستقل مي باشد در واقع دانشگاه ومؤسسات آموزش عالي،  يك سازماني است كه سعادت، پيشرفت و توسعه،رشد و توليد علم و تربيت انسان هاي منعهد و عالم هركشوري وابسته به آن است كه اگر اين سازمان به وظايف خود به خوبي عمل كند ملت ها را از غرق شدن در درياي پر تلاطم و طوفاني نجات داده و به ساحل آرامش و سعادت مي رساند.

   دانشگاه در رأس همه پيشرفتها، سعادت، بدبختي و شقاوت همه ملتها قرار دارد. دانشگاه هم منشاءِ دردها و فسادهاي موجود و هم منشاءِ اصلاح امور كشور است. همچنانكه حضرت امام خميني (ره) در اين باره مي فرمايند:   “دانشگاه خوب، یک ملت را سعادتمند می‏کند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را عقب می‏زند” و در جای دیگر می‏فرمایند: “این افرادی که از دانشگاه می‏آیند، یا مخرّب یک کشوری هستند یا سازنده آن کشور هستند” و “هر چه از خوبیها و بدیها برای یک ملتی تحقق پیدا می‏کند:  آن را در رأس امور مي‏خوانند؛ از جمله: «مقدرات اين مملكت، دست اين دانشگاهي‏هاست»، «از دانشگاه [است كه] بايد سرنوشت يك ملت تعيين شود»(صحيفه نور1377، ج19،ص253) و «دانشگاه كه رأس امور هست و تقديرات يك كشوري، مقدرات يك كشوري بسته به وجود آنهاست، بايد جديّت كنند كه روي خودشان را از غرب و شرق برگردانند».

دانشگاه از ديدگاه امام خميني(رحمت الله علیه)آن قدر اهميت دارد كه اگر نقش واقعي خود را نداشته باشد، همه چيز مملكت ازدست خواهد رفت. ايشان در جمله‏اي اين اهميت را گوشزد كرده‏اند: «اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست برود، همه چيزمان از دستمان رفته است».

دانشگاه به عنوان يك سازمان علمي وفرهنگي،  سرمنشأ همه تحولات از جمله تغير و تحول و تربيت انسانهاي عالم و دانشمند، يك ملت به حساب مي آيد،  همچنانكه از منظر امام خميني(ره) كار عمده دانشگاهها  یکی، «تربیت و اصلاح انسانها»؛ و دیگري، «تربیت دانشمندان و متخصّصان» است. دانشگاههاي كشور ايران در گذشته به دليل وابستگي به فرهنگ وعلم كشورهاي غربي و وارد نمودن دانشهاي غربي از اين كار عمده از منظر امام به دور بوده و حتي در ابتدايي ترين امور  علمي وابسته به غرب بودند اما به بركت انقلاب اسلامي و اسلامي شدن دانشگاه ها با دستورات و رهنمود  هاي امام خميني (ره) از وابستگي و واردات  فن و دانش  رهايي و به خود كفايي علمي دست يافت.  

    امام خميني(رحمت الله علیه)براي دانشگاه، دانشگاهيان و دانشجويان، پيامها و سخناني بيان فرموده‏اند كه اگر با دقت و از ابعاد گوناگون تجزيه و تحليل شوند، راه نجات يك ملت و كشور در دنيا و آخرت مشخص و در صورت عمل به آن رهنمودها، اين نجات محقق مي‏شود.اما بعد از بيش از ربع قرن از پيروزي انقلاب اسلامي آيا مراكز علمي و دانشگاه ها سخنان و فرمايشات امام خميني (ره ) را در سرلوحه عملكرد علمي شان قرار دادند ؟ و آيا به رسالتي كه امام (ره) بارها به آن تاكيد داشتند عمل كرده اند ؟

پژوهش هاي مختلفي در مورد اين موضوع به نگارش در آمده است كه از جمله مقاله موسوي با عنوان “جايگاه دانشگاه از ديدگاه امام خميني(ره)” با بررسي انديشه هاي امام به تبيين بيانات ايشان در مورد اهميت دانشگاه وتأثير آن بر سرنوشت كشور پرداخته ودانشگاه را سرمنشأ همه امور يك كشور از جمله بدبختي وسعادتمندي يك ملت دانسته وبه رسالت دانشگاه از جمله  انسان سازي، الگو قرار گرفتن براي ملل ديگرو….، اشاره نموده است.

   رشيدي زاده، در مقاله خود با عنوان ” انتظارات و ضرورت هاي وحدت و حوزه” وحدت حوزه ودانشگاه را از عوامل مهم تبيين علوم ديني در محيط دانشگاه بيان نموده است. همچنين خضريان در مقاله خود با عنوان” دانشگاه در نظر امام(ره) ” دانشگاه را نقطه آرماني هدايت جامعه دانسته و گفتمان انقلاب اسلامي و تبيين آن را سرمنشأ رسالت دانشگاه اظهار نموده است. به اسلامي شدن، انسان  سازي، تربيت انسانهاي انديشمند، خودكفايي علمي، حفظ وپايداري انقلاب اسلامي به عنوان رسالت هاي مهم دانشگاه در مقالات مختلف اشاره شده است.  

      اهميت اين مقاله در اين است كه رسالت دانشگاه ودانشگاهيان را از منظر امام، با روش توصيفي و تحليلي،  بررسي و تبيين نموده است. و شناساندن رسالت دانشگاهها به موسسات آموزش عالي ودانشگاهها،تبيين توصيه هاي امام (ره) به دانشجويان و اساتيد دانشگاهها، از اهداف مهم اين مقاله مي باشد .در اين مقاله رسالت هاي مهم دانشگاه از منظر امام خميني (ره)از جمله تربيت انسانهاي متعهد و مؤمن( انسان ساز)، خودكفايي واستقلال علمي وفرهنگي، خوشبختي و سعادتمندي ملت، تعهد اجتماعي وسياسي، حفظ تداوم انقلاب اسلامي، سازندگي و توسعه، وحدت حوزه ودانشگاه تبيين وتشريح خواهد شد.

 

تربيت انسان هاي م‍ؤمن، متعهد وبا ايمان( انسان سازي)

   از جمله رسالت ووظايف دانشگاه تربيت انسانهاي با ايمان ومؤمن است. سرمنشأ بدبختي وسعادتمندي يك ملت از دانشگاه است. دانشگاه با تربيت انسان هاي وابسته و بي اعتماد به نفس مي تواند مديريت و رهبري ملت را به اجانب و استعمار گران بسپارد وبا تربيت انسا نهاي با ايمان ووفادار به كشور خود سعادتمندي وترقي يك ملت را رقم بزند. امام خميني با توجه به وضيعت رسالت دانشگاه را انسان سازي يعني تربيت انسان هاي مؤمن، وفادار به ملت خود و متعهد مي داند ومي فرمايد:« ما هر دو طايفه بايد تربيت كنيم قشرهاي جامعه را. ما احتياج به آدم داريم، مملكت ما احتياج دارد به اينكه انسان درست بشود در آن، مؤمن باشد. آدمي كه اززير دستگاه شما يا دستگاه ما بيرون مي آيد، اگرمؤمن باشد، ديگر نمي شود كه زيربار ظلم اجانب برود ويا تطميع ها وتهديدي ها را همه، آني كه تطميع مي شود وتهديد در آنها اثر مي كند آنهايي است كه ايمان ندارند».(مؤسسه نشر وتنظيم آثار امام خميني(ره)، 1377،ص177).

    همجنين ا مام مي فرمايد: «دانشگاه يايد مهد تربيت باشد مهدي كه انسانهاي معنويت گرا تربيت كند نه انسانهاي ماديگرا،  همچنين ايشان مصون سازي كشور را نتيجه تربيت انسانهاي مؤمن ومتعهد مي داند و مي فرمايند: «اگر دانشگاهها درست نشود ومدرسه هاي ما هم درست نشود اميد اينكه يك جمهوري اسلامي ما پيدا بكنيم نداريم. اگر اين دو قشر تربيت شدند به طوري كه اسلام مي خواهد، تربيت انساني شدند هم مملكت ما مصون مي شود از تصرف شياطين وروي چرخ خودش گردش مي كند بدون وابستگي به خارج و بدون خيانتهاي داخلي و هم ترقيات حاصل مي شود براي شما»ا.(همان ).  امام خمینی (س) با نگرشی ژرف به ابعاد گوناگون، از جمله به این مسأله توجه کرده و با کلامهای گوهربار خود راه را نشان داده‏اند.
ایشان دراين خصوص  می‏فرمایند: “شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید؛ اگر انسان درست کردید، مملکت خودتان را نجات می‏دهید"، “دانشگاه باید مرکز درست‏کردن انسان باشد"، “دانشگاهها را مرکز تربیت قرار دهید؛ علاوه بر دانش، تربیت لازم است. اگر یک دانشمندی تربیت نداشته باشد، مضرّ است"، “دانشگاه را باید شما رو به خدا بیرید، رو به معنویت ببرید. و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم برای خدا خوانده بشود"؛ و بالأخره در فرازی دیگر، با اشاره به هر دو عامل تخصص و تعهد در کنار هم، می‏فرمایند: “اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد، یعنی در کنار تحصیلات، تهذیب هم در آنجا متحقق باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها می‏توانند به سعادت برسانند".

پس ملاحظه می‏شود که امام خمینی(س) در این مجموعه از بیانات، ضمن اشاره به اینکه دانشگاه باید مرکز تربیت، انسان‏سازی و خداجویی باشد، کسب تخصص را هم لازم می‏شمرند. نپرداختن به چنین موضوعی را باعث نابودی کشور ذکر می‏کنند و متخصص غیرمتعهد و فاقد تربیت انسانی را به حال کشور مضرّ می‏دانند.

امّا روشن است که رسیدن به این دو عامل و جهت، یعنی تخصص و تعهد، به‏آسانی صورت نمی‏گیرد و به کار و تلاش جدی استادان و دانشجویان و همه دست اندرکاران و متفکران دلسوز و هنرمندان دردمند نیاز دارد؛ که هر یک، بویژه دانشگاهیان، باید از یک سو به این تلاش و جدّیت دست زنند و متحمل سختیها و ناراحتیها شوند و از سویی دیگر، با شناخت موانع و مشکلات، در صدد مبارزه با آن موانع و حل مشکلات برآیند. از این جهت است که امام عزیز بکارگیری این کوشش و تلاش را متذکر می‏شوند و آن را لازم می‏شمارند. ایشان در جایی می‏فرمایند: “جدیت و فداکاری لازم دارد تا دانشگاه، دانشگاه بشود"؛ و در جایی دیگر به این تلاش و کوشش ارج می‏نهند و بر فداکاران و تلاشگران درود می‏فرستند: “سلام بر جوانان برومندی که با سلاح علم در سرافرازی و اعتلای کشور، کشور عزیز اسلامی کوشا، و در رسیدن به هدفهای انسانی ـ اسلامی از هیچ زحمت و کوششی دریغ ندارند".  (موسوي ، 1388، ص25).

  در واقع امام خميني(ره)  رسالت و وظايف دانشگاه را تربيت انسانهاي مؤمن، معنويت گرا، تربيت مطابق فطرت الهي، متعهد، اصلاح و هدايت فطرت انسانها، تعليم و آموزش همراه با تربيت انساني و …، مي داند.

 

         خودكفايي و  استقلال علمي وفرهنگي

            از دانشگاه  است  كه مي تواند يك كشور مستقل باشد و از دانشگاه است كه مي تواند يك كشوري كشور وابسته باشد(امام خميني(ره) ).

   وابستگي و خودباختگي هر ملتي از لحاظ علم وفن آوري علل از دست دادن هويت ملي و فرهنگ و ارزش هر كشوري به حساب مي آيد و در اين وابستگي و خودباختگي دانشگاه نقش مؤثري را ايفا مي كند.  به نظر امام خميني(ره)بايد قيد و بندها و دلبستگي به غرب و يا مظاهرِ ديگرِ شبيه به آن را رها كنيم و از آنها آزاد شويم. امّا ممكن است اين سؤال به ذهن خطور كند: بعد از قطع اين رابطه، چه مي‏شود؟ آيا پس از آن، در خلأ، تنهايي، بي‏ياوري و بدبختي قرار نخواهيم گرفت؟ آيا همه چيزمان نابود نخواهد شد و به هلاكت نخواهيم افتاد ، براساس گفته‏هاي امام (رحمت الله علیه)«خودباوري» و «اتكا به خود» و «خويشتن‏يابي» است؛ كه خلاءِ موجود را به بهترين وجهي پر خواهد كرد. ايشان در خطاب به دانشجويان مي‏فرمايند: «شما دانشجويان عزيز! خودتان درصدد اين باشيد كه از غرب‏زدگي بيرون بياييد. اين گمشده خودتان را پيدا كنيد. گمشده شما، خودتان هستيد». امّا اين خود را چگونه مي‏توان پيدا كرد؟ و آيا چگونه‏بودن و چگونه‏شدن، خودپيدا كردن است؟
طبيعتاً اصطلاح «خود را يافتن» بايد مفهومي خاص داشته باشد. آنچنان «خودي» كه نه تنها جايگزين خلأ و قطع وابستگي شود، بلكه حالتي رشديابنده داشته باشد و استاد، دانشجو و دانشگاه را به بهترين وجه بسازد و آنها را از جهات مادي و معنوي، به صلاح و ساحل نجات و رشد و ترقي برساند(موسوي،1388، ص52) .

     امام خميني (ره) دانشگاه را زمينه ساز استقلال مملكت مي داند و مي فرماييد:« اگر دانشگاهها درست نشود ومدرسه هاي ما هم درست نشود اميد اينكه يك جمهوري اسلامي ما پيدا بكنيم نداريم . اگر اين دو قشر تربيت شدند به طوري كه اسلام مي خواهد، تربيت انساني شدند هم مملكت ما مصون مي شود از تصرف شياطين وروي چرخ خودش گردش مي كند بدون وابستگي به خارج و بدون خيانتهاي داخلي و هم ترقيات حاصل مي شود براي شما»(مؤسسه نشر وتنظيم  آثار آمام خميني(ره 1387)، ص187). امام خميني (ره)  خودباختگي و از دست دادن اسقلال فكري از جمله در علم پزشكي را عامل وابستگي كشور و بدبختي يك ملت مي داند و مي فرمايد:« در عين حالي كه طبيب داريم، يكي كه مريض مي شود مي گويند اروپا بايد ببريم؟ اين براي اين است كه خودمان را از دست داديم. استقلال فكري ديگري نداريم. همه اش دنبال اين هستسم كه غرب چه كاره است»(صحيفه نور 1386، جلد8،ص95). 

    در واقع امام (ره) وابستكي پزشكي به غرب را از علل از دست داده استقلال فكري دانشگاه از لحاظ علم وفن آورزي مي دانسته است و دانشگاه را به سمت اسقلال فكري و به دست آوردن هويت خودشان سوق مي داده و مي فرمايد:« دانشگاهها بروند دنبال اينكه جوانهاي ما را مستقل بار بياورند، تربيت كنند كه بفهمند خودشان يك فرهنك دارند، يك فرهنگ بزرگ دارند،  بفهمند كه فرهنگ از اينجا صادر شده است به خارج، بفهمند كه ما هم يك چيزي در عالم هستيم وما خودمان مي خواهيم خودمان را اداره كنيم (مؤسسه نشر وتنظيم  آثار آمام خميني(ره)، ص187).  امام خميني(ره) جهت استقلال كشور در علم وفن آوري دانشگاه را به قطع احتياج از خارج سفارش مي كرده  ودانشگاهها را به جديت و تلاش دراستقلال  توليد علم ودانش و خودكفايي در دانش به سعي و تلاش توصيه مي كرد و مي فرمود:« اگر يك ملت بخواهد مستقل باشد، شرط اول اين است كه احتياج نداشته باشد به غير، اگر احتياج داشت كه نمي تواند مستقل باشد، احتياج خودش يك وابستگي است».(همان) ايشان خروج از وابستگي را بدست آوردن اعتماد به نفس و هويت ملي، توليد علم بومي، برگرداندن روي خود از غرب وشرق، عدم گرايش به شرق و غرب در دانشگاهها، بريدن از خارج،كسب علم از موضع استقلال مي دانسته است. حضرت امام خميني(ره) استقلال و قطع وابستگي دانشگاهها را در علم دانش از غرب،  نتيجه انزوا شدن و محدوديتهاي استعمارگران دانسته كه با فرصت طلبي دانشمندان و دانشگاهيان داخل كشورمان به وجود آمده است.(نور،جلد13، ص311).

    بنابريان امام (ره) خودكفايي و استقلال ملتها را از رسالت مهم دانشگاه مي داند و دانشگاهيان را به تلاش وكوشش فراوان براي به استقلال رساندن ملت از همه لحاظ توصيه و سفارش كرده است.

        خوشبختي و سعادتمندي ملتها

        سعادت و خوشبختي هر كشوري وابسته به دانشگاه و وحدت ميان سازمانها و نهادهاي فرهنگي از جمله حوزه مي باشد. هرچه هماهنگي و اتحاد بين اين نهادها مداوم وبيشتر باشد سعادت و خوشبختي ملت تضمين؛ و اما اگر ميان اين نهادها تضاد و ناهماهنگي باشد بدبختي و شقاوت آن ملت رقم خواهد خورد.از منظر امام دانشگاه سرچشمه ومنشأ سعادت و شقاوت ملتها مي باشد و ايشان مي فرمايند:« دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه علوم قديمه، چه دانشگاه علوم جديده، از دانشگاه سعادت يك ملت و در مقابل سعادت، شقاوت يك ملت سرچشمه مي گيرد. دانشگاه را بايد جديت بكنيد دانشگاه را درستش كنيد، دانشگاه را اسلاميش كنيد(نور، جلد6، ص61).

   ايشان همچنين دانشگاه را والاترين مقام در سعادتمندي يك كشور و ملت دانسته و مي فرمايند: « آنهايي كه در زمان سابق براي مملكت غصه مي خورند،بايد خودشان را مجهز كنند كه اين فرزندان ايران، متعهد ودر خئمت خود ايران باشند .اگر اينطور بشود،دانشگاه بالاترين مقامي است كه كشور مارا به سعادت مي رساند .دانشگاه دو راه دارد :راه جهنم و راه سعادت، راه ذلت و مسكنت و نوكرمآبي و امثال اينها و راه عظمت و عزت وبزرگ منشي.  دانشگاه، همين دانشگاه را تا – دانشگاه-  را ما داريم فايده ندارد.  ما دانشگاه پنجاه سال است داريم و از دانشگاه هرچه فساد توي اين مملكت پيدا شد از اين اشخاصي بودند كه در دانشگاه تحصيل كرده بودند،تخصص هم شايد داشتند». (صحيفه نور،ج13،ص210).

   دانشگاه با توليد دانش مفيد ومؤثرو هدايت جوانان وملتها آنان را از افتادن به مفاسدها ونجات داده و به راه الهي وخدايي سوق دهدو با اين كار همه ملتها را اصلاح كند.از منظر امام (ره) دانشگاه مي تواند يك ملت را اصلاح و و به تباهي بكشاند. ايشان مي فرمايند:« دانشگاه و تربيت دانشگاهي است كه جوانهاي ما را يا طرف غرب مي كشد يا طرف شرق، و آنها را از خودشان تهي مي كند و وجهه آنها را متوجه به غرب و شرق مي كند تا اينكه يا شرق غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد و غلبه كند وهمه فرهنگ وچيزهاي ديگري را از ما بگيرند و به جاي آن يك مغز شرقي يا غربي بنشانند وملت ما را به تباهي بكشند»(نور، جلد 14، ص278).بنابراين دانشگاه به عنوان يك چراغ هدايت و منشأ ترقي و يا عقب گرد همه جنبه ها چه اقتصادي، سياسي، معنوي، علمي و فرهنگي و..مي تواند سعادت و شقاوت يك ملت را رقم زند و سرمايه ي اميد هاي يك كشورباشد ويا همه اميد هاي يك ملت را به باد نااميدي بسپارد.  در واقع از منظر امام تلاش كشورهاي استعمارگربدبخت كردن ملتها توسط وابسته كردن دانشگاه است كه ملتها مي توانند از طريق تربيت انسانهاي مؤمن و متعهد به نظام و استقلال و خودكفايي علمي و بومي سازي آن ملت را از غرق شدن در درياي استعمارگر نجات دهد.

  

     تعهد اجتماعي ومسئوليت سياسي

     مشاركت همه نهادهاو سازمان  ها براي پيشبرد آرمان هاي هدفمند و پيشرفت سياسي و اجتماعي ملت لازم و ضروري به نظر مي رسد كه از مهمترين اين سازمان ها دانشگاه است كه نمي توان مشاركت ونقش دانشگاهيان و دانشجويان و اساتيد را در اين پيشبرد اين اهداف ناديده  گرفت از جمله امور اجتماعي  و سياسي رسالت دانشگاهيان كه مي توانندبا بصيرت خود، مردم را همراهي كنند مي توان به انتخابات وملاك و معيارهاي نامزدها و تبيين قانون اساسي ، تبيين ارزشها و مقابله با تهاجمات فرهنگي و بالا بردن سطح آگاهي مردم در برابر نقشه هاي شوم استعمارگران و …..مي باشد

      تعهد اجتماعي و سياسي دانشگاه و دانشگاهيان از ديگر وجوه مورد عنايت  موكد حضرت امام است.امام از دانشگاهياان انتظار دارند همچون ناظري بصير و آگاه ،هوشمندانه و متعهدانه عملكرد ها و تصميم گيري ها را مد نظر داشته و با نقادي دلسوزانه خطا و لرزش احتمالي را گوشزد نمايند و همچون مشاوران و كارشناساني امين مساعدت خويش را از دست اندر كاران و مجريان امور دريغ ندارند همچنين در رخدادها و مراحل حساس تعيين كنندهاي همچون انتخابات،  همراه با ديگر بازوان فكري جامعه، با ارائه ملاك ها و معيارها مردم رابراي مشاركت و حضور مؤثر در سرنوشت خويش مدد رساند و در جهت گيري ها و خلق بستر هاي اجتماعي و فرهنگي تسهيل كننده راه تحكيم مقاومت ملي و انقلابي در برابر جهانخواران، امت اسلام را حامي و هادي باشند وبه مدد قدرت فني و دانش خويش در تشخيص ترفند هاي دشمنان، لحظه اي درنگ به خود راه ندهند .(موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)،1377،ص11)

  همچنين ايشان صاحب نظران در دانشگاه را به نظر دهي درتبيين  قانون اساسي  و همراهي با قوه سه گانه    سفارش مي كند (نور،ج9،ص103)

 

       حفظ و تداوم انقلاب اسلامي

       از مهمترين و اساسي ترين نقش دانشگاهيان حفظ و تداوم انقلاب اسلامي است انقلابي كه بعد از 2500 سال شاهنشاهي به رهبري امام خميني و با دادن خون هزاران شهيد و مجروح و بدون وابستگي به بلوك شرقي و غربي و با 15 سال دفاع همگاني مردم  از سال 42 تا 57وبسيجيان و سلحشوران  در  هشت سال دفاع مقدس  به ظهور رسيده است. و اكنون با گذشت بيش از ربع قرن از اين انقلاب بر دانشگاهيان است كه تبليغات انحرافي دشمنان را خنثي كنند همچنان كه امام (ره)  مي فرمايند :«سياسيون و روشنفكرانو دانشگاهيان وظيفه اسلامي و ملي خود را به جا آورند و نگذارند نهضت را به وسيله تبليلغات پر سر و صدا 0منحرف كنند».(صحيفه نور،ج2،ص106) همچنين ايشان طرفداري از انقلاب و پرهيز از اختلاف را از ديگر وظايف دانشگاهيان دانسته و فرموده است كه :«من از همه قشرهاي جوان دانشگاهي و مدارس علوم دينيه و روشنفكران و نويسندگان و دانشمندان عاجزانه استدعامي كنم در اين وقت حساس از هرگونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند»(نور،ج10،ص258) . بنابراين امام دراين سخنان قشرهاي فرهنگي به خصوص دانشگاهيان را به و تداوم انقلاب اسلامي سفارش نموده و از آنان مي خواهد كه شجاعانه در مقابل انحرافات قيام نمايندتا استقلال و آزادي خود و ملت خودشان رااز آسيب و گزند دشمنان مصون نگه دارند

    سازتدگي و توسعه

    سازندگي و آباداني هر كشوري نياز به متخصص و متعهداني هست كه بتوانند جامعه را توسعه دهند و در تمام سطوح در كشاورزان، كارخانه ها، مهندسين و بازاري ها همه بايد براي سازندگي جامعه كمك كنند. اما نكته قابل توجه اين است كه دانشجويان و دانشگاهيان با تخصص و تعهد خود نقش تعيين كننده اي دراين ميان دارند كه نمي توان از آن چشم پوشي كرد.                

 

       امام (ره ) از اين نكته غافل نبودند ودر اين مورد رسالت دانشگاهيان را چنين بيان كردند :«دانشگاه بايد عالم تربيت كند يك عالم درست نه عالم اداري بلكه عالمي كه بتواند مملكت خودش را اداره كند از حيث علميت، از حيث فرهنگ، نه اينكه غايت آمال اين باشد يك چيزي دستش بيايد برود در يك اداره اي بنشيند مهمل و نه اينكه بودجه مملكت را بي خودي صرف كند .دانشگاه بايد خود را مجهز كند براي اينكه جوانان را بسازد آتيه كشور را پي ريزي بكنند .»ايشان در جايي ديگر سهم دانشگاه را در سازندگي و باز سازي كشور اينگونه تشريح مي كنند :«باز سازي و سازندگي كشور جز از طريق تعاون و همفكري ميسر نيست .و اين كشور متعلق به اسلام و همه ملت ايران است و همان گونه كه در جنگ همه در كنار هم بودند ،  در صلح و سازندگي هم بايد در كنار يكديگر باشند .و مراكز علمي و دانشگاهي در اين امر بزرگ سهم بسزايي دارند. (نور،ج15،ص309)

 

     ايجاد وحدت با حوزه  علميه

    دانشگاه براي به انجام رساندن رسالت و وظايف خود از جمله موارد فوق الذكر به تنهايي و بدون كمك گرفتن از ساير نهادهاي فرهنگي به خصوص حوزه نمي تواند به اهداف خود برسد. دانشگاه هر چه رسالت خود را به خوبي انجام دهد اما در انجام وظايف خود از حوزه كه يك نهاد فرهنگي و معنوي است، دوري ورزد به سختي مي تواند وظايف خود را به مرحله ا نجام رساندو اگر هم به تنهايي رسالت خود را به انجام برساند علم و دانش توليد شده در آن مقدس و پاك نبوده و انسان هاي تربيت شده در آن به دور از معنويت و ايمان بوده و اين عامل مي تواند يك ملت را به فساد وانحراف كشانده وبه دنبال آن بدبختي ونابودي آن ملت را رقم بزند. امام خميني(ره) براي همين مي فرماند: « دانشگاه وحوزه علميه وروحانيون مي توانند دومركز باشند براي تمام ترقيات و تمام پيشرفتهاي كشور. ومي تواند دو مركز باشند براي تمام انحرافات و تمام انحطاطات. از دانشگاه هست كه اشخاص متفكر متعهد بيرون مي آيد. ( رشیدی، 1387، ص55). اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامي باشند؛ يعني در كنار تحصيلات متحقق درانجا، تهذيب هم باشد، متعهد هم باشد، يك كشوري را اينها مي تواند به سعادت يرسانند. و اگر حوزه هاي علميه مهذب باشند و متعهد، يك كشور را مي تواند نجات بدهند.»(نور، جلد13، ص4139).

   امام (ره) براي تحقق اهداف فوق الذكر،وحدت حوزه علميه و دانشگاه را شرط و ابزار، و همسويي هر دو را از رسالتهاي اجتناب ناپذير اين دومركز فكري بر مي شمارد ولوازم وموانع آن را گوشزد مينمايد. از آن جمله، به فني ترين مباحث نظري و ظرايف روشي توجه داشته و مي فرماي:«فرهنگ دانشگاه ها و مراكز غير حوزوي به صورتي است كه با تجربه و لمس واقعيت ها بيشتر عادت كرده است تا فرهنگ نظري و فلسفي، بايد با تلفيق اين دو فرهنگ و معارف اسلام وسيع تر گردد .»(نور ،ج20،ص243). .همچنين ايشان توطئه ديرينه و ريشه دار عوامل بيگانه را جدي گرفته به هر دو مراكز يادآوري مي كند كه در هر موقعيت و موضوعي كه محتمل است تقابل يا دوگانگي احساس شود،مراقب و مواظب دشمن باشند و رد پاي آن را تفحص و جستجو كنند.

 

     بحث ونتيجه گيري

     دانشگاه  از ديدگاه امام خميني (ره) بعنوان جايگاه تعليم و تعلم و كشف امور و آيات خلقت به مثابه تجلي گاه،  بعدي از فطرت حقيقت جوي بشر است كه چنانچه در مسير درست هدايت شود مي تواند، نردبان صعودي بشر در طي طريق رسالت «خليفه اللهي» باشد.از طرف ديگر،امام رهبري بصير و دور انديش بود كه نگاه نافذش به رسالت آينده انقلاب در هدايت و راهبرد جهان اسلام نظر داشت و در اين چشم انداز، دانشگاه نقش و اعتباري كم نظير براي تربيت متخصصان متعهدي دارد كه بتوانند چارچوب سياستهاي حاكم و ظالم جهان خواران را در هم شكنند و جسارت ايجاد داربستهايي بر محور  كرامت انساني را داشته باشند،

    در اين مقاله ديدگاه امام خميني (ره) در مورد رسالت دانشگاه  كه شامل  تربيت انسان هاي مومن و متعهد،خود كفايي و استقلال علمي و فرهنگي، خوشبختي و سعادتمندي ملت، تعهد اجتماعي و مسئوليت سياسي، حفظ و تداوم انقلاب اسلامي،سازندگي و توسعه، ايجاد وحدت حوزه و دانشگاه مي باشد ، مورد بررسي و تبيين قرار گرفت واينگونه  نتيجه گيري مي توان كرد كه دانشگاه از ديدگاه شخصيتي چون امام خميني(ره) مهد تربيت انسان هاي الهي است،  مهدي كه انسانهاي معنويت گرا تربيت كند نه انسانهاي ماديگرا، چون  سرمنشأ بدبختي وسعادتمندي يك ملت از دانشگاه است.و از لوازم سعادتمندي و خوشبختي يك ملت خودباوري و خود اتكايي علمي و فرهنگي است كه بدون وابستگي علمي به استعمارگران اين امر محقق مي گردد و دانشگاه مي تواند گامي بسيار مهم و موثر در اين راه برداشته و راه سعادت و خوشبختي ملت را هموار نمايد. همچنين  دانشگاه از منظر امام مي تواند با توليد دانش مفيد ومؤثرو هدايت جوانان وملتها آنان را از افتادن به مفاسدها نجات داده و به راه الهي وخدايي سوق دهد و با اين كار همه ملتها را اصلاح كندو شرط تحقق اين موارد بدون همكاري با حوزه علميه و ديگر نهادهاي فرهنگي امكان پذير نيست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع

1.       رشيدي زاده، حسين(1387)، انتظارات وضرورت هاي وحدت حوزه ودانشگاه،

2.       صحيفه نور(1378)، جلد2، 6، 8، 9، 10، 13، 14، 15، 20، تهران، مؤسسه نشرآثار آمام خميني(ره)

3.       خضريان، علي(1387)، دانشگاه در نظر امام خميني(ره)

4.       موسوي، سيد فضل الله(1388)، جايگاه دانشگاه از ديدگاه امام(ره)

5.       مؤسسه نشر آثار امام(ره)(1378)، دانشگاه ودانشگاهيان از ديدگاه امام(ره)، تهران، معونت پژوهشي مؤسسه نشرآثار امام(ره)

6.    مؤسسه فرهنگي قدر ولايت(1386)، دانشجو و دانشگاه،ويژگيها، آفتها،انتظارات در آيينه رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي، تهران، مؤسسه……………

 

 



[1] - کارشناس ارشد علوم تربیتی
[2] - سطح سه

مفهوم و ماهيت جنگ نرم

 

عنوان:   مفهوم و ماهيت جنگ نرم

 

 

 

نويسندگان:

1-  قنبر گل پرست- كارشناس ارشد علوم تربيتي

 

2- حبيبه شاهنده- سطح دو(3)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چكيده

  جنگ نرم، عبارتند از : استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود

      همچنين چنگ نرم عبارتند از:  توانايي رسيدن به اهداف و خواسته ها بدون اعمال و فشار وايجاد اجبار، كه از طريق جذب ومتقاعد كردن طرف مقابل به خواسته ها و اهداف مورد نظرانجام مي گيرد. در اين نوع جنگ مواجهه نرم در قالب انديشه ها صورت مي پذيرد. ماهيت اين نوع جنگ به دور از خشونت وخونريزي بوده واز روشها و ابزارهاي غير خشونت آميز و نرم مثل، رسانه هاي جمعي، موسيقي، تئاتر، نقاشي، گرافيگ، سازمان هاي مردمي و..، استفاده مي شود. هدف باني جنگ نرم، تأثير گذاري بر افكار عمومي مردم وتغييرآن، ايجاد رعب و وحشت وايجاد جو بي اعتمادي و نا امني ميان مردم، نفوذ بر اذهان نخبگان و تغيير عقايد آنان وسمت دادن به ارزشها و اهداف مورد نظر خودشان، ايجاد نارضايتي واختلاف ميا قوميت ها و طوايف، تغيير فرهنگ، بحراني نشان دادن وضيعت داخلي كشورهاي مورد نظر، مي باشد.

     اهميت  اين مقاله دراين است كه مفهوم وماهيت جنگ نرم، ابزارها و ويژگي هاي آن وشيوه به وجود آمدن آن وهمچنين بانيان اين نوع جنگ را با روش توصيفي وازطريق جمع آوري منابع از اينترنت و كتابخانه و.. مورد بررسي و تبيين  قرار داده است. همچنين  هدف از نگارش اين مقاله اين است كه جنگ نرم و ماهيت آن را  تعريف كند و كشورهاي با ني اين نوع جنگ را شناسايي و ابزارهاو وي‍‍‍ژگي هاي جنگ نرم را موردتبيين وتشريح قرارا داده وسطح آگاهي وبصيرت دانشجويان واقشار مردم را از اين نوع جنگ افزايش دهد.و در اخر به اين نتيجه رسيده است كه جنگ نرم يك نوع جنگ نوع و مدرن بوده كه توسط كشورهاي استعمارگر از جمله آمريكا، جهت تغيير ارزشها وفرهنگ وحكومت كشورهاي مورد نظربه وجود آمده است.در اين نوع جنگ از خشونت، خونريزي استفاده از اسلحه گرم خبري نبوده بلكه از از ابزار نرم ازجمله رسانه هاي جمعي، سازمان هاي مردمي،  موسقي و…، جهت تغيير فرهنگها و ارزش هاي كشورهاي مستعمره بهره مند مي شود.

 

كليد واژه:  جنگ، جنگ نرم، جنگ سخت، جنگ سرد، ماهيت، قدرت نرم

 

 

 

 

مقدمه

  جنگ يكي از دير پاترين پديده هاي جامعه انساني است و از دير باز تا كنون جامعه اي را نمي توان يافت كه به گونه اي در گير جنگ نبوده باشد .جنگ نمادی از روحيه سلطه‌طلبي و برتری‌جويي آدم‌هاست،(كوشكي،1389). در واقع غلبه کردن در طبيعت آدم‌ها وجود دارد و جنگ همزاد اين حس است.البته از جنگ تعريف واحدي نشده است ولي مشترك تمام تعاريف تحليل گران اين است كه جنگ به مبارزه مسلحانه و گرم و خونين بين دو گروه ،طايفه،قبيله و…با ابزارهايي كه سازمان يافته است،  گفته مي شود.

    جنگ ممکن است با ابزارهای خشن و نظامی صورت گيرد و امکان هم دارد با ابزارهای تبليغی، فرهنگی و اقتصادی محقق شود که در اين صورت به آن عنوان «جنگ نرم» می‌دهيم.البته سابقه جنگ نرم معطوف به دوران پس از جنگ جهانی اول و دوم نيست و قطعاً به قدمت بشر برمی‌گردد البته در قرآن آياتي هست كه اين موضوع رابه گونه اي ديگر  بيان مي كند که محور و موضوع آن جنگ نرم است از جمله: قرآن به پيامبر(ص) می‌گويد کفار تو را مجنون خطاب می‌کنند. «ويقولون انه‌لمجنون» اين آيه مثالی از جنگ روانی به‌عنوان شعبه‌ای از جنگ نرم است.

  .با نگاهي به تاريخ اسلام  مثاليها يي هست  كه اين مسئله رامي توان راحت تبيين كرد.. پيامبر اسلام (ص) وقتي در مدينه حكومت اسلامي را تشكيل دادند و به تبليغ دين مبين اسلام پرداختندباز كساني مانند يهوديان و ..بودند كه با اقداماتي مثل قصه و داستان هاي   دروغين در ميان مردم ، احاديث جعلي و…سعي مي كردند ذهنيت مردم را نسبت به پيامبر اكرم (ص) و دين اسلام منحرف كنند و براي تأمين منافع خويش و تبليغ آيين و مذهب خودمردم را به گمراهي بكشانند كه البته با آگاهي هوشمندانه پيامبر (ص)اين تبليغات مسموم در بيشتر اوقات ناكام مي ماند. يا در نمونه اي ديگر در اين باره ،وقتي پيامبر(ص) مکه را فتح کردند، عفو عمومی دادند. اين بخشودگی شامل حال همه کسانی می‌شد که عليه نظام نوپای پيامبر فعاليت می‌کردند و عامل رفتارهای وحشيانه بودند. ابوسفيان درحالی عفو می‌شود که حدود 70 حرکت نظامی عليه پيامبر (ص)طراحی کرده بود. امثال هند جگرخوار و وحشی قاتل حمزه عفو می‌شوند. در اين ميان سه نفر از شاعران از سوی پيامبر محکوم به مرگ می‌شوند، درحالی که اين سه اصلاً دست به شمشير نبرده بودند اما اشعار آنها در هجو اسلام بسيار تحريک‌کننده هم بود.(جواني 1389)              عاشورا و رخدادهای پس از آن‌مثال ديگری از کارکردهای جنگ نرم است. با وجود آن که در روز عاشورا يزيد موفق شده بود از زاويه نظامی به امام حسين(ع) غلبه پيدا کند، اما درنهايت اين امامان معصوم (ع) هستند که با به‌کارگيری شيوه‌های تبليغی طرف مقابل را عملاً در موضع شکست قرار می‌دهند. .و يا در تاريخ جهان مثال هاي از قبيل بسيار است.  مغول‌ها وقتی در يکی دو روستا کشتارهای فجيع و خونين انجام می‌دادند شايعه اين کشتارها شهر به شهر می‌چرخيد و وقتی آنها به شهر يا روستای بعدی می‌رسيدند عملاً آن شهر ا روستا تسلیم شده بود.( محبيان89  ).

   رهبری انقلاب، که در دهه‌ی گذشته از واژگانی چونان تهاجم فرهنگی، ، شبيخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی مکرراً ياد کرده‌اند، اخيراً واژه «جنگ نرم» را مکرراً به کار برده‌اند و آن را واژه‌ی کليدی در فهم شرايط اخير، دانسته اند. با نگاهي به تاريخ مي توان فهميد كه  جنگ نرم موضوع جديد و تازه‌ای نيست اما حوادث سال گذشته به‌ويژه تلاطمات سياسی پس از انتخابات بار ديگر جنگ نرم را بر زبان‌ها انداخت.
    با وقوع حوادث تلخ پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوری، رهبر معظم انقلاب اسلامی با تصريح و تأكيد بر طراحی قبلی اين حوادث از سوی دشمنان، فرمودند نظام اسلامی با جنگ نرم مواجه شده است. موضوع جنگ نرم در فرمايشات معظم له چندين بار تكرار و همگان را به درك و فهم درست این جنگ فراخوانده و در جمع اساتيد و پژوهشگران دانشگاه ها، از آنان با عنوان فرماندهان و طراحان و در جمع دانشجويان از آنان با عنوان افسران جوان عرصه جنگ نرم و در ميدان مقابله با جنگ نرم دشمنان یاد كردند. جنگ نرم دشمنان در واقع در ادامه تهاجم فرهنگی و تهديد نرم آنان رخ داده و ملت ايران و نظام اسلامی را در موقعيت جديد و تازه ای قرار داده است. به پایان رساندن توأم با موفقيت اين جنگ و غلبه بر دشمنان همانند جنگ تحميلی، در گرو شناخت دقيق آن می باشد. جنگ نرم چيست و دارای چه ماهيتی می باشد؟ جنگ نرم دارای چه ويژگی هايی هست و  اهداف در جنگ نرم كدامند و دشمنان با چه ابزار و ساز و كاری به دنبال دستيابی به اين اهداف است؟

    سا ن تزو،  در كتاب خود با عنوان «هنر جنگ » در مورد جنگ نرم، نكاتي را مطرح كرده است و مي گويد مي شود جنگيد ، اما مهمترين كار اي است كه شما در يك نبرد بدون جنگ پيروزي را به دست بياوريد .جوزف ناي در مقاله خود تحت عنوان «قدرت  نرم» به استفاده از جنگ نرم به جاي جنگ سرد تو سط كشور هاي غربي از جمله آمريكا جهت تأثير گذاتري بر نخبگان جامعه اشاره مي كند .   و پس از مطرح شدن اين مسئله از طرف مقام معظم رهبري بسياري از تحليل گران و نخبگان كشورمان  با قلم خود سعي در شناساندن ماهيت و اهداف اين جنگ بر آمدند از جمله :  نجفي در مقاله خود تحت عنوان« جنگ نرم ،جنگ مداوم»بعد از تبيين اين نوع جنگ در پايان مگويد كه ماهيت جنگ نرم دو پيام مهم رابا خود دارد اول جنگ نرم اساس جنگ‌هاست و ساير اقسام جنگ‌ها به نحوی مولود جنگ نرم هستند.
دوم اينکه جنگ نرم در بستر تاريخ جريانی دائمی دارد و نمی‌توان بازه زمانی خاصی را برای آن مشخص کرد.
در نظر داشتن دو نکته بالا در تصميم‌گيری‌های کلان برای مواجهه نرم با ایجاد تصوری واقعی از این پديده ما را در رويارويی با آن ياری می‌کند. آقاي جواني در مقاله خود با عنوان «ماهيت و مفهوم جنگ نرم »جنگ نرم را از ابزار كشورهاي استعمارگر از جمله كشور آمريكا براي غلبه و نفوذ بر اذهان و عقايد مردم كشور هاي ديگر دانسته و در تعريف جنگ نرم گفته است كه جنگ نرم توانايي به قدرت نرم مثل رسانه هاي جمعي،نقاشي، گرافيك، موسيقي،تئاتر،سينماو…. مي باشد كه در ْآن هيچ نو ع خشونت و خونريزي نيست.

  هدف از نگارش اين مقاله اين است كه جنگ نرم و ماهيت آن را  تعريف كند و كشورهاي با ني اين نوع جنگ را شناسايي و ابزارهاو وي‍‍‍ژگي هاي جنگ نرم را موردتبيين وتشريح قرارا داده وسطح آگاهي وبصيرت دانشجويان واقشار مردم را از اين نوع جنگ افزايش دهدو وهمچنين اهميت اين مقاله در اين است كه تعريف، ماهيت، ابزار و ويژگي جنگ نرم را با روش توصيف واز طريق جمع آوري منابع از اينترنت وكتابخانه و…، مورد بررسي و تبيين قرار داده است . در اين مقاله مباحث زيل ازجمله: مفهوم جنگ، تعريف وماهيت جنگ نرم، اهداف و ويژگي  و ابزار جنگ نرم،جنگ نرم از ديدگاه قران وامام خميني(ره)، مورد تبيين و تشريح قرار گرفته شدهُ است   

تعريف جنگ

   وازه جنگ(war) به معني خصومت، دشمني،رقابت، درگيري، نبرد ومبارزه است. همچنين جنگ به معني  مبارزه خونين ومسلحانه گروهها، طايفه ها و دولهاي سازمان يافته مي باشد.
تعارف از جنگ متفاوت ومتبابه است. اصولاً از هيچ واژه مربوط به حوزه علوم انساني، مفهوم يكساني وجود ندارد؛ از اين رو، هركس و هر انديشه‏اي جنگ را به گونه‏اي تعريف مي‏كند كه با تعريف ديگري ناسازگار است. تعدد در تعريف جنگ، تنوع در طبقه‏بندي  و و انواع آن را نيز پديد مي‏آورد.
به اعتقاد آلن بيرو: «واژه ي جنگ از ريشه ي آلماني werra گرفته شده كه به معناي آزمون نيرو با استفاده از اسلحه بين ملت ها(جنگ خارجي) يـا گروه هاي رقيب در داخل يك كشور (جنگ داخلي) صورت مي گيرد.» بنابراين جنگ ستيزه ي خشن و منظمي است كه بين دو يا چند اجتماع مستقل در مي گيرد. گاستون بوتول پس از برشمردن تعدادي از ويژگي هاي جنگ ها تعريفي از جنگ را ارايه مي دهد:جنگ مبارزه ي مسلحانه و خونين بين گروه هاي سازمان يافته است(بارونيان1388).

تقسيم بندي جنگ
به عقيده پيترمي ير همراه با تكامل اجتماعي جوامع بشري و پا به پاي تحولات سياسيي،اقتصادي علل و انگيزه ها و اشكال و اهداف جنگها نيز تغييرمي كنند و دگرگون مي شوند به عنوان مثال بر اساس هدف، جنگ به جنگهاي عادلانه و غيرعادلانه؛ بر مبناي مقياسهاي جغرافيايي، به جنگهاي محلّي، منطقه‏اي، فرامنطقه‏اي و جهاني (عمومي)؛ با توجه به انضباط و تاكتيك، به جنگهاي منظم (كلاسيك) و نامنظم (چريكي)؛ بر اساس سطح جغرافيايي، به جنگهاي دريايي، هوايي و زميني؛ بر اساس قلمرو، به جنگهاي داخلي و خارجي تقسيم مي‏شوند.همچنين جنگها بر مبناي نوع ابزار، به جنگهاي هسته‏اي و غير هسته‏اي قابل تقسيم است.
اما نوعی ديگری از تقسیم بندی از جنگ وجود دارد که به اندازه تاريخ بشر قدمت دارد و فقط ممکن است غلبه با يکی از آنها باشد و که عبارت است از 1 - جنگ سخت2 - جنگ سرد3 - جنگ نرم(تجري غريب آبادي،1389)
مثلا در دوره ای غلبه با جنگ سخت بوده اما در عين حال جنگ سرد يا جنگ سخت همزمان با آن وجود داشته است.
   بررسی مقوله جنگ و منازعات ميان کشورها نيز نشان می دهد که تا پايان جنگ جهانی دوم، غلبه با جنگ های سخت متکی بر قدرت سخت است، لکن از این تاریخ به بعد انواع جنگ های ديگر درکنار جنگ سخت موضوعيت پیدا می کند. در يک بررسی اجمالی می توان می توان این جنگ ها را به صورت زیر دسته بندی کرد.:

جنگ سخت:
تا پايان جنگ جهانی دوم(1945م) غلبه با اين نوع جنگها می باشد. جنگ سخت متکی بر قدرت سخت نظامی _ امنيتی است.

جنگ سرد(نيمه سخت)
در دوره نظام دو قطبی، از پايان جنگ جهانی دوم تا مقطع فروپاشی شوروی سابق(1991م) اين جنگ شکل گرفته و متکی بر تهدیدات نيمه سخت بود. البته در اين دوره جنگ های سختی همانند جنگ تحميلی عراق عليه ایران با حمايت قدرت های غربی شکل گرفت وبه مدت هشت سال به طول انجاميد.

جنگ نرم:
   اين نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهديدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.آمريکايی ها با استفاده از اين نوع جنگ تاکنون موفق به تغيير چندين رژيم سياسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندين کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد، در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمريکايی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغيير رژيم های سياسی در کشورهايی چون لهستان، گرجستان، چک اسلواکی، قرقيزستان، اکراين و تاجيکستان گرديد. در تمامی اين دگرگونی های سياسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکيه بر قدرت نرم و ابزاررسانه، با تغيير در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژيم های سياسی حاکم مشروعيت زدايی گرديد و از طريق جنبش های مردمی و ايجاد بی ثباتی سياسی، قدرت سياسی جابه جا شد.(همان).

تعريف جنگ نرم

وا‍‍ژه جنگ نرم (soft warfar) در مقابل جنگ سخت(warfare hard) مورد مستفيد قرار ميگيرد، و داراي تعرفي مشابه و واحد كه مورد تأييد همه افراد باشد، نيست. وتا حدودي تلقي و برداشت همگان، حكومتها ودولتهاي گوناگون و متنوع از جنگ نرم از هم فرق دارد.

جان كالينز، نظريه پرداز دانشگاه ملي جنگ آمريكا، جنگ نرم را عبارت از “استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن، براي نفوذ در مختصات فكري دشمن با توسل به شيوه هايي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري مي شود”، مي داند.

  ارتش ايالات متحده در آيين رزمي خود آن را بدين صورت تعريف نموده است: “جنگ نرم، استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تاثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي طرف و يا گروههاي دوست است به نحوي كه براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي پشتيبان باشد”.با عنايت به تعاريف فوق، معروفترين تعريف را به جوزف ناي، پژوهشگر برجسته آمريكايي در حوزه “قدرت نرم” نسبت مي دهند. وي در سال1990 ميلادي در مجله “سياست خارجي” شماره 80، قدرت نرم را “توانايي شكل دهي ترجيحات ديگران” تعريف كرد. تعريفي كه قبل از وي پروفسور حميد مولانا در سال1986 در كتاب “اطلاعات و ارتباطات جهاني؛ مرزهاي نو در روابط بين الملل” به آن اشاره كرده بود. با اين وجود مهمترين كتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناي در سال2004، تحت عنوان “قدرت نرم؛ ابزاري براي موفقيت در سياست جهاني” منتشر نمود.(تجري غريب آبادي،1389).
برای جنگ نرم اصطلاحات مختلفی وضع شده است. آنچه با عنوان “soft war” يا جنگ نرم مطرح می‌شود در ادبيات غرب بيشتر به قدرت نرم يا “soft power” شناخته شده است كه زيربنای فكری آن اولين بار توسط جوزف نای به شكلی علمی مطرح شد. مهم‌ترن حوزه‌ی اعمال و تأثيرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزه‌ی رسانه است. بهره‌گيری از رسانه‌ها و امكاناتی كه فرد را قادر می‌سازد تا برای تأثيرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.(محبيان،1389).

 جنگ نرم مقابله و تلاشی است از طرف نيروهای شيطان و استبداد برای به نابودی و مظلت کشاندن و برگرداندن مسلمانان از راه نجات، چنان که شيطان وعده ی آن را داده است.

   جنگ روشی برای غلبه يك طرف بر طرف ديگر است. توانايی عنصر اصلی و جوهری در جنگ برای غلبه يا مقابله با تجاوز به شمار می آيد. در جنگ نظامی، این توانايي متكی به قدرت سخت (ابزارآلات، ادوات، تجهيزات و…) است ولی در جنگ نرم، توانايی متكی به قدرت نرم است.(جواني،1388). درمقابل   قدرت نرم عبارت است از توانايی رسيدن به اهداف و خواسته ها بدون اعمال فشار و ايجاد اجبار و اكراه. در واقع با قدرت نرم، خواسته ها و اهداف از طريق جذب و متقاعد كردن طرف مقابل به دست می آيد. جنگ نرم يا تهديد نرم (Soft Threat) به لحاظ مفهومی ارتباط تنگاتنگ دارد. تهديد نرم، تهديدی است نامحسوس، بدون منازعه مستقيم و استفاده از ابزار فيزيكی كه به دنبال تغيير باورها، افكار و رفتارها می باشد. با توجه به تعاريف جنگ، قدرت نرم و تهديد نرم می توان گفت كه جنگ نرم، روشی برای جنگ و غلبه برطرف مقابل بدون استفاده از ابزار و زور نظامی اوليه و به صورت جذبی و اقناعی است. در اين جنگ، دشمن تلاش می كند با اقدام های نرم افزارانه و روانی حوزه افكار و باورهای جامعه را به منظور تحقق اهداف خود اشغال كند.(همان).

   بنابراين، جنگ نرم را مي توان هرگونه اقدام نرم، رواني و تبليغات رسانه اي كه جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگيري و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شكست وا مي دارد. جنگ رواني، جنگ سفيد، جنگ رسانه اي، عمليات رواني، براندازي نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملي، انقلاب رنگي و… از اشكال جنگ نرم است.
به عبارت ديگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسياري در علوم سياسي و نظامي مي باشد. در علوم نظامي از واژه هايي مانند جنگ رواني يا عمليات رواني استفاده مي شود و در علوم سياسي مي توان به واژه هايي چون براندازي نرم، تهديد نرم، انقلاب مخملين و اخيراً به واژه انقلاب رنگين اشاره كرد.در تمامي اصطلاحات بالا هدف مشترك تحميل اراده گروهي بر گروه ديگر بدون استفاده از راه هاي نظامي است.
  به طوركلي مي توان گفت كه ، جنگ نرم يك اقدام پيچيده و پنهان تشكيل شده از عمليات هاي سياسي، فرهنگي و اطلاعاتي بوسيله ي  قدرت هاي بزرگ جهان براي ايجاد تغييرات دلخواه و مطلوب در كشورهاي مورد نظر است. در يک کلام می‌توان جنگ نرم را اينگونه تعريف نمود: «اجرای برنامه ای حساب شده، مسالمت آميز و دراز مدت برای نفوذ در ارکان سياسی،اجتماعی يک نظام به منظور تغيير سيستم سياسی يک کشور با ايجاد تغيير و تحول اساسی در باورهای اساسی و اصلی آن»(ضيغميان،13888).  تعاريف ديگر جنگ رواني عبارتند از:  جنگ تغيير باورها، استحاله عقايد جابجايی ديدگاهها با نگرشهاي رسانه های استکباري،جنگ مغزهاست، نه مرزها! جنگ ديدگاههاست، نه قرارگاهها، جنگ تقدس زدايي از ارزشها و شبهه افکنی در اذهان است، جنگ تغيير گروههای مرجع و شکل دهی تضادهای جديد اجتماعی است، جنگ تخريب اعتمادهای موجود به ارکان و مسئولان حاکميت در ابعاد مشروعيت و کارآمدی،  جنگ تغيير و جابجايی مفاهيم زشت و زيبا در فرهنگ جامعه و آسان سازی ترويج انحرافات، جنگ هنجارشکنانه، ترويج نافرمانيهای مدنی و تکميل حلقه مقاومت جامعه دربرابر حاکميت، جنگ تغيير ذائقه ها و شکاف بخشی کاذب فرهنگی بين نسلها!(تجري غريب آبادي1389)..

ماهيت جنگ نرم

     غير خشونت و عدم استفاده از ابزارالات جنگي، از ماهيت و ويژگي جنگ نرم به شمار مي رود. در اين روش جنگ از متدها و استراتژيهاي غير غشونت آميز استفاده مي شود. ماهيت جنگ نرم به دور از جنگ وخونريزي بر عكس جنگهاي همراه با زور، قدرت نظامي و خون ريزي است.

      رهبرمعظم انقلاب، در ديدار با بسيجان ماهيت جنگ نرم را اينگونه تعريف نموده است«جنگ نرم يعنی جنگ به وسيله‌ی ابزار فرهنگی، به وسيله‌ی نفوذ، به وسيله دروغ، به وسيله شايعه پراکنی، با ابزارهای پيشرفته‌ای که امروز وجود دارد، ابزارهای ارتباطی که ده سال قبل و پانزده سال قبل و سی سال قبل نبود.».
.   رهبر معظم انقلاب ماهيت جنگ نرم كنونی نظام سلطه عليه انقلاب و نظام اسلامی را اينگونه تشريح می نمايند: (در ديدار با بسيجان)«يكی از مسئولان طراز اول رژيم صهيونيستی غاصب اسرائيل، در سال گذشته توصيه ای به آمريكايی ها كرد. اين توصيه كاملاً در مطبوعات خارجی و اينترنت منعكس شد و امر پنهانی و مخفيانه ای نيست. توصيه وی به آمریكايی ها این بود كه بيهوده وقت خود را با عراق و كره شمالی و كشورهايی از اين قبيل تلف نكنيد. مسئله اصلی شما ايران است. اگر خاورمانه را می خواهيد، وقت تان را مصروف عراق نكنيد، سراغ ايران برويد، كانون و سرچشمه آنجاست، اما اران مثل عراق و كره شمالی و افغانستان نيست كه بتوان با حمله نظامی آن را تسخير كرد. نظام و حكومت اسلامی به مردم متكی است، مردم آن را حفظ كرده اند. بايد كاری كنيد كه مردم آن را رها كنند. راهش اين است كه مردم را با ترويج فرهنگ و ادبيات غربی و فرهنگ و تربيت آمريكايی، به واگرايی نسبت به دين و فرهنگ و سنت و تاريخ شان سوق داد. وقتی مردم اين تعلقات را رها كردند، بعد از گذشت چند سال، بدون اينكه سرمايه ای صرف كنيد، با يك حمله و تحرك احياناً نظامی مختصر، می توانيد اين مانع بزرگ،يعنی نظام اسلامی را از سر راه برداريد.(به نقل از جواني).

    دراين نوع جنگ،  خبري از نيروهای نظامی و يا رژيم‌ها و حکام وابسته نيست، بلکه اين‌بار نحوه تداوم استعمار غرب، ايجاد سلطه فرهنگی است. با اعمال سلطه فرهنگی، افراد به عنوان سخت‌افزارهايی هستند که غرب با تسخر ذهن‌ وانديشه هاي آنان ، نرم‌افزار مطلوب خود را بر آنها سوار می‌کنند؛ بديهي است که سخت‌افزار جز فرمان و خواسته‌‌ نرم افزار را اجرا نمی‌کند.
در روش جديد، استکبار به جای تسخير زمين به تسلط ذهن‌ها و فکرها روی هجوم آورده است، چرا که تسخير زمين، علاوه بر صرف هزينه‌های زياد حساسيت‌زا نيز هست. اما نفوذ در ذهن وانديشه ها ، صاحبان افکار تسخير شده را در جهت منافع و خواست استعمارگران سوق می‌دهد و با ايجاد کمترين حساسيت، جوامع مورد نظر را از درون با چالش مواجه می‌کند.
همان گونه كه بيان شد اين نگاه با پرداختن به مسئله استعمار به جنگ نرم به عنوان نوعی از استعمار نگاه می‌کند و بيشتر به چرايی ،  يعنی خواست يکی برای تسلط بر ديگری توجه دارد و در عين ارزشمندی به منشأ و علت استعمار و سلطه نمی‌پردازد(نجفي،1388).

يكي از ويژگيهاي جنگ نرم مداوم ا ستمرار آن مي باشد.استعمارگران وقتي كه از جنگ تن به تن وقدرت نظامي، براي سلطه بر كشورهاي سلطه پذير خسته ونا اميد مي شوند،وآن نشان دهنده اين است كه استعمارگران هميشه به فكر هجوم به سرزمين هاي ديگركشورها از جمله فرهنگ و انديشه آنها هستند.. خداوند در آيه 217 سوره مبارکه بقره می‌فرمایند: “وَ لاَيزالون يقاتِلونَکُم حَتی يرَّدوکُم عَنْ دينِکُم إن استطاعُوا؛” و کافران پيوسته با شما جنگ کنند تا آن‌که اگر بتوانند شما را از دين خود برگردانند.

 وجود عبارت “لايزالون” در اين آيه که به پيوستگی و پايان ناپذيری دشمنی کفار با مسلمين اشاره دارد، تاكيد قرآن کريم بر تداوم و استمرار جنگ کفر و ايمان را نشان می‌دهد.

جنگ نرم از ديدگاه قرآن.

     با توجه به تعاريفی که از جنگ نرم انجام گرفت ، می‌توان تبيين وتشريح و تحليل  ابعاد آن را از درون آيات شريفه قرآن جستجو نمود. خداوند در قرآن،  وجود جنگ نرم و تلاش پنهان دشمنان وشيطان را جهت راه اندازی آن  هشدار می‌دهد و سپس سرد‌مداران اين تهديد بزرگ را معرفی کرده و عاقبت بطور مفصل روش‌های بر اندازی نرم توسط دشمنان جريان حق را افشاء می‌نمايد.

خداوند متعال پس از هشدار به وجود جنگ نرم، دشمنان شيطان را تشگيل دهند اصلی اين تهديد می‌داند که شيوه او نيز دقيقا مطابق با ويژگيهای جنگ نرم است يعنی حرکتی آرام، تدريجی، بلند مدت و نرم افزارانه. قرآن در اين باره می فرمايد: «از گام‌های شیطان پيروی نکنيد چه انکه او دشمن آشکار شماست».  جمله (گام‌های شيطان) اشاره به يک مسئله تربيتی دارد و آن اينکه انحراف‌ها و تبهکاری‌ها غالباً به‌طور تدريجی در انسان نفوذ می کند نه به ‌صورت دفعی و فوری. مثلاً برای آلوده شدن يک جوان به مواد مخدر و قمار و شراب معمولاً مراحلی وجود دارد: نخست به‌صورت مشاهده گر در يکی از اين جلسات شرکت می‌کند و انجام اين کار را سهل مي انگارد. گام دوم شرکت تفريحی در قمار «بدون برد و باخت» و يا استفاده از مواد مخدر به‌عنوان رفع خستگی و يا درمان بيماری و مانند آن است.  گام سوم استفاده از اين مواد به‌صورت کم و به قصد اينکه در مدت کوتاهی از آن صرف نظر کند سرانجام گام‌هايکی پس از ديگری برداشته می‌شود و شخص به‌صورت يک قمار باز حرفه‌ای خطرناک و يا يک معتاد سخت و بينوا در می‌آيد. وسوسه‌های شيطان معمولاً به‌همين صورت است انسان را قدم به قدم و تدريجي  در پشت سر خود به‌سوی پرتگاه می‌کشاند اين موضوع منحصر به شيطان اصلی نيست تمام دستگاه‌های شيطانی برای پياده کردن نقشه‌های شوم خود از همين رو«خطوات»گام‌به‌گام استفاده می‌کند که در اصطلاح امروزی به آن تهديد يا جنگ نرم گفته می‌شود.(ضيغميان،1388)

    جنگ نرم در اصطلاح جنگی است از سوی دشمنان که با رويکرد و سلاح تبليغی و روانی و به دور از مداخله و اقدامات فيزيکی مستقيم یا غير مستقيم نيروهای دشمن انجام ميگيرد و محدوده عملکرد آن به‌جای مرزهای آشکار و مرزهای پنهان بين دشمن و جبهه داخلی متن جامعه و ارزش‌های حق می‌باشد و هدفش تلاش برای تغيير باورها، زائقه‌ها، گرايش‌ها و ارزش‌های پيروان و ملت و امت حق می‌باشد. تا در نهايت با ريزش‌ نیروهای ارزشی و مردمی و تفرقه‌هايی که داخل جبهه حق صورت می‌گيرد اين جبهه از درون به زوال و نابودی يا سستی برود. در جنگ نرم واژه‌هايی چون جبهه دشمن، حق جبهه داخلی، نرم افزار و ارزش‌ها مورد استفاده قرار می گييرد. اگر با اين نگاه جنگ نرم را به قرآن عرضه نماييم واژه حق و باطل معرف دو جبهه خودی و غير خودی خواهی بود و از ان منظر هر فرد و گروهی که پرچم‌دار و عامل به دستورات و آموزهای الهی باشد در جبهه حق بوده و هر کس غير از اين باشد در گروه باطل است بر خلاف نگاه روشنفکری که انسانها را به سه دسته سفيد سياه خاکستری تقسيم می‌کنند از نگاه قرآنی سرانجام آدم‌ها از منظر تحليلی و تبيينی يا سفيد است يا سياه.(همان)

   با توجه به اين نگاه قرآنی به مسئله مرزبندی ها در جنگ نرم از جهت مصداق شناسی جنگ نرم در قرآن انسان را بايد محور مطالعه و منشا و مصداق قرار داد بدين گونه که با انسان شناسی در دو حوزه تاريخی و اجتماعی ميتوان به باز شناسی مصاديق جريان حق بر مبنای انسان و زندگی انسانی پرداخت که می‌تواند مورد هجوم نرم دشمن قرار بگيرد. 

از منظر قرآن مهم‌ترنن و اولین مرحله از وادادگی در جنگ نرم، خود فراموشی و خود ناشناسی و فاصله انداختن بين انسان و خود واقعی او به معنی باز شناسی ابعاد وجود حقيقی و استعداد و ضعف شناسی ذاتی می‌باشد.

سران جنگ نرم ازديدگاه قرآن

  از ديدگاه  قرآن چندين گروه به‌عنوان سردمداران جنگ نرم به‌شمار می‌روند که خداوند به تفکيک از هر گروهی به نامی خاص ياد کرده است که ما در اينجا فقط به ذکر نام تعدادی از آنها می پردازيم:

۱٫ مشرکين: اولين گروه به تعبير قرآن مشرکين می‌باشند: «وای بر مشرکان همان‌ها که زکات را ادا نمی‌کنند و آخرت را منکرن»

۲٫ منافقين: دشمنانی که در لباس دوست سعی در آسيب زدن به ساختار دين و اجتماع را دارند.

«هنگامی که منافقان نزد تو آيند… آنها «منافقان»دشمنان واقعی تو هستند از آنان بر حذر باش خداوند آنها را بکشد چگونه از حق منحرف می‌شوند؟.»

۳٫ سردمداران باطل: می‌گويند: پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت کرديم و آنها ما را گمراه ساختند.(صيغميان،1388).

اين سه گروه عمده به‌عنوان دشمنان جبهه حق و سردمداران جنگ نرم بر ضد اين جبهه به شمار می‌آيند که البته همه آنان به ‌عنوان پياده نظامان و اميران لشکر سردمدار بزرگ جبهه باطل يعنی شيطان به‌شمار می‌آيند. شيطان می‌خواهد آنها را شديداُ گمراه کند و قسم خورده که احدی از نسل انسان را رها نکند حتی پيامبران را که گمراهی آنها غيرممکن است ولی با وجود اين شيطان حتی از تلاش برای گمراهی آنها هم دست نمی کشد.

جنگ نرم از ديدگاه امام خميني(ره)

    يکی از ويژگی های خاص امام خمينی(ره) که کمتر فردی در ميان رهبران سياسی جهان به آن شناخته می شود، قدرت تحليل بالا و پيش بينی دقيق موضوعات و تحولات بعدی با حداقل خطا است که موجب شد تا امام در طول حيات مبارزاتی خود کمتر دچار اشتباه شود و به گواهی بسياری از آگاهان، برخی از اشتباهات صورت گرفته نيز، از سوی ديگران به امام تحميل گرديد.
از سوی ديگر، موضوع «جنگ نرم»، از جمله مسائلی است که در عصر ما، به يکی از مباحث داغ و جدی در ميان صاحب نظران تبديل شده است و بسياری از اهل فن، اعتقاد دارند که در زمانه ما، جنگ نظامی جای خود را به جنگ نرم داده و قدرتها تلاش می کنند از راه تاثير گذاری بر رسانه ها و مطبوعات و مراکز آموزشی، کنترل افکار عمومی را در دست گرفته و به اين ترتيب، راههای تسلط بر رقبا را طی نمايند(خبرگزاري صداي افغان).

    امام خمينی(ره)، در طول دوران حيات مبارزاتی خود، همچنان که به ابعاد مختلف مبارزه توجه کامل داشت، به جنگ نرم، شيوه های آن و ابزارهای مورد استفاده در آن نيز در مقاطع مختلف توجه نشان داده و با تعابير مختلف، دوستداران خود را به آن متوجه ساخته است.
هر چند که واژه «جنگ نرم» در کلام امام خمينی(ره)، هرگز استفاده نشده، اما توجه امام به مبانی جنگ نرم، نشان از حساسيت امام نسبت به موضوع داشته است.
اهداف دشمن در جنگ نرم از دیدگاه امام خمینی(ره):
امام خمينی(ره)، به عنوان رهبری آگاه به مبانی جنگ نرم، يکی از راههای مهمی که دشمن از طريق آن جهت ضربه زدن به اسلام و انقلاب اسلامی اقدام خواهد کرد را استفاده از روشهای جنگ نرم عنوان می کنند.  ايشان يكي از خطرات نرمي را كه فرهنگ كشور را تحت الشعاع قرار مي داد اين گونه ترسيم مي كردنند.« آمريکا با زور سرنيزه به ميدان نمی آيد، بلکه با قلم به ميدان می آيد» و به اين ترتيب، شيوه جنگ غرب عليه اسلام را پيش بينی می نمايند» وبدين گونه شيوه جنگ غرب عليه اسلام را پيش بيني مي نمايند.

ويژگيهاي جنگ نرم

به دليل پيچيدگی و اتكا به قدرت نرم،  جنگ نرم از ويژگی های بسيارفراوان  و متنوعي برخوردار است كه مهمترين آنها عبارتند از:

 جنگ نرم چند بعدي است. پردامنه بودن و برخورداری ازابعاد  مختلف از ديگر ويژگی های جنگ نرم است. در اين جنگ، از تمامی علوم، فنون، شيوه ها و روش های شناخته شده و ارزش های موجود استفاده می گردد.
   جنگ نرم تضادآفرين است.

جنگ نرم از محيط های آسيب دار در جامعه هدف شروع می شود و با ايجاد گسل های متعدد در بخش های گوناگون جامعه و از طريق متفاوت كردن باورها، ارزش ها و شكل دهی به رفتارهای جديد، اعضای يك جامعه در برابر همه قرار می دهد. تضادهای به وجود آمده از طريق جنگ نرم، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را برهم می زند و زمينه های بروز بحران و درگيری های داخلی را فراهم می سازد. بنابراين تخريب وحدت ملی يكی از پيامدها و ويژگی های جنگ نرم است.
جنگ نرم شك آفرين است.
در جنگ نرم، ايجاد ترديد و بدبينی نسبت به بسياری از مسائل يك اصل و قاعده است. حركت در اين جنگ با خلق ترديد و ايجاد نااميدی و يأس شروع می شود.   برای توفيق در اين جنگ، با تكيه بر سنت ها و لكن با نوپردازی به صورت ظريف و آرام، در باورها و اعتقادات اساسی ترديد ايجاد می شود و به مرور بر دامنه اين ترديدها افزوده شده تا در نهات به ايجاد تغييرات اساسی در باورها و ارزش ها دست يابد.(جواني،1388)
 جنگ نرم از ابزار روز ومدرن  استفاده می‌كند.
در جنگ نرم از پيشرفته ترين تكنيك های روز استفاده می گردد. فضای مجازی و سايبری محيط اصلی جنگ نرم در شرايط كنونی به حساب می آيد. اين فضا، امكان اغواگری با ايجاد جاذبه های گوناگون و خلق بسترهای لازم برای سوار شدن به امواج احساسات را به خوبی فراهم می سازد. 

جنگ نرم در پی تغيير قالب های ماهوی جامعه و ساختار سياسی است.
در اين نوع جنگ، اعتقادات، باورها و ارزش های اساسی يك جامعه مورد هجوم برای تغيير قرار می گيرد. با تغيير باورهای اساسی جامعه، قالب های تفكر و انديشه دگرگون شده و مدل های رفتاری جديدی شكل می گيرد. مدل های رفتاری جديد به گونه ای است كه به جای رفتارهای حمايتی از ساختار سياسی، رفتارهای چالشی جايگزين شده و اين رفتارها به سمت ساختارشكنی جهت می يابد.

آرام، تدريجی و زيرسطحی است.(همان)
جنگ نرم دفعی، شتابان و پرتحرك در يك مقطع نيست. اين جنگ به صورت آرام شروع شده و به صورت تدريجی به سمت جلو حركت می كند. آرام و تدريجی بودن اين جنگ به گونه ای است كه بسياری آن را تشخيص نمی دهند. جنگ نرم زيرسطحی، غير آشكار و به همين دليل نامحسوس است.

جنگ نرم نمادساز است.
نمادسازی با بهره گيری از نمادهای تاريخی و گذشته برای ارائه و نمايش تصويری مطلوب از خود يك ويژگی برجسته از جنگ نرم است. در اين جنگ تلاش می شود تصويری شكست خورده، نااميد و مأيوس از حريف ارائه شود و در مقابل مهاجم با نمادسازی و تصویرسازی خود را پيروز و موفق نشان می دهد. در اين ويژگی عملیات روانی در حد اعلی خود انجام می شود.

پايدار و بادوام است.
نتايج جنگ نرم در صورت موفق بودن، پايدار و بادوام خواهد بود. هدف اصلی در جنگ نرم تغيير باورها و اعتقادات است. چنانچه این تغيير حاصل گردد، به راحتی تغيير مجدد و بازگشت به حالت اوليه ميسر نمی باشد. در جنگ گرم و نظامی، يك سرزمين تصرف شده را ظرف چند ساعت، می توان باز پس گرفت. اما در جنگ نرم، اگر دشمنان موفق به تصرف افكار و دل های جامعه هدف گردند، به راحتی نمی توان آن را باز پس گرفت و تغيير مجدد زمان بر می باشد.

جنگ نرم پرتحرك و جاذبه دار است.
جنگ نرم كه به صورت تدريجی و آرام شروع می شود، در نقطه ای به دليل ايجاد جاذبه های كاذب، خود جامعه هدف را برای تحقق اهداف به كار گرفته و از اين طرق بر دامنه تحركات آن افزوده می گردد. در واقع با گذشت زمان، بسياری از بازيگران و حتی بازيگردانان جنگ نرم به صورت خواسته يا ناخواسته از درون جامعه هدف به استخدام كارگزاران اصلی جنگ نرم در می آیند.

جنگ نرم هيجان ساز است.
با نمادسازی ها، اسطوره سازی ها و خلق ارزش های جديد، در جنگ نرم از احساسات جامعه هدف نهايت استفاده انجام می گيرد. مديريت احساسات يك ركن در مهندسی جنگ نرم به حساب می آید.
در مديريت احساسات، تلاش می شود از احساسات و عواطف جامعه هدف به عنوان پلی برای نفوذ در افكار و انديشه ها برای ايجاد تغيير و دگرگونی در باورها استفاده شود. احساسات و عواطف به دليل تحريك پذيری، زمينه های خلق بحران را فراهم می سازد.

جنگ نرم آسيب محور است.
آسيب های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سياسی، ميدان مانور جنگ نرم است. دشمنان در جنگ نرم با شناسايی نقاط آسيب جامعه هدف در حوزه های ذكر شده، فعاليت های خود را سامان داده و با خلق آسيب های جديد، بر دامنه تحركات خود می افزايند.
فريب و دست‌كاری در منطق مخاطب: يكی از روش‌های مهم در جنگ نرم، گونه‌ای فريب است؛ يعنی مخاطب بايد به این نتيجه برسد كه بايد اين كار را انجام دهد و راهی جز اين ندارد. اين زمانی است كه گزينه‌های مقابل او آنقدر محدود شود كه هرچه را در دايره‌ی گزينشش انتخاب كند، برای طرف مقابل، بُرد محسوب شود. ظاهراً تنوع هست ولی راه گريزی نيست.
مهم‌ترين و بالاترين سطح فريب اين است كه فرد را به خودفريبی بكشانند. گاهی فرد فريب می‌خورد اما می‌داند كه فريب خورده و چاره‌ای ندارد. گاهی نيز فرد فريب می‌خورد اما هرچه تلاش می‌كنند او را از دايره و تور فريب بيرون بياورند، امكان‌پذیر نيست؛ چراكه نمی‌خواهد باور كند كه فريب خورده است.
  ترديدافكنی و جايگزينی منابع:: شايد اولين كاری كه در جنگ نرم انجام می‌شود اين است كه شخص را نسبت به ديدگاه‌های خود دچار شك و ترديد كنند. به ويژه تشكيك در كارآمدی‌ و نتيجه‌بخشی يك رفتار: آيا اين كار نيجه دارد؟ آيا منطقی هست؟ تشكيك، در واقع “نرم‌سازی ذهن” طرف مقابل برای عمليات بعدی است. شك، فرد را دچار خلأ فكری و منطقی می‌كند و او آماده می‌شود تا چيزهای ديگری را در ذهن بپذيرد.
 
طراحی ادبيات مناسب: هر انسانی، ارزش‌ها و شاكله‌ی ذهنی‌ای دارد. اگر مطالبی كه ديگران می‌گويند تفاوت زيادی با اين شاكله‌ی‌ ذهنی داشته باشد، انسان آن ‌را پس می‌زند. اگر شخص مذهبی، پيامی كاملاً ضدمذهبی دريافت كند، طبيعی است كه از همان اول آن‌ را نمی‌پذيرد. به همين دليل دشمن تلاش می‌كند پيام مورد نظرش را با توجه به شاكله‌ی روانی مخاطبان، طراحی كند.
از اين رو يكی از مسائل پراهميت در نبرد روانی، طراحی ادبيات مناسب است. ادبياتی كه ظاهری ارزشمند داشته باشد. دشمنان، ادبيات و ارزش‌های ما را منفور و نامطلوب نشان می‌دهند؛- ذهن مردم هم طبيعتاً به چيزهای نازيبا گرايش ندارد- آن‌گاه يك ادبيات جايگزين مطرح می‌كنند و از اين راه به مرور زمان بر تمايلات و رفتارهای ما تأثير می‌گذارند. اين‌گونه است كه بعد از مدتی، فرد دچار عميق‌ترين شكل فريب، يعنی خودفريبی می‌شود و هرگونه تلاش برای آزادسازی را تلاش برای نابودی می‌انگارد و در نتيجه مقابل آن می‌ایستد.
مهم‌ترين استراتژی در برابر جنگ روانی، “آگاهی‌بخشی” است؛ اما اگر فرد به خودفريبی رسيده باشد، آگاهی‌بخشی هم تأثيری ندارد. البته راه‌های ديگری هم وجود دارد؛ مانند ترديدآفرينی در باورهای جديد تا منطق آن متلاشی شود. همان كاری كه حضرت ابراهيم با شكستن بت‌ها و قرار دادن تبر در دست بت بزرگ انجام داد و به منطق بت‌پرستان حمله كرد.(غريب آبادي،1389).
 الگوسازی از سبك زندگی غربی: در طول تاريخ مصداق‌های گوناگونی از جنگ روانی و روش‌های آن وجود دارد كه امروز علمی‌تر شده و به دليل توانايی رسانه، با قدرت بيشتری از آن استفاده می‌شود. يكی از مواردی كه در دنيای مجازی رسانه‌ای كه امروزه در آن زندگی می‌كنيم اهميت دارد، “الگوسازی” است. حتی شخصيت‌های كارتونی كه می‌شناسيم- مانند سوپرمن ،داربي و…- دارای قدرتی فوق بشری هستند و پيام و هدف خودشان را كه مأموريتی جهانی است، نجات دنيا از دست اشرار (فضايی يا زمينی) مطرح می‌كنند. اين ابرمردها اغلب در ايالات متحده امريكا هستند؛ يعنی هركه دشمن آمريكاست و قصد حمله به آمريكا را دارد، شرور محسوب می‌شود.(محبيان،1389).

اهداف جنگ نرم

   همه بانيان هر نوع جنگ براي رسيدن به مقاصد بلند مدت وكوتاه مدت،  اهدافي را دنبال مي كنند از جمله اهدافي كه جنگ نرم مي تواند داشته باش، عبارتن از: ايجاد تفرقه افكني ميان مسئولان دولاتها، ايجاد اختلاف ميان قوميتهاوطايفه ها، ايجاد تغيير در آيين ومذاهب كشورهاي مورد نظر، ازبين بردن بنيانهاي معنوي و باورهاي ارزشي، نفوذ بين نخبگان علمي كشورها جهت تغيير عقايد آنان، نفوذ ميان جوانان و بي هويت كردن  انان نسبت به فرهنگشان. همچنين رهبر مظم انقلاب در باره اهداف جنگ نر اينگونه بيان مي نمايند:

- ايجاد اختلاف، بدبينی و تفرقه در مسئولان و جامعه اسلامی، از نکات اساسی در جنگ نرم است. اين که بتوانند با حوزه‌ی سوءظن و ترديد، انسجام و وحدت جامعه را در هم ريزند و از آن طريق، مقدمات فروپاشی را ميسر سازند:
-  بنيان‌های معنوی و باورهای ارزشی جامعه، از اهداف ديگر جنگ نرم است. بی‌ترديد زير ساخت جوامع (به ويژه جوامع دينی) باورهای معنوی و ارزش‌های فراگير اجتماعی است، تهاجم به اين قلمرو و تلاش در دگرديسی آن از عمده‌ترين کارکردهای جنگ نرم است.
«در جنگ روانی، و آن چه امروز در دنيا به آن جنگ نرم گفته می‌شود. دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می‌آيد که آن ها را منهدم کند، به سراغ ايمان‌ها و معرفت‌ها، عزم‌ها، پايه‌ها و ارکان اساسی يک نظام و يک کشور، دشمن به سراغ اين‌ها می‌آيد که اين‌ها را منهدم کند و نقاط قوت را در تبليغات خود به نقاط ضعف تبديل کند، فرصت‌های يک نظام را به تهديد تبديل کند.» (در ديدار با مجلس خبرگان رهبری - 2/7/88 )
-  دشمنان در جنگ نرم، می‌کوشند شخصيت سالم جامعه را نابهنجار کنند، از اين رو، تلاش پيگير دارند که ويژگی‌های چونان اعتماد به نفس، اميد، مثبت‌نگری و … را در هم ريزند و در زمين کويری، ترکتازی کنند و اهداف خويش را پيش برند:
«دشمنان نظام جمهوری اسلامی، چند خط را دارند دنبال می‌کنند … يکی اين است که نشانه‌های اميد را مخدوش کنند، مورد خدشه قرار دهند …. به زور می‌خواهند اين يأس را به جامعه القا کنند، وقتی يأس وارد جامعه شد، جامعه از پويائی خواهد افتاد، افراد مبتکر، افراد نخبه، افراد جوان و پرنشاط منزوی می‌شوند، کناره‌گيری می‌کنند، دست و دلشان به کار نمی‌رود، مشارکت‌ها کم می‌شود، پويايی جامعه از بين می‌رود، اين يکی از خطوط کاری دشمن است.» (همان)
- يکی ديگر از کارکردهای مهم در «جنگ نرم»، ايجاد جنگ‌ها زرگری و غفلت از دشمن است. اين‌که در دعواهای ساختگی يا خودساخته، نقش و فعاليت تهاجمی او ديده نشود تا بتواند در آرامش و با تحرکات بالا، به اقدامات مورد نظر دست یازد.
يکی از لوازم توجه و ملاحظه برای ضربه نخوردن، ديدن دشمن است که می‌خواهد به ما ضربه بزند. از اين ما را نبايد غافل کنند. خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثير دشمن، يکی از خطوط القايی و تبليغاتی دشمن است. (همان)
در پايان بايستی اشاره کرد که اهداف و کارکردهای فوق، با ابزارهای گوناگون اتفاق می‌افتد؛ اما در اين ميان، در جنگ نرم، رسانه‌های ارتباطی نقش ويژه‌ای يافته‌اند. بی‌ترديد، می‌توان گرانيگاه جنگ نرم را، نبردهای رسانه‌ای دانست. با تکامل تکنولوژی ارتباطی و تنوع رسانه‌ای، اهميت اين ابزار، بيش از پيش خود را می‌نمایاند:
« من يک وقتی … گفتم که رسانه‌ها و دستگاه‌های تبليغاتی و اطلاعاتی وابسته به استکبار، ميدان‌دارترين عناصر دشمنان استقلال ملت‌ها … هستند … امروز نسبت به آن چند سال قبل، که ما اين حرف را زديم، وسائل ارتباطی خيلی گسترده‌تر، وسيع‌تر، همگانی‌تر و متنوع‌تر شده است.» (در ديدار عيد مبعث، 29/4/88 )
هم‌چنين در بيان ديگر گفته‌اند:«امروز موثرترين سلاح بين‌المللی عليه دشمنان و مخالفين، سلاح تبليغات است. سلاح ارتباطات رسانه‌ای است. امروز اين قوی‌ترين سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناک‌تر است.» (در ديدار با مجلس خبرگان رهبری، 2/7/88 )
- استحاله فرهنگي در جهت تأثيرگذاري شديد بر افكار عمومي جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رساني هدفمند و كنترل شده كه نظام سلطه همواره از اين روش براي پيشبرد اهداف خود سود جسته است.
- استحاله سياسي به منظور ناكارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخريب و سياه نمايي اركان آن نظام.
-  ايجاد رعب و وحشت از مسائلي همچون فقر، جنگ يا قدرت خارجي سركوبگر و پس از آن دعوت به تسليم از راه پخش شايعات و دامن زدن به آن براي ايجاد جو بي اعتمادي و ناامني رواني.
-  اختلاف افكني در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقام هاي نظامي و سياسي كشور مورد نظر در راستاي تجزيه سياسي كشور.(تجري غريب آبادي، 1389)
-  ترويج روحيه ياس و نااميدي به جاي نشاط اجتماعي و احساس بالندگي از پيشرفت هاي كشور.
- بي تفاوت كردن نسل جوان به مسائل مهم كشور. - كاهش روحيه و كارآيي در ميان نظاميان و ايجاد اختلاف ميان شاخه هاي مختلف نظامي و امنيتي.
-  ايجاد اختلاف در سامانه هاي كنترلي و ارتباطي كشور هدف.
- تبليغات سياه (با هدف براندازي و آشوب) به وسيله شايعه پراكني، پخش تصاوير مستهجن، جوسازي از راه پخش شب نامه ها و…
- تقويت نارضايتي هاي ملت به دليل مسائل مذهبي، قومي، سياسي و اجتماعي نسبت به دولت خود به طوري كه در مواقع حساس اين نارضايتي ها زمينه تجزيه كشور را فراهم كند.
- تلاش براي بحراني و حاد نشان دادن اوضاع كشور از راه ارائه اخبار نادرست و نيز تحليل هاي نادرست و اغراق آميز. (همان)

ابزار جنگ نرم

  اما هرنوع جنگ براي رسيدن به اهداف خود از ابزارهاي بهره مي گيرد كه مهمترين ابزارهاي آن كه جنگ نرم براي رسيدن به اهداف خود از آن استفاده مي كند عبارتند از: رسانه ها(راديو وتلوزيون، سينما، تئاتر، نقاشي، گرافيك، ومطبوعات)، گرافيگ، موسيقي، سازمان هاي مردمي، گروههاي انساني وسياسي و… . افرادی كه اين ابزارها را به كار می برند در حكم همان سربازان و نظاميان تفنگ به دست می باشند و پيام های ارسالی در حكم گلوله هايی است كه از اين تجهيزات شليك می گردد. به عنوان مثال وبلاگ يا سايت اينترنتی يك نوع تجهيزات است و وبلاگ نويس در حكم سرباز و پيامی كه از طريق وبلاگ برای مخاطب ارسال می دارد در حكم آن گلوله ای است كه با هدف خاص شليك می نمايد. مقام معظم رهبر انقلاب ابزار جنگ را اين چنين مي فرمايند: «يکی از ابزارها در جنگ نرم، اين است که مردم را در يک جامعه نسبت به يکديگر بدبين کنند، بددل کنند، اختلاف ايجاد کنند، يک بهانه‌ای پيدا کنند، با اين بهانه بين مردم ايجاد اختلاف کنند.» ، اهميت اين ابزار، بيش ا(در ديدارعيد مبعث، 29/4/88 ) ز پيش خود را می‌نماياند:
« من يک وقتی … گفتم که رسانه‌ها و دستگاه‌های تبليغاتی و اطلاعاتی وابسته به استکبار، ميدان‌دارترين عناصر دشمنان استقلال ملت‌ها … هستند … امروز نسبت به آن چند سال قبل، که ما این حرف را زديم، وسائل ارتباطی خيلی گسترده‌تر، وسيع‌تر، همگانی‌تر و متنوع‌تر شده است(همان)
هم‌چنین در بيان ديگر گفته‌اند:
«امروز موثرترين سلاح بين‌المللی عيليه دشمنان و مخالفين، سلاح تبليغات است. سلاح ارتباطات رسانه‌ای است. امروز اين قوی‌ترين سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناک‌تر است.»

 

بحث ونتيجه گيري

   جنگ نرم در مقابل جنگ سخت مورد استفاده قرار مي گيرد. جنگ نرم، يك نوع جنگ مدرن وبه روز بوده كه توسط كشورهاي استعمارگر از جمله كشورآمريكا براي رسيدن به اهداف خود ابداع شده است كه در اين نوع جنگ از سلاح گرم، جنگ وخون ريزي خبري نيست بلكه در اين نوع جنگ از ابزارهاي نرم مثل  رسانه هاي جمعي، سينما، تئاتر، موسيقي، نهادهاي مردمي وسازمانها وگروه هاي سازمان يافته براي رسيدن به هدف ومقاصد مورد استفاده قرار مي گيرد.ماهيت اين نوع جنگ به دور از خشونت، خونريزي، اسلحه گرم بوده بلكه به ذهن وانديشه ها نفوذ كرده و عقايد وذهن ها را توسط ابزارهاي نرم مورد هجوم قرار داده و آن را تغيير مي دهد.

  در اين مقاله تعريف جنگ، جنگ نرم، اهداف وويژگي هاي جنگ نرم، ابزارها، جنگ نرم از ديدگاه قرآن كريم و امام خميني ، مورد بررسي وتبيين قرار گرفته شد.
مي توان اينگونه نتيجه گيري كردكه،  جنگ نرم يك نوع جنگ نوع و مدرن بوده كه توسط كشورهاي استعمارگر از جمله آمريكا، جهت تغيير ارزشها وفرهنگ وحكومت كشورهاي مورد نظربه وجود آمده است.در اين نوع جنگ از خشونت، خونريزي استفاده از اسلحه گرم خبري نبوده بلكه از از ابزار نرم ازجمله رسانه هاي جمعي، سازمان هاي مردمي،  موسقي و…، جهت تغيير فرهنگها و ارزش هاي كشورهاي مستعمره بهره مند مي شود.

 

 

 

 

منابع

 

1.     قرآن كريم

2.     انواع ابزار ها وروش های جنگ نرمhttp://mdovomgangnarm.blogfa.com/post

3.     ابزارهاي جنگ نرم، هفته‌نامه صبح صادق - - 14/10/1388 - - شماره 429 - - صفحه 8

4.     تجري غريب آبادي، ذبيع الله(1389)، جنگ نرم در يك نگاه،

5.     بارونيان، حسن(1388)، تعارف جنگ، www.news.navideshhad.com

6.     جواني، يدالله(1388)، مفهوم وماهيت جنگ نرم،

7.     جوانی،يدالله،(1388) راهکارهای سخت برای مقابله با جنگ نرم، روزنامه اطلاعات، شماره 24682

8.     جنگ نرم چيست؟ جنگی کم هزینه اما خطرناک www.aftab.ir

9.     جنگ نرم حربه جديد استکبار جهانی، www.angizeh.blogfa.com

10.                        خبرگزاري صداي افغان(اوا)، جنگ نرم در انديشه وكلام امام خميني (ره) www.ensafweekly.co

11.                        رهبر معظم انقلاب،ديدار با مجلس خبرگان2/8/88

12.  سخنرانی حضرت امام در چهارم حوت 1358 شمسی (برگرفته شده از سايت موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی ره)

13.  سخنرانی امام در 4 حوت 1358 شمسی (برگرفته شده از سايت موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی ره)

14.                        سخنان امام در ديدار با جمعى از کارکنان صدا و سیمای ايران در تاریخ 28/4/58 (برگرفته شده از سايت موسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينی ره)

15.                        ضيغميان، سيد محمد(1388)، جنگ نرم از ديدگاه قران

16.                        كوشكي،، محمد صادق(1389)، جامعه شناسي جنگ نرم

17.                        كليبري، امير مهدي(1388)، ياداشتهاي يك راه بر نويس،

18.                        محبيان، امير(1389)، كالبد شكافي روشها، ازفريب تا يكسبك زندگي www.farsi.khamenei.ir  

19.                        مفهوم‌شناسي و ماهيت جنگ نرم، هفته‌نامه صبح صادق - - 30/09/1388 - - شماره 425 - - صفحه 8

20.                        نجفي،صادق(1388)، جنگنرم، جنگ مداوم

21.                        وصيت نامه سياسی ـ الهی امام خمينی(ره)

 

 

امام رضا(ع)

امام رضا (ع)