چرا حال عبادت نداریم؟
چرا حال عبادت نداریم؟
گفت: برای هر کاری حال دارم، اما هنگام نماز و قرآن و این جور اعمال، بی حال میشم. نمیدونی چرا حال عبادت ندارم؟
گفتم: به خاطر اعمالته.
گفت: یعنی چی؟ منظورت چیه؟
گفتم: یک نگاهی به دعای ابوحمزه ثمالی بنداز، امام سجاد علیه السلام عوامل بی حالی در عبادت را شمردند:
چرا حال عبادت نداریم؟
اللَّهُمَّ إِنِّی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَیَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلاةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ نَاجَیْتُکَ أَلْقَیْتَ عَلَیَّ نُعَاسا إِذَا أَنَا صَلَّیْتُ وَ سَلَبْتَنِی مُنَاجَاتَکَ إِذَا أَنَا نَاجَیْتُ مَا لِی کُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلَحَتْ سَرِیرَتِی وَ قَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِینَ مَجْلِسِی عَرَضَتْ لِی بَلِیَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِی وَ حَالَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ خِدْمَتِکَ،سَیِّدِی لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّا بِحَقِّکَ فَأَقْصَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُعْرِضا عَنْکَ فَقَلَیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنِی فِی مَقَامِ الْکَاذِبِینَ [الْکَذَّابِینَ] فَرَفَضْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاءِ فَخَذَلْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی فِی الْغَافِلِینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِینَ فَبَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی فَبَاعَدْتَنِی أَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمِی وَ جَرِیرَتِی کَافَیْتَنِی،أَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیَائِی مِنْکَ جَازَیْتَنِی…(1)
خدایا هر وقت گفتم الآن آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستادم و قصد مناجات با تو را داشتم، چرتى بر من افکندى، و حال مناجات را از من گرفتى، مرا چه شده؟ هروقت گفتم درونم شایسته شد، و جایگاهم به جایگاه توبه کنندگان نزدیک گشت، برایم گرفتارى پیش آمد، بر اثر آن گرفتارى پایم لغزید و میان من و خدمت به تو مانع شد. سرور من:
1. شاید مرا از درگاهت رانده اى و از خدمتت عزل کردی
2. یا مرا دیده اى که حقّت را سبک مى شمارم پس از پیشگاهت دورم ساختى
3. یا شاید مرا روى گردانان از خودت مشاهده کردى پس مرا مورد خشم قرار دادى
4. یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتى، پس به دورم انداختى
5. یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدى، پس محرومم نمودى
6. یا شاید مرا از همنشینى با علما غایب یافتى، پس خوارم نمودى
7. یا شاید مرا در گروه غافلان دیدى، پس از رحمتت ناامیدم کردى
8. یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکاره ها دیدى. پس مرا به آنان وا گذاشتى
9. یا شاید دوست نداشتى دعایم را بشنوى پس دورم کردی
10. یا شاید به خاطر جرم و جنایتم، کیفرم نمودى
11. یا شاید براى کمى حیایم از تو مجازاتم نمودى.
و بعد ادامه دادم: دوست من، حالا فهمیدی چرا حال عبادت نداری؟…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط شاهنده قوزلو در 1394/10/04 ساعت 09:55:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |