روانشناسي شخصيت سالم از منظر قرآن
روانشناسي شخصيت سالم از منظر قرآن
نویسندگان مقاله:
دكتر بهروز يدالله پور* (استاديار دانشگاه علوم پزشكي بابل)
مهناز فاضلي كبريا* (کارشناسی ارشد روانشناسي باليني)
چکيده
روانشناسی شخصیت سالم یکی از مقولات بنیادین در اندیشه معاصر است. امروزه بسیاری از فیلسوفان، جامعه شناسان و روانشناسان رویکرد کارکردگرایانه به دین دارند؛ یعنی به جای بحث عقلانی از دین (رویکرد واقعگرایانه) یا علاوه بر بحث عقلانی از دین، از آثار و نتایج التزام نظری و عملی به دین در حوزه نیازهای روانی و نیازهای اجتماعی بحث میکنند. در نوشتار حاضر، پس از معناشناسی «شخصیت» در روانشناسی، به مؤلفههای «شخصیت سالم» در گفتمان قرآن پرداخته شده است. تأمل در آرا و نظریات روانشناسان، نشان از آن دارد که روانشناسان در معرفی «شخصیت سالم» نظر واحدی ندارند و از آنجا که تأثیر مبانی فلسفی در حوزه روانشناسی حقیقتی انکارناپذیر است و مکاتب مختلف روانشناسی، در بستر معرفتشناسی و انسان شناختی رشد یافتهاند، تأثیر دیدگاههای معرفتشناختی مکاتب مختلف در معرفی «شخصیت سالم» قابل ملاحظه است. از سویی دیگر، در نگاه برخی روانشناسان، ویژگی شخصیت سالم تحت تأثیر متغیرهایی چون عوامل فرهنگی و تربیتی، شرایط اجتماعی و اقتصادی و عوامل روانشناختی قرار دارد. در حالی که قرآن به تمام ابعاد و شئون وجودی انسان توجه نموده و او را موجودی دو بعدی «روحانی ـ جسمانی» معرفی نموده است. نوشتار حاضر روانشناسی شخصیت سالم را با توجه به سه ضلع وجود آدمی یعنی:
1. گرایش و گروش، 2. بینش و نگرش، و 3. روش و منش بر اساس آموزههای قرآن کریم ترسیم نموده است.
نیز به این نکته تأکید نموده که همان گونه که جسم سالم در حوزه پزشکی از ویژگیهایی برخوردار است که در سراسر گیتی سالم به شمار میرود، شخصیت سالم از منظر قرآن نیز برای همه انسانها و در همه مکانهای جغرافیایی، ویژگیهای یکسانی دارد؛ اگر چه فرهنگ و باورهای آنان، داوری دیگری داشته باشد. این ویژگیها تابع متغیرهای مختلف نمیباشد.
کلید واژهها: قرآن، انسان، شخصیت سالم، روانشناسی.
درآمد
در قرآن کریم شخصیت انسان به گونهای جامع و دقیق بیان و تبیین شده است که در سه حوزه قلب، عقل و رفتار مورد توجه قرار دارد و وجه تمایز انسان از موجودات دیگر به شخصیت انسان و خصوصیات روحی و روانی وی میباشد. عوامل اعتدال و رشد یافته و سازگار با غیر آن در ویژگیهایی ارایه شدهاند که در این نوشتار، تقدیم خواهد شد.
مفهومشناسی
واژه «شخصیت» ترجمه واژه «personalite» فرانسوی یا «personality» انگلیسی است که از کلمه لاتینی «persona» گرفته شده است و آن نقابی بود که بازیگران تئاتر به صورت خود میگذاشتند تا چهرهای را که میخواستند نمایش دهند، بهتر بنمایند (نرمان، اصول روانشناسی، 150). روانشناسان در تعریف از شخصیت، سخن واحدی نراندهاند و به نظر میرسد که بخشی از شخصیت انسان در تعریف آنان ارایه شده است. رکس رد شخصیت را به «توازن میان صفات اجتماعی مورد قبول و مطرود اجتماع» معنا کرده است (جلالی مهدی، روانشناسی پرورشی) یا گنجی و ثابت آن را به معنای «عنصر ثابت رفتار یک فرد، شیوه بودن و به طور کلی آنچه به طور دایم با او همراه است و موجب تمایز او از دیگران میشود» دانستهاند (گنجی و ثابت، روانسنجی، مبای نظری آزمونهای روانی) شریفی نیز سه نکته را در تعریف شخصیت قابل توجه میداند.
1. هر شخصی یگانه و بیهمتاست؛ زیرا هیچ فردی از نظر خلق، علایق، رفتار و دیگر ویژگیهای شخصیتی کاملا مشابه دیگری نیست.
2. افراد در همه موقعیتها به شیوه یکسان رفتار نمیکنند؛ چه رفتار شخص ممکن است از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت باشد.
3. به رغم یکتا و بیهمتا بودن فرد و یکسان نبودن رفتار در موقعیتهای مختلف، در رفتار آدمی وجه اشتراک قابل ملاحظهای وجود دارد (شریفی، نظریه و کاربرد آزمونهای هوش و شخصیت، ). آلپورت (Allport) بیش از پنجاه تعریف در زمینه شخصیت جمعآوری کرده است و در نهایت، شخصیت را به سازمان پویای سیستمهای روانی فرد که سازگاریهای او را با محیط تعیین میکند، معنا کرده است (کرمی، آشنایی با آزمونسازی و آزمونهای روانی، 391). این تعاریف نشان از آن دارد که شخصیت از دیدگاه روانشناسان با غفلت از روح و روان ارایه شده است. روانشناسان معاصر عمدتاً عوامل بیولوژیک، اجتماعی و فرهنگی را در تحقیقات خود مورد توجه قرار دادهاند و در بررسی عوامل بیولوژیک به مسأله وراثت و ساختمان بدنی و ماهیت ساختاری سیستم مغز و اعصاب و دستگاه غددی اهمیت میدهند و در تأثیر عوامل اجتماعی به مطالعه مهارتهای دوره کودکی، خانواده، مدرسه، جامعه، رسانهها و… میپردازند؛ یعنی در پژوهشها به جنبه معنوی و تأثیر آن بر شخصیت انسان توجهی ندارند؛ از اینرو، روش تجربی، آنان را در محدودیتی قرار داده است که راهی در دسترسی به مباحث روان آدمی ندارند و همین غفلت موجب شده تا آنان به درک درستی از انسان و عوامل تأثیرگذار بر وی دست نیابند و در نتیجه در درمان آدمی نیز به ناچار دچار اشتباه و ناتوانی شوند. بیتردید، عدم شناخت ماهیت و حقیقت شخصیت، اعم از مادی و معنوی، درک درستی را از انسان امکانپذیر نمیکند و اکتفا نمودن به عوامل مادی و محیطی، ترسیمی مبهم از شخصیت خواهد بود.
فلسفه اوصاف دوگانه انسان در قرآن کریم
از پرسشهای کلیدی در بررسی شخصیت انسان، چیستی راز و رمز اوصاف دوگانه برای انسان از نگاه قرآن و معرفی انسان با دو ویژگی کاملاً متضاد از سوی قرآن است. اندیشمندان بسیاری در بیان چرایی این اوصاف متضاد بر آمدهاند و تلاش نمودهاند تا به بیان و تبیین فلسفه این ویژگیها برآیند؛ از جمله اینکه انسان در آيات متعددي از قرآن كريم در نهايت مدح و ذم معرفي شده است و معناي آن اين است كه اين موجود داراي استعداد رسيدن به كمال خوبيها و بديها ميباشد، انسان مسئول كارها و رفتار خويش است (عباس عقاد، الانسان فی القرآنالکریم، 17). در نگاه استاد مرتضی مطهری، مدحها و ستایشها ناظر به انسان به علاوه ایمان و نکوهشها ناظر به انسان منهای ایمان است (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، 2/ 273). علامه طباطبایی مینویسد: خداوندی که در مورد خود فرموده الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ (سجده/ 7) هیچگاه صفات فی حد نفسه مذموم در وجود انسان قرار نمیدهد و صفات انسانی آنگاه مذموم میشوند که انسان در اثر سوء تدبیر خود، آنها را از حالت اعتدال خارج کرده و به افراط و تفریط سوق دهد (طباطبایی، المیزان، 20/ 15). آيت الله مكارم شيرازي سرّ دوگانگی اوصاف انسان در بیان قرآن را به کارگیری و بهرهمندی یا عدم بهرهمندی از تربیت پیامبران و اولیای الهی در زندگی میداند؛ یعنی گروهی با به کار انداختن استعداد انسانی در مسیرهای انحرافی و غلط به صورت موجودی خطرناک و سرانجام ناتوان در میآیند و برخی با استفاده از رهبران الهی و به کار گرفتن اندیشه و فکر و قرار گرفتن در مسیر حرکت تکاملی و حق و عدالت به مرحله آدمیت گام مینهند و به جایی میرسند که به جز خدا نمیبینند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 8/ 241) آيت الله سبحانی باور دارد که مجموع کششهای موجود در آفرینش انسان همه خیر و خوب، همگی مثبت و سودمند بوده و در سراسر وجود او غریزه شری وجود ندارد و اگر یکی از این غرایز از وجود او کنار برود و از حیات او حذف شود، زندگی او دچار اختلال شده و انسانیت به خطر میافتد. انسانی که خدا در آفرینش او خود را با جمله فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مؤمنون/ 14) توصیف میکند، نمیتواند آمیزهای از خیر و شر، از خوبی و بدی باشد. چیزی که هست این است که برخی از غرایز مانند شمشیر دو لبه یا سکه دو رویه است که اگر رهبری نشوند و اگر از طریق عقل و خرد مهار نگردند، مایه تباهی او میشوند و آنچه ابعاد منفی خوانده میشوند و مظهر شر تلقی میگردند، نتیجه همین عدم رهبری و تعدیل است و این غیر از این است که بگوییم در آفرینش او خیر و شر به هم آمیخته است (سبحانی، منشور جاوید، 4/ 276).
اینکه مذمتها و نکوهشها ناظر به گرایشهای طبیعت اولیه باشد، محل اشکال است؛ چون خداوند متعال این گرایشها را در وجود آدمی قرار داده و امور منتسب به خداوند سبحان نمیتواند به خودی خود شر و منفی باشد. چنانچه که در دیدگاه اول مطرح شده، صفات و گرایشهایی که در طبیعت اولیه انسان قرار داده شده، به خودی خود، مذموم و منفی نیست، بلکه این سوء تدبیر انسان در بهرهبرداری از این گرایشهاست که موجب افراط و تفریط در این گرایشها شده است.
آيت الله جوادی آملی مدحها را ناظر به فطرت انسان و نکوهشها را ناظر به طبیعت انسان میداند. انسان دارای فطرت و طبیعتی است. انسان فطرتی دارد که پشتوانه آن روح الهی است و طبیعتی دارد که به گل وابسته است. همه فضائل انسانی به فطرت و همه رذایل به طبیعت او باز میگردد. اگر انسان به طبیعت خود توجه کند و از هویت انسانی خود که روح اوست، غافل گردد، نه تنها از پیمودن مسیر کمال باز میماند بلکه دچار انحطاط میشود تا آنجا که قرآن میفرماید: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَيَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَيُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَيَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/179)؛ «و به راستي بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريدهايم؛ چرا كه دلهايي دارند كه با آن درنمييابند و ديدگاني دارند كه با آن نميبينند و گوشهايي دارند كه با آن نميشنوند. اينان همچون چارپايان، بلكه گمراهترند اينانند كه غافلند» (جوادی آملی، فطرت در قرآن، 22). در قرآن کریم این دو جنبه حیات، یعنی حیات طبیعی و حیات فطری انسان، ترسیم شده است؛ چنان که میفرماید: فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (ص/72 و 71)؛ «پس چون او را استوار بپرداختم و در آن از روح خود دميدم، براي او به سجده در افتيد. آنگاه فرشتگان همگي سجده كردند». دکتر شیروانی بر آن است که آیات توصیفگر انسان ناظر به یک بعد و یا یک مرحله وجودی انسان نیست، بلکه برخی مربوط به انسان آغازین و برخی دیگر راجع به انسان فرجامین است (شیروانی، سرشت انسان، 35). نکوهش خداوند سبحان ناظر به نقاط ضعف طبیعت اولیه انسان است نه گرایشهای موجود در آن؛ به تعبیر علامه جعفری، بیان وضع آفرینش و مقتضای خلقت انسان یک مسأله است و توبيخ و مذمت کردن برای داشتن چنین وضعی، مسأله دیگری است. آنگاه که مسأله مربوط به زمینه خلقت انسان میشود، این زمینه هرگز مورد ملامت قرار نمیگیرد، بلکه قناعت ورزیدن به این زمینه است که مورد مذمت و تقبیح است (جعفری، حركت و تحول از ديدگاه قرآن و انسان در افق قرآن، 98).
انگیزههای فیزیولوژیک و نیز انگیزههای عالی انسانی از ویژگیهای مهمی است که خداوند در سرشت آدمی به ودیعت نهاده است. کارهای فیزیولوژیک در نهایت به انجام وظیفه مهم بیولوژیک منجر میشود که این فعل و انفعالات فیریولوژیک، نیازهای بدن را تأمین میکند و جبرانکننده نقص و مانع هر نوع اختلال یا اضطراب و عدم تعادل میشود. بررسی آیات توصیفگر انسان، به این نتیجه رهنمون میشود که این آیات ناظر به یک بعد یا یک مرحله وجودی انسان نمیباشند، چنانچه مشاهده میشود که برخی از این آیات در مقام نکوهش سرشت اولیه انسان هستند؛ مانند آیه وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفاً (نساء/ 28)؛ «و (اين بدان سبب است كه) انسان، كمتوان آفريده شده است» و برخی در مقام نکوهش طبیعت ثانوی انسان میباشند؛ مانند آیه ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ (تین/ 5)؛ «سپس او را به فروترين (و خوارترين مرحله) فروتران باز گردانديم».
در دسته دیگر آیات که به ستایش انسان پرداختهاند نیز دیده میشود که برخی نظر به طبیعت اولیه آدم است؛ مانند آيه وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً (اسراء/ 70)؛ «و به يقين، فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا، (بر مركبها) سوار كرديم و آنان را از پاكيزهها روزى داديم و ايشان را بر بسيارى از كسانى كه آفريديم، كاملاً برترى داديم» و برخی ناظر به طبیعت ثانوی است؛ مانند آیه يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (فجر/ 27)؛ «اى جان آرام يافته!».
در قرآن کریم هر جا سخني از مدح و ستایش انسان است، این ستایش ناظر به استعداد ذاتی انسان برای رسیدن به کمال یا ناظر به طبیعت ثانویه انسانهای با ایمان و به کمال رسیده میباشد و هر جا سخن از مذمت و نکوهش انسان است، این نکوهش ناظر به نقاط ضعف طبیعت اولیه انسان یا ناظر به طبیعت ثانویه انسانهای فاقد ایمان است.
مؤلفههای شخصیت سالم در قرآن
قرآن مجید شخصیت انسان را به گونهای بیان نموده است که هم متمایز از حیوانات است و هم انسانها را تنها به خاطر ویژگیهای جسمانی در یک جایگاه به شمار نمیآورد، بلکه انسانهای با ویژگیهای روحی و روانی را در یک جایگاه شخصیتی معرفی مینماید. در نگاه قرآن، حقیقت انسان به روح و روان وی میباشد و روح الهی در انسان به ودیعت نهاده شده است و به تعبیری «روحی از خداوند است که انسان را آماده دریافت صفات عالی و عشق ورزیدن به حق میکند یا روح همان عنصر علوی است که انسان را آماده تحقق اموری والا و کسب صفاتی مقدس میسازد و او را برای ارتقا به مقامی بالاتر از حیوان شایسته میگرداند و هدف و غایت والا و خطوط اصلی زندگی و روش آن را برایش مشخص و ترسیم مینماید. علاوه بر این، بر گرایش او به منشأ ارزشها و معارفی که حقیقت وجود انسان برای تحقق آنهاست نیز میافزاید» (البهی الخولی، آدم فلسفة تقویم الانسان وخلافته، 32ـ33) و از آنجا که ساختار روح و روان انسان با حیوانات متفاوت است و بدان سبب که حقیقت انسان به روح و روان اوست و از آن سو که قرآن شخصیت انسان را بر اساس باورها، انگیزهها، اعمال و رفتارش ارزیابی میکند، بر همین اساس، روانشناسی شخصیت انسان سالم و صاحب قلب سلیم در نگاه قرآن از اهمیت خاصی برخوردار است؛ لذا بایسته، است ویژگیهای شخصیت دارای سلامت و بهداشت روان را در سه حوزه «قلب، عقل و رفتار» یعنی «گرایش و گروش، بینش و نگرش، روش و منش از منظر قرآن مجید» مورد ژرفکاوی قرار گیرد و ویژگیهای شناختی(Cognitive) و ویژگیهای عاطفی (Emotional) و ویژگیهای رفتاری(Behavioral) بررسی شود.
اول. ویژگی بینش و نگرش (عقل)
هر انسانی نیازمند شناخت نسبت به خود، جهان اطراف، مبدأ هستی و فرجام حیات است و شاید بتوان گفت که بزرگترین دغدغه همه اندیشمندان از آغاز تاکنون در سه چیز بوده است؛ «بدایت، هدایت و نهایت». ویژگی شناختی، بینش و نگرش انسان اعم از جهانبینی و اعتقادات و باورها را در بر میگیرد که لایههای درونی و زیرین فرهنگ هر جامعهاند و زیر بنای گرایش و گروش افراد را میسازند؛ یعنی ویژگی عاطفی بر ویژگی شناختی رویش میکند و عواطف، هیجانات، احساسات، عشق و نفرت را شامل میشود. نیز ویژگی رفتاری به نوعی ریشه در گرایش و گروش انسان دارد. پس میتوان ویژگی شناختی را مهمترین و اساسیترین رکن حیات بشری به شمار آورد؛ بدین سبب است که پیامبران و رهبران آسمانی تلاش کردهاند تا با ارایه بینش درست، دقیق و عمیق، انسانها را به سوی خدا دعوت نمایند و بر بال خرافات و تعصبات کور و جهل و عوامزدگی حرکت نکنند. این ویژگی در سه بخش فایل ارایه است.
الف) شناخت و ایمان به مبدأ
از منظر قرآن مجید، انسان دارای شخصیت سالم، نگاهی توحیدی به نظام هستی دارد و آن را دارای خالقی توانا، حکیم، دانا و قابل اتکال میداند؛ از اینرو، آرامش باطنی دارد و میداند که همه امور در دست قدرت الهی است. در مقابل، انسانهایی قرار دارند که نگاهی شرکآلود، منافقانه یا کفر آلود دارند. افرادی که یا دچار تعدد شخصیتاند یا عمق نگاهشان محدود است. انسان دارای شخصیت سالم با شناخت و ایمان به مبدأ بر آن است که
1ـ امکان شناخت آغاز هستی وجود دارد؛ آن هم با سیر در آفاق و مطالعه زمین؛ قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (طه/50)؛ «گفت: پروردگار ما كسى است كه به هر چيزى، آفرينشى (در خور) او عطا كرده؛ سپس راهنمايى نموده است».
2ـ آفریننده هستی، نظام تکوین را بر اساس حکمت، علم و به اندازه آفریده است و همه موجودات هستی را در یک مجموعه کاملاً مرتبط و هماهنگ خلق نموده است؛ به گونهای که هر یک از موجودات اعم از بسیط و مرکب در مجموعه هستی نقش شایسته خود را ایفا میکنند (فضل الله، من و حی القرآن، 20/ 221)؛ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى (اعلی/1ـ3)؛ «نام پروردگار والاترت را تسبيح بگوى؛ (همان) كسى كه آفريده و مرتّب كرد و كسى كه معين كرد و رهنمون ساخت».
3ـ علم خداوند به افراد و امور و پدیدهها از هرکس و هر چیز حتی از خود موجودات بیشتر است: الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلاَ تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى (نجم/ 32)؛ «(همان) كسانى كه از گناهان بزرگ و [كارهاى] زشت پرهيز مىكنند، مگر گناه كوچك، كه پروردگارت گسترده آمرزش است. او به شما داناتر است، آنگاه كه شما را از زمين پديد آورد و آنگاه كه شما در شكمهاى مادرانتان، جنين [= پنهان] بوديد؛ پس خودتان را [پاك و] رشد يافته نشمريد (و خودستايى نكنيد) كه او به كسى كه خودنگهدارى كند، داناتر است».
ـ رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً (اسراء/ 54)؛ «پروردگارتان به (حالات) شما داناتر است. اگر بخواهد (و شايسته باشيد)، بر شما رحمت مىآورد و اگر بخواهد (و مستحق باشيد)، شما را عذاب مىكند؛ و تو را بر آنان به عنوان كارساز (و نگهبان) نفرستاديم».
ـ وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجاً وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلاَ تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَلاَ يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (فاطر/11)؛ «و خدا شما را از خاكى آفريد، سپس از آب اندك سيّال. سپس شما را به صورت جفتهايى قرار داد و هيچ مادهاى باردار نمىشود و نمىزايد مگر به علم او و هيچ كهنسالى عمر طولانى نمىكند و از عمرش كاسته نمىشود، مگر اينكه در كتاب (علم الهى ثبت) است. در حقيقت، آن (كارها) بر خدا آسان است».
4ـ عالم محضر خداست و تمام لایههای وجودی موجودات در محضر و حوزه دانش اوست؛ أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى (علق/ 14)؛ «آيا ندانسته كه خدا (او را) مىبيند؟».
ـ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى (اعلی/ 7)؛ «مگر آنچه را خدا بخواهد؛ [چرا] كه او آشكار و آنچه را پنهان مىشود مىداند».
ـ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ (انشقاق/23)؛ «و خدا به آنچه (در ذهن) ذخيره مىكنند، داناتر است».
5ـ ملک و پادشاهی نامحدود خداوند نشان قدرت بی پایان خداوند است؛ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ (ملک/ 1ـ2)؛ «خجسته (و پايدار) است آن (خدايى) كه فرمانروايى فقط به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست؛ (همان) كسى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتر است و او شكستناپذير (و) بسيار آمرزنده است».
ـ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْء قَدِيرٌ (آلعمران/ 26)؛ «بگو: «بار خدايا! به هر كه (شايسته بدانى و) بخواهى، فرمانروايى مىبخشى؛ و از هر كه بخواهى، فرمانروايى را باز مىستانى؛ و هر كه را بخواهى، عزّت مىدهى؛ و هر كه را بخواهى، خوار مىگردانى؛ (همه) نيكى(ها) تنها به دست توست؛ كه تو بر هر چيزى توانايى».
ـ و رحمت همه از اوست و بسیار بخشنده است؛ رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (آلعمران/ 8)؛ «(استواران در دانش مىگويند:) [اى] پروردگار ما! پس از آنكه راهنمايىمان كردى دلهايمان را كژ مگردان و از نزد خود رحمتى بر ما ببخش؛ [چرا] كه تنها تو بسيار بخشندهاى».
6 ـ خداوند خلف وعده نمیکند؛ رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَرَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللّهَ لاَيُخْلِفُ الْمِيعَادَ (آلعمران/ 9)؛ «[اى] پروردگار ما! در واقع تو گردآورنده مردمانى، در روزى كه هيچ ترديدى در آن نيست؛ [زيرا] كه خدا از وعده [خود] تخلف نمىكند».
7ـ به خداوند میتوان توکل کرد و او به تنهایی بنده را کفایت میکند؛ وَيَقُولُونَ طَاعةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ وَكَفَى بِاللّهِ وَكِيلاً (نساء/ 81)؛ «و (منافقان) مىگويند: «فرمانبردار[يم]»، [ولى] هنگامى كه از نزد تو بيرون مىروند، گروهى از آنان، شبانه، بر خلاف آنچه تو مىگويى، تدبير مىكنند؛ و خدا آنچه را شبانه تدبير مىكنند، مىنگارد. پس، از آنان روى گردان و بر خدا توكّل كن و كارسازى خدا كافى است».
8 ـ خداوند به بندگانش بسیار نزدیک است و فریادشان را میشنود و اجابت میکند؛ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (بقره/ 186)؛ «و هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپُرسند، پس (بگو:) در حقيقت من نزديكم، دعاى دعاكننده را به هنگامى كه [مرا] مىخواند، پاسخ مىگويم. پس بايد (دعوتِ) مرا بپذيرند و بايد به من ايمان بياورند، باشد كه آنان راه يابند (و به مقصد برسند)».
ب) شناخت نسبت به جهان هستی
دیدگاه انسان با شخصیت سالم نسبت به جهان هستی چنین است.
1ـ جهان هستی را هدفدار میداند که از روی حکمت جریان دارد؛ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (آلعمران/ 191)؛ «(همان) كسانى كه [در حال] ايستاده و نشسته و بر پهلوهايشان [آرميده]، خدا را ياد مىكنند و در آفرينش آسمانها و زمين تفكّر مىكنند، (در حالى كه مىگويند: اى) پروردگار ما! اين[ها] را بيهوده نيافريدهاى؛ منزّهى تو؛ پس ما را از عذابِ آتش حفظ كن!» و در مقابل، به ناپایداری دنیا ایمان دارد: الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلاً (کهف/46)؛ «و (ياد كن) روزى را كه كوهها را روان مىگردانيم و زمين را آشكارا (و مسطّح) مىبينى؛ و آن (مردم)ان را گردآورى مىكنيم و هيچ يك از ايشان را فروگذار نمىكنيم».
2ـ تسلیم قضای الهی است؛ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَتَعْلَمُونَ (بقره/ 216)؛ «جنگ بر شما مقرّر شد، حال آنكه برايتان ناخوشايند است؛ و چه بسا از چيزى ناخشنوديد و آن براى شما خوب است؛ و چه بسا چيزى را دوست مىداريد و آن براى شما بد است. و خدا مىداند و شما نمىدانيد»، با این حال، به تأثیر دعا در امورات کیهانی و زندگی انسانی باور دارد؛ وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ (غافر/ 60)؛ «و پروردگار شما گفت: مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را بپذيرم! در واقع، كسانى كه نسبت به پرستش من تكبّر مىورزند، به زودى با خوارى وارد جهنّم مىشوند!».
ج) شناخت خود
شناخت انسان یا شخصیت سالم از خود به قرار ذیل است.
1ـ استعداد خویش را میداند؛ لاَتُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لاَ تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَمَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلاَدَكُمْ فَلاَجُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (بقره/ 233)؛ «هيچ كس جز به اندازه توانايىاش تكليف نمىشود. هيچ مادرى به واسطه فرزندش ضرر نبيند (و به او زيان نرساند)؛ و نه كسى كه فرزند برايش متولد شده به واسطه فرزندش (ضرر نبيند و به او زيان نرسد) و بر وارث مانند اين (احكام، واجب) است. و اگر آن دو، با رضايت و مشورت يكديگر بخواهند [كودك را زودتر] از شير باز گيرند، پس هيچ گناهى بر آن دو نيست. و اگر خواستيد دايهاى براى فرزندان خود بگيريد، پس هيچ گناهى بر شما نيست، هنگامى كه آنچه را (وعده) دادهايد به طور پسنديده بپردازيد. و خودتان را از [عذاب] خدا نگه داريد و بدانيد كه خدا به آنچه انجام مىدهيد، بيناست» و خود را در برابر کارها مسئول میداند؛ أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَأَن لَّيْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم/ 38ـ39)؛ «كه هيچ باربردارى بار سنگين (گناه) ديگرى را برنمىدارد و اينكه براى انسان جز كوشش او نيست».
2ـ به خلیفه بودن انسان ایمان دارد؛ وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره/ 30)؛ «(و ياد كن) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: در حقيقت، من در زمين، جانشينى [= نمايندهاى] قرار مىدهم. (فرشتگان) گفتند: آيا كسى را در آن قرار مىدهى كه در آن فساد كند و خونها بريزد؟ در حالى كه ما به ستايش تو تنزيه مىگوييم و تو را پاك مىشماريم! (پروردگار) گفت: در واقع من آنچه را نمىدانيد، مىدانم».
3ـ به ملاقات الهی ایمان دارد؛ يَاأَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ (انشقاق/ 6)؛ «اى انسان! در حقيقت، تو به سوى پروردگارت كاملاً تلاش مىكنى (و رنج مىكشى) و او را ملاقات مىكنى» و برای ملاقاتی ناب خود را مهیا میسازد؛ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (کهف/ 110)؛ «بگو: من فقط بشرى همانند شما هستم؛ به سوى من وحى مىشود كه معبودتان معبودى يگانه است؛ و هركس به ملاقات پروردگارش همواره اميد دارد، پس بايد كار شايستهاى انجام دهد و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند».
4ـ مرگاندیش است و میداند که مرگ، او را در هر حال در بر خواهد گرفت؛ أَيْنََما تَكُونُوا يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِندِاللّهِ فَمَالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً (نساء/ 78)؛ «هر كجا باشيد، مرگ شما را درمىيابد اگر چه در برجهاى استوار [و مرتفع] باشيد. و اگر (پيشامد) خوبى به آن (سادهدلان يا منافق)ان دررسد، مىگويند: اين از طرف خداست. و اگر (حادثه) بدى به آنان دررسد، مىگويند: اين از جانب توست. بگو: «همه [اينها] از طرف خداست. و اين گروه را چه شده است كه به فهم عميق سخن نزديك نيستند؟!».
ـ كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (عنکبوت/57)؛ «هر شخصى چشنده مرگ است؛ سپس فقط به سوى ما بازگردانده مىشويد» و در عین حال، به رحمت و مغفرت الهی امید دارد؛ وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (آلعمران/ 157)؛ «و اگر [هم] در راه خدا كشته شويد يا بميريد، حتماً آمرزشى از جانب خدا و رحمت [او]، از [همه] آنچه آنان جمع مىكنند بهتر است».
دوم. گرایش و گروش
از دیگر ابعاد شخصیت انسانی که در قرآن مجید مورد دقت قرار گرفته، ویژگیهای عاطفی انسان است. شادی و اندوه، خشم و کظم، انگیزه و انگیخته، گریه و خنده، بیم و امید در آیات قرآنی این نکته را تأکید دارد که شخصیت انسان در انگیزش و هیجان و عاطفه بایسته ژرفکاوی است و این نکته که شخصیت سالم قرآنی در بعد قلبی و عاطفی چه ویژگیهایی دارد، بسیار حایز اهمیت است. تأکید اسلام بر جایگاه قلب و بیان واژگانی چون فؤاد، صدر، قلب در قرآن و نیز اشاره به الهامات قلبی، به ویژه بیماریهای قلبی با محوریت گرایش و گروش، نشان از آن دارد که تأثیر این بعد بر شخصیت سالم قرآنی فراوان است و آیات قرآنی بر آن گواه است. برخی از این موارد بدین قرار است.
1ـ ویژگی اعتدال در تحلیل دستآوردها و از دست دادهها از مهمترین نشانههای آنان است که هم با پدیده داغدیدگی به سامان مواجه میشوند و هم با پیروزیها با غرور و تکبر و فخرفروشی نمیافتند؛ لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلاَتَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لاَيُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (حدید/ 23)؛ «بهخاطر آنكه برآنچه از دستتان رفته تأسف مخوريد و به آنچه به شما داده است شادمان نَباشيد؛ و خدا هيچ متكبّر خيالپرداز فخرفروشى را دوست ندارد».
ـ إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (قصص/76)؛ «در واقع، قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد؛ از گنجها به او آنچنان داديم كه واقعاً (حملِ) خزينههاى او بر گروه پيوسته نيرومندى سنگين بود! (يادكن) هنگامى را كه قومش به او گفتند: شادمان مشو؛ [چرا] كه خدا شادمانانِ (سرمست) را دوست ندارد».
ـ لاَتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلاَتَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (آلعمران/ 188)؛ «هرگز مپندار كسانى كه بدانچه انجام دادهاند، شادى مىكنند و دوست دارند كه به خاطر آنچه انجام ندادهاند، ستايش شوند. پس هرگز مپندار كه براى آنان نجاتى از عذاب است، و حال آنكه برايشان، عذابى دردناك است!».
2ـ آرامش روانی از نعمتهای بزرگی است که در سایه ایمان و عمل صالح به دست میآید؛ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد/28)؛ «(همان) كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان با ياد خدا آرام مىگيرد. آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دلها آرامش مىيابد!». و دست یازیدن به گناه و ستم میتواند آن را به خطر اندازد؛ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ (انعام/82)؛ «كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را با ستم (= شرك) نياميختند، امنيت تنها براى آنهاست؛ و آنان رهيافتگاناند!».
3ـ شاید بحث از سلامت روان یا بهداشت روانی از آن جهت حایز اهمیت است که بیماران فراوانی از بیماری روانی رنج میبرند و قرن ما قرن بیماری روانی نامبردار شده است. و عدم افسردگی، ترس و اضطراب از نشانههای شخصیت سالم در قرآن است؛ قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/ 38)؛ «گفتيم: «همگى از آن فرو آييد! و اگر رهنمودى از طرف من براى شما آمد، پس كسانى كه از رهنمود من پيروى كنند، پس نه هيچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگين مىشوند».
ـ بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/ 112)؛ «آرى، كسى كه چهرهى [وجود]ش را براى خدا تسليم كند در حالى كه او نيكوكار است، پس فقط براى اوست پاداشش نزد پروردگار او؛ و نه هيچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگين مىشوند».
ـ وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (انعام/ 48)؛ «و (ما) فرستادگان را جز مژدهآور و هشدار دهنده نمىفرستيم و كسانى كه ايمان آورند و اصلاح نمايند، پس نه هيچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگين مىشوند».
ـ أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَهُمْ يَحْزَنُونَ (یونس/62)؛ «آگاه باشيد كه دوستان خدا نه هيچ ترسى بر آنان است، و نه آنان اندوهگين مىشوند».
4ـ انسان سالم گناه نمیکند و اگر لغزشی داشته باشد، استغفار میکند و ناامید نمیشود؛ وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ (آلعمران/ 135)؛ «و كسانى كه چون [كار] زشتى كنند يا بر خودشان ستم روا دارند، خدا را ياد مىكنند. پس براى [پيامد] گناهانشان آمرزش مىطلبند - و چه كسى جز خدا [پيامد] گناهان را مىآمرزد؟ـ و بر آنچه انجام دادهاند، در حالى كه آنان مىدانند (كه گناه است)، پافشارى نمىكنند».
ـ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَتَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/ 53)؛ «بگو: اى بندگان من كه در مورد خودتان زياده روى كردهايد! از رحمت خدا نااميد نشويد؛ [چرا] كه خدا تمام آثار (گناهان) را مىآمرزد؛ كه تنها او بسيار آمرزنده [و] مهرورز است».
5ـ انسان سالم احساس حقارت ندارد؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (تین/ 4)؛ «به يقين، انسان را در بهترين (نظام معتدل و) استوار آفريديم».
ـ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مؤمنون/ 14)؛ «سپس آب اندك سيّال را به صورت [خون بسته] آويزان آفريديم؛ و [خون بسته] آويزان را به صورت (چيزى شبيه) گوشت جويده شده آفريديم؛ و گوشت جويده شده را به صورت استخوانهايى آفريديم و بر استخوانها گوشتى پوشانديم. سپس آن را به صورت آفرينش ديگرى پديد آورديم؛ و خجسته باد خدا كه بهترين آفرينندگان است!».
6ـ اگر انسان در مهار انگیزههای خود دچار شکست یا زیادهروی شود، از اهداف انسانیاش فاصله گرفته، به انحراف میافتد، اما از ویژگیهای شخصیت سالم مهار انگیزهها و جهتدهی آنها در مسیری درست است؛ وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى (نازعات/ 40)؛ «و اما كسى كه از مقام پروردگارش ترسيده و نفس را از هوس منع كرده».
7ـ مهار خشم و خشونت ویژگی دیگر اوست؛ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (آلعمران/ 134)؛ «(همان) كسانى كه در راحتى و سختى (و خوشحالى و ناراحتى اموال خود را در راه خدا) مصرف مىكنند و خشم شديد (خود) را فرو مىبرند؛ و از مردم درمىگذرند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد».
8 ـ برتریطلبی را برنمیتابد؛ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَيُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (قصص/ 83)؛ «آن سراى آخرت است كه آن را براى كسانى قرار مىدهيم كه هيچ برترى و فسادى در زمين نمىخواهند؛ و فرجام (نيك) براى خودنگهداران است».
9ـ عدم حسادت نیز در وجود شخص سالم است؛ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُلْكاً عَظِيماً (نساء/ 54)؛ «يا اينكه نسبت به مردم (= پيامبر و اهل بيتش)، بر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا كرده، رشك مىورزند؟! و به يقين [ما] به خاندان ابراهيم (كه يهود از آنها هستند نيز) كتاب [الهى] و فرزانگى داديم و فرمانروايى بزرگى به آنان عطا كرديم».
10ـ تملّقپذیر نیست؛ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلاَتَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (آلعمران/ 188)؛ «هرگز مپندار كسانى كه بدانچه انجام دادهاند، شادى مىكنند و دوست میدارند كه به خاطر آنچه انجام ندادهاند، ستايش شوند. پس هرگز مپندار كه براى آنان نجاتى از عذاب است و حال آنكه برايشان عذابى دردناك است!».
11ـ محبت و دوستی نسبت به خدا، خود و دیگران نشان سلامت است و شخص سالم نیز دوستدار دیگران است؛ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (آلعمران/ 159)؛ «و به سبب رحمتى از جانب خدا با آنان نرمخو شدى؛ و اگر (بر فرض) تندخويى سختدل بودى، حتماً از پيرامونت پراكنده مىشدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و هنگامى كه تصميم گرفتى، بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّل كنندگان را دوست مىدارد».
ـ مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيَماهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَاللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً (فتح/29)؛ «محمد9 فرستاده خداست؛ وكسانى كه با او هستند، بر كافران سختگير (و) در ميان خود مهرورزند؛ آنان را ركوعكنان [و] سجدهكنان مىبينى، در حالى كه بخشش و خشنودىاى از خدا مىجويند. نشانه آنان در چهرههايشان از اثر سجده [نمايان] است؛ اين مثال آنان در تورات است و مثال آنان در انجيل است: همانند زراعتى كه جوانهاش را بيرون آورده، پس آن را تقويت كرده و محكم گرداند، پس بر ساقههاى خود راست قرارگيرد، در حالى كه كشاورزان را شگفت زده كند تا كافران را به خاطر آنان به خشم آورد! خدا به كسانى از آنان كه ايمان آوردند و [كارهاى] شايسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگى را وعده داده است».
دوستدار خدا نیز هست؛ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِدُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ (بقره/ 165)؛ «و برخى از مردم كسانى هستند كه از غير خدا، همانندهايى (معبودگونه) برمىگزينند كه همانند دوستى خدا، آنها را دوست دارند. و[لى] كسانى كه ايمان آوردهاند خدا را بيشتر دوست دارند. و اگر (بر فرض) كسانى كه ستم كردند، بدانند در هنگامى كه عذاب را مشاهده مىكنند (خواهند دانست) كه تمام قدرت از آنِ خداست! و به راستى خدا سخت كيفر است».
12ـ با داغدیدگی درست کنار میآید؛ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ (بقره/ 156)؛ «(همان) كسانى كه هر گاه مصيبتى به آنان برسد، مىگويند: در حقيقت ما از آنِ خداييم و ما فقط به سوى او بازمىگرديم».
سوم. روش و منش
سومین ویژگی از ابعاد شخصیت سالم در قرآن مجید که نماد و نمود ارزشها، باورها، انگیزهها و اندیشه و تأثیر آنهاست، ویژگی رفتاری است. در قرآن مجید بسیار بر نقش عمل صالح در رستگاری و رسیدن به حیات طیبه تأکید شده است و انسان شایسته کسی به شمار آمده است که در کنار ایمان به خداوند و انجام عمل صالح، خیرخواه و مشفق بر بندگان بوده است و آنان را به نیکیها دستور میدهد؛ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (عصر/ 3)؛ «مگر كسانى كه ايمان آورده و (كارهاى) شايسته انجام دادهاند و يكديگر را به حق سفارش كرده و همديگر را به شكيبايى سفارش نمودهاند».
ویژگیهای رفتاری صاحبان شخصیت سالم در نگاه قرآن چنان زیباست که الگوی رفتاری برای همه انسانها در همه زمانها و مکانها هستند و از این حیث میتوان ادعا کرد که انسان سالم در نگاه قرآن، محدود به زمان و مکانی خاص نیست و چنان که میآید، معیار شخصیت سالم، امری فرامنطقهای و فرازمانی است؛ یعنی در زمان یا زمینی خاص قرار نگرفته تا دیگران از آن بیبهره مانند، بلکه چون در نگاه قرآن مجید، حقیقت انسان همان روح وی میباشد، میتوان گفت شخصیت سالم قرآن، شخصیتی فرا زمانی و فرازمینی است. این امر اگر چه تشکیکی است و میتوان به برخی از رفتارهای شایسته مزین باشد و در برخی از موارد دچار کاستی و سستی گردد. آنچه در نگاه قرآن، انسان سالم و الگو ارایه شده است، دارای این ویژگیها است.
1ـ در مشکلات و سختیها شکیبایی میورزد و در اندیشه و عبادات و رفتار پایبند به دین است؛ لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (بقره/ 177)؛ «نيكى اين نيست كه رويتان را به سوى خاور و (يا) باختر نماييد، و ليكن نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب (الهى) و پيامبران ايمان آورد و ثروت (خود) را، در حالى كه دوستش دارد، به مصرف نزديكان و يتيمان و بينوايان و در راه مانده و گدايان، و در [راه آزاد كردن] بردگان برساند و نماز را بر پا دارد و [مالياتِ] زكات را بپردازد؛ و (كسانى كه) چون عهد بستند، به عهد خود وفا دارند و در سختى (زندگى) و زيان (جسمى) و به هنگام سختى (جنگ) شكيبايند؛ آنان كسانى هستند كه راست مىگويند و تنها آنان پارسا (و خودنگهدار) هستند» و فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً (معارج/ 5)؛ «پس با شكيبايىِ نيكو شكيبا باش».
2ـ به آن آنچه میگوید عمل میکند و اگر به کاری توان عمل ندارد به دیگران دستور انجام آن را هم نمیدهد و از سویی، دچار تعدد شخصیت نیست؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِندَاللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لاَتَفْعَلُونَ (صف/2 و3)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! چرا مىگوييد آنچه را كه انجام نمىدهيد؟! * نزد خدا (موجب) خشم بزرگ است اينكه بگوييد آنچه را كه انجام نمىدهيد».
3ـ عدالت اجتماعی و اقتصادی را در سرلوحه کار خود دارد و زشتی گروهی مخالف، او را به ستمگری وادار نمیکند؛ يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَيَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مائده/ 8)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! قيام كنندگان براى خدا، [و] گواهى دهندگان به دادگرى باشيد؛ و البته كينهورزى گروهى، شما را وا ندارد بر اينكه عدالت نكنيد. عدالت كنيد! كه آن به خودنگهدارى نزديكتر است؛ و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ كنيد؛ كه خدا به آنچه مىكنيد، آگاه است».
4ـ قانون را رعایت میکند؛ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً (طلاق/ 2)؛ «و هنگامى كه سرآمد (عدّه) آنان (به روزهاى پايانى) رسيد، پس آنان را به طور پسنديده نگاه داريد يا به طور پسنديده از آنان جدا شويد؛ و از شما (= مسلمانان) دو مرد عادل را گواه بگيريد و گواهى را براى خدا برپا داريد؛ اين (چيزى) است كه كسى كه به خدا و روز بازپسين ايمان مىآورد، بدان پند داده مىشود؛ و هركس خودش را از [عذاب] خدا حفظ كند، برايش محل خارج شدن (از مشكلات) قرار مىدهد».
و حق را حتی علیه بستگان و وابستگان نزدیکش کتمان نمیکند؛ وَلاَتَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/ 42)؛ «و حق را با باطل نياميزيد؛ و حق را پنهان نكنيد، در حالى كه شما مىدانيد».
5ـ پیش داوری نمیکند و حقیقتجوست؛ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ (زمر/ 18)؛ «(همان) كسانى كه به سخن(ها) گوش فرامىدهند و از نيكوترين آن پيروى مىكنند، آنان كسانى هستند كه خدا راهنمايىشان كرده و فقط آنان خردمنداناند».
و عدم پیروی از ظن و گمان در امور زندگی بر او حاکم است و میداند جز یقین، انسان را به راه حق، راهنمایی نیست؛ وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا الاَّ الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّايَظُنُّونَ (جاثیه/ 24)؛ «و گفتند: «اين جز زندگى پست (دنياى) ما نيست؛ مىميريم و زنده مىشويم و جز روزگار، ما را هلاك نمىكند».
و براى آنان هيچ علمى بدان (سخن) نيست، جز اين نيست كه آنان گمان مىبرند؛ وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَيُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً (نجم/ 28)؛ «و براى آنان بدان (مطلب) هيچ دانشى نيست؛ جز از گمان پيروى نمىكنند؛ و به راستى كه گمان چيزى را از حق بىنياز نمىسازد».
6ـ با نادانی و تعصب از کسی یا گروهی پیروی نمیکند؛ وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً (اسراء/36)؛ «و از آنچه هيچ علمى بدان ندارى، پيروى مكن؛ [چرا] كه شنوایى و ديده و دل (سوزان)، همگى آنها از او پرسيده مىشود».
7ـ مردم آزار نیست؛ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً (احزاب/ 58)؛ «و كسانى كه مردان با ايمان و زنان با ايمان را بدون آنكه چيز (بد)ى كسب كرده باشند، آزار مىدهند، به يقين، [بارِ] تهمت و گناه آشكارى بردوش گرفتهاند».
و بدی را با خوبی پاسخ میدهد وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (رعد/ 22)؛ «و كسانى كه در طلب (رضايت) ذات پروردگارشان شكيبايى مىكنند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه به آنان «روزى» دادهايم، پنهانى و آشكارا، (در راه خدا) مصرف مىكنند و با نيكى، بدى را دور مىسازند؛ آنان، برايشان فرجام [نيك] سراى [ديگر] است».
8 ـ آرامش در گفتار و رفتار دارد؛ وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (لقمان/ 19)؛ «و در راه رفتنت، مُعتدل باش و صدايت را فروكاه؛ [چرا] كه مسلماً ناپسندترين صداها صداى اُلاغهاست!».
9ـ سخاوتمند است؛ وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلاَيَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْكَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (حشر/9)؛ «و (نيز) كسانى (از انصار) كه پيش از آن (مهاجر)ان در سراى (اسلام) و ايمان (= مدينه) جاى گرفته بودند، هركس به سوى آنان هجرت كرد، دوست مىدارند و در سينههايشان نسبت به آنچه به آن (مهاجر)ان داده شده، نيازى نمىيابند و (مهاجران) را بر خودشان برمىگزينند (و ترجيح مىدهند) و گرچه آنان نيازمند باشند؛ و هركس از (بىگذشتى و) آزمندى خودش نگاه داشته شود، پس تنها آنان رستگارند».
10ـ از حق دفاع میکند؛ لاَيُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعاً عَلِيماً (نساء/ 148)؛ «خدا بانگ زدن به بد زبانى را دوست ندارد؛ مگر كسى كه مورد ستم واقع شده باشد؛ و خدا شنواى داناست».
و از مظلوم نیز دفاع میکند؛ (وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِن لَدُنْكَ وَلِيّاً وَاجْعَلْ لَنَا مِن لَدُنكَ نَصِيراً) (نساء/ 75)؛ «و شما را چه شده كه در راه خدا و [در راه نجات] مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شدهاند، جنگ نمىكنيد؟! [همان] كسانى كه مىگويند: [اى] پروردگار ما! از اين آبادى (مكه) كه مردمش ستمگرند، ما را بيرون ببر و از طرف خويش براى ما سرپرست (و رهبر)ى تعيين فرما و از جانب خويش، ياورى براى ما قرار ده».
11ـ آسایش دیگران را بر آسایش خود ترجیح میدهد؛ وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلاَيَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (حشر/ 9).
12ـ در همه امور کم فروشی نمیکند؛ وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ (مطففین/ 1ـ3)؛ «واى بر كم فروشان! (همان) كسانى كه وقتى از مردم پيمانه مىگيرند، به طور كامل مىگيرند، و[لى] هنگامى كه براى آنان پيمانه مىكنند يا براى آنان وزن مىكنند، (مىكاهند و) خسارت مىزنند».
13ـ از دخالت در امور خصوصی مرد میپرهیزد و از تجسس، غیبت، تهمت و عیبجویی خودداری میکند؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلاَ تَجَسَّسُوا وَلاَ يَغْتَب بَعْضُكُم بَعْضاً أَيُحِبُ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ (حجرات/ 12)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد؛ [چرا] كه برخى از گمانها گناه است و (در كارهاى شخصى ديگران) تَجسُّس نكنيد؛ و برخى از شما برخى [ديگر] را غيبت نكند. آيا يكى از شما دوست دارد كه گوشت برادرش را در حالى كه مرده است، بخورد؟! پس آن را ناخوش مىداريد؛ و خودتان را از [عذاب] خدا حفظ كنيد، كه خدا بسيار توبهپذير [و] مهرورز است».
14ـ به دنیای همراه آخرت میاندیشد؛ وَابْتَغِ فِيَما آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلاَتَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلاَتَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَيُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (قصص/ 77)؛ «و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بجوى، و سهم خود را از دنيا فراموش نكن و همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده، (به مردم) نيكى كن و در زمين فساد نجوى؛ [چرا] كه خدا فسادگران را دوست ندارد».
15ـ امانتدار است؛ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (مؤمنون/ 8 و معارج/ 32)؛ «و كسانى كه آنان امانتهايشان و پيمانهايشان را رعايت مىكنند».
16ـ به پیمان وفادار است؛ لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (بقره/ 177).
17ـ چشمچرانی یکی از انحرافات شایع در اخلاق جنسی است. در قرآن سلامت نفس بر آن تعلّق گرفته است که انسان چشم از افراد نامحرم فرو بندد و خود را از نگاه به ریب در همه حالات ممنوع باز دارد؛ قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَايَصْنَعُونَ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَيُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلاَيُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَامَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِالتَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلاَيَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) (نور/30ـ31)؛ «(اى پيامبر!) به مردان مؤمن بگو ديدگانشان را (از نگاه حرام) فرو كاهند و دامانشان را (در امور جنسى) حفظ كنند؛ كه اين براى آنان [پاك كنندهتر و] رشدآورتر است؛ [چرا] كه خدا به آنچه با زيركى انجام مىدهند آگاه است. و به زنان مؤمن بگو ديدگانشان را (از نگاه حرام) فروكاهند و دامان (عفت)شان را حفظ كنند و زيورشان را آشكار ننمايند، جز آنچه از آنها كه ظاهر است؛ و بايد روسرىهايشان را بر گريبانهايشان (فرو) اندازند و زيورشان را آشكار ننمايند جز براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان (هم كيش)شان يا آنچه (از كنيزان) مالك شدهاند يا مردان (خدمتكار) تابع (خانواده) كه (از زنان) بىنيازند يا كودكانى كه بر امور جنسى زنان آگاه نشدهاند و پاهايشان را (به زمين) نزنند تا آنچه از زيورشان پنهان مىدارند، معلوم گردد. و اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگرديد، باشد كه شما رستگار (و پيروز) شويد».
18ـ عفت را رعایت میکند؛ زیرا این ویژگی هم به عنوان مهارتی در کنترل انگیزه جنسی به شمار میرود و هم روشی برای پاک ماندن در آتش شهوت و غضب است؛ وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لاَيَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلاَتُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (نور/ 32ـ33)؛ «و افراد بىهمسرتان و شايستگان از بندگانتان و كنيزانتان را به ازدواج (يكديگر) در آوريد. اگر نيازمند باشند، خدا از بخشش خود آنان را توانگر مىسازد؛ و خدا گشايشگرى داناست. و كسانى كه (وسايل) ازدواج نمىيابند، بايد خويشتندارى كنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد. و از ميان آنچه (از بردگان) مالك شدهايد، كسانى كه خواستار مُكاتبه (= قرارداد آزادى) هستند، پس با آنان مكاتبه كنيد (= قرارداد ببنديد)، اگر در (آزادى) ايشان نيكى مىدانيد؛ و از مال خدا كه به شما داده، به آنان بدهيد. و كنيزان جوانسال خود را اگر پاكدامنى را مىخواهند، بر تجاوزكارى (= زنا) وامَداريد تا (كالاى) ناپايدار زندگى دنيا را بجوييد؛ و هر كس آنان را (بر اين كار) وادار كند (و پشيمان شود،) پس بعد از وادار كردن آنان، خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است».
هم بر عفت نگاه بسیار تأکید شده است و هم عفت دامن. هم عفت کلام اهمیت دارد تا در خشم و خشونت و هیجانات نفس از غیبت و تهمت باز دارد و هم عفت دل تا فراتر از حکم الهی به کسی اجازه ورود به حریم عاطفه را ندهد؛ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَامَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (مؤمنون/5 ـ 8)؛ «و همان كسانى كه دامانشان را (در امور جنسى) حفظ مىكنند مگر در مورد همسرانشان يا آنچه (از كنيزان) مالك شدهاند؛ كه در حقيقت، آنان (در اين موارد) سرزنش نمىشوند و كسانى كه فراتر از اين مىجُويند، پس تنها آنان تجاوزگرند و كسانى كه آنان امانتهايشان و پيمانهايشان را رعايت مىكنند».
19ـ از مصرف مشروبات الکلی اجتناب میکند؛ زیرا حفظ عقلانیت و رعایت تعادل و اعتدال در رفتار، گفتار و رعایت بندگی بسیار مهم است؛ إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِاللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (مائده/ 91)؛ «شيطان به سبب شراب و قمار مىخواهد در بين شما فقط دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد؛ پس آيا شما (به شرابخوارى و قماربازى) پايان مىدهيد؟!».
20ـ سحرخیز و آمرزش خواه است؛ چه راز گویی و نیازجویی، با دلدار بودن و از غفلت عذر خواستن، قرب طلبیدن و از غربت نالیدن در میان اولیاء الهی رسمی همیشگی است؛ الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ (آلعمران/ 17)؛ «[همان پارسايانى كه] شكيبايان و راستگويان و [فرمانبرداران] فروتن و مصرفكنندگان [در راه خدا] و آمرزشخواهان در سحرگاهاناند». به نیایش هر روزه با پروردگار هستی میپردازد: إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لاَإِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي (طه/ 14)؛ «در حقيقت، من، خودِ خدا هستم؛ هيچ معبودى جز من نيست؛ پس مرا بپرست و نماز را براى ياد من، به پا دار».
21ـ کرامت خویش را ارج مینهد و زندگی را درست معنا میکند و میداند که انسان مسافری است که مصاحب جسم خویش است نه صاحب جان خود. از این حیث، در سختترین شرایط و بدترین تنگناها خودکشی نمیکند؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً (نساء/ 29)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموالتان را در ميان خودتان به ناحق نخوريد؛ مگر اينكه داد و ستدى با رضايت [طرفين] شما (انجام گرفته) باشد. و خودتان را نكشيد؛ كه خدا نسبت به شما مهرورز است».
22ـ بسیار به یاد خداست؛ فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (جمعه/ 10)؛ «و هنگامى كه نماز پايان يافت، پس در زمين پراكنده شويد و از بخشش خدا بجوييد و خدا را فراوان ياد كنيد، باشد كه شما رستگار (و پيروز) شويد» و رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّآتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (آلعمران/ 193)؛ «[اى] پروردگار ما! در واقع ما (صداى) دعوتگرى را شنيديم كه به ايمان فرا مىخواند، كه «به پروردگارتان، ايمان آوريد.» پس ايمان آورديم. [اى ]پروردگار ما! پس پيامد (گناهان) ما را براى ما بيامرز و بدىهاى ما را از ما بِزُدا؛ و ما را با نيكان (و در زُمره آنان) بميران».
23ـ در خوبیها با مردم همکاری میکند؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتُحِلُّوا شَعَائِرَاللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَالْهَدْىَ وَلاَالْقَلاَئِدَ وَلاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَتَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (مائده/ 2)؛ «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! (نه مراسم حج و) نشانههاى خدا و نه ماه[هاى] حرام و نه قربانىهاى بىنشان و نه نشاندار و نه قصدكنندگان خانه محترم [خدا] را در حالى كه بخششى و خشنودىاى از پروردگارشان مىجويند، (حرمتشكنى نكنيد و) حلال ندانيد. و هنگامى كه از احرام بيرون آمديد، پس (مىتوانيد) شكار كنيد. و البته كينهتوزى عدهاى، براى اينكه شما را از (آمدن به) مسجد الحرام (در صلح حديبيه) بازداشتند، شما را وا ندارد كه تعدّى نماييد. و بر(اى) نيكوكارى و خودنگهدارى با يكديگر همكارى كنيد و بر(اى) گناه و تعدّى با يكديگر همكارى ننماييد و خودتان را از [عذاب] خدا نگه داريد، [چرا] كه خدا سختكيفر است».
24ـ به پدر و مادر نیکی میکند؛ وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ (لقمان/ 14)؛ «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم ـ مادرش به او باردارشد، درحالى كه سستى بر سستى (مىافزود.) و از شير بازگرفتنش در دو سالگى بود ـ (و به اوگفتيم:) كه براى من و پدر و مادرت سپاسگوى! كه فرجام (همه شما) فقط به سوى من است». و وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (احقاف/ 15)؛ «و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند؛ مادرش با ناگوارى او را باردارى كرد و با ناگوارى او را بزاد، و باردارى او و از شير بازگرفتنش سى ماه است؛ تا اينكه به حدّ رشدش برسد و به چهل سالگى برسد، گويد: پروردگارا! به من الهام كن، كه نعمتت را كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتى، سپاسگزارى كنم و اينكه [كار] شايستهاى كه آن را مىپسندى، انجام دهم؛ و براى من در نسلم شايستگى پديد آور. در واقع، من به سوى تو بازگشتم و در حقيقت، من از تسليم شدگان هستم».
25ـ با همسر حسن معاشرت دارد؛ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً (فرقان/ 74)؛ «و كسانى كه مىگويند: [اى] پروردگار ما! از همسران ما و نسل ما به ما روشنى چشمان ببخش و ما را پيشواى خودنگهداران قرار ده».
26ـ از عذاب الهی بیم دارد؛ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَاماً (فرقان/ 65)؛ «و كسانى كه مىگويند: «اى پروردگار ما! عذاب جهنّم را از ما برطرف گردان، كه عذابش ملازم دايمى است» و همواره در خوف و رجاست و بسیار توبهکننده است؛ هذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ (ق/ 32)؛ «اين چيزى است كه (بدان) وعده داده مىشويد، براى هر توبه كار (خود)نگهدار».
27ـ عظمت الهی او را چنان در بر گرفته که خود را نمیبیند و حتی غیر خدا در نگاهش کوچک است و خداوند در جانش بسیار بزرگ؛ «عظم الخالق فی انفسهم وصغر ما دونه فی اعینهم» (نهج البلاغه /خ193). اهل فروتنی است؛ وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً (فرقان/ 63)؛ «بندگان (خاص خداى) گستردهمهر، كسانى هستند كه فروتنانه بر زمين راه مىروند و هنگامى كه نادانان ايشان را مخاطب سازند، به آنان سلام (خداحافظى) گويند» و متکبر نیست و رفتار متکبرانه هم ندارد؛ وَلاَتُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلاَتَمْشِ في الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لاَيُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (لقمان/ 18)؛ «و از مردم، رُخت را (متكبّرانه) برنتاب؛ و در زمين با سرمستى و تكبّر راه نرو، [چرا] كه خدا هيچ متكبّر خيالپردازِ فخرفروشى را دوست ندارد».
28ـ میانهروی در بخشش و انفاق دارد؛ وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً (فرقان/67)؛ «و كسانى كه هرگاه (اموال خود را در راه خدا) مصرف مىكنند، زيادهروى نمىكنند و تنگ نمىگيرند و (انفاق آنان روشى) معتدل بين آن [دو] است».
نتیجه
بیتردید، الگوی کامل و عینی شخصیت سالم قرآنی ، شخصیت الهی و ملکوتی پیامبر گرامی اسلام9، امامان معصوم: و حضرت فاطمه3 میباشند. از آنجا که خداوند معجزه علمی جاودانه وحیانی به نبی مکرم اسلام9 عنایت فرمود، الگوی عملی در شخصیت سالم نیز در ائمه اطهار: ارایه کرد و به این سبب که هر چه انسان در عمل به دین و اندیشه در آموزههای دینی، خالصانهتر گام بردارد، در رسیدن به شخصیت سالم کامیابتر است. و از آنجا که رسیدن به مقام سعادتمندی جز با قلب سلیم ممکن و میسور نیست إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء/ 89) و از آن رو که همه انسانها در رسیدن به مقام مورد دعوت پیامبران الهی قرار دارند و از سویی، شخصیت انسانها تحت آموزههای پیامبران به کمال نهایی میرسد، میتوان نتایج زیر را از مجموع آیات قرآنی ارایه نمود.
ویژگیهای شخصیت سالم در قرآن مجید در سه بعد عقل (بینش و نگرش)، قلب (گرایش و گروش) و رفتار (روش و منش) بیان و تبیین شده است.
شخصیت سالم قرآنی، الگوی همه جانبه برای همه انسانها در زمانها و مکانهای مختلف است و محدود به زمان یا مکان خاصی نیست.
سلامت روان و بهداشت روان افراد تحت تأثیر الگوهای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی جوامع مختلف قرار دارد، اما بر اساس عرف اجتماعی و فرهنگی جوامع، متغیرهای آن متفاوت نیست؛ اگرچه شاید جامعهای رفتاری، را سالم بداند، در حالیکه آن رفتار سالم نیست یا از سلامت کامل برخوردار نیست. ایمان به خداوند (مبدأ)، قیامت (معاد) و فرشتگان الهی، کتابهای آسمانی، پیامبران الهی، جهان غیب و عمل صالحِ برآمده از ایمان عمیق ، سلامت روان را میسر و ممکن میسازد.
تنها مرجع ارایه الگو در شخصیت سالم انسانی، پیامآوران آسمانیاند که در عین انسان بودن و بشر خواندن خود، در سه حوزه عاطفه، شناخت و رفتار، بهترین الگوی سلامت روان بودهاند.
فهرست منابع
البهی الخولی، آدم فلسفة تقویم الانسان و خلافته، القاهره، دار الاعتصام، 1977م.
جعفری، محمد تقی، حركت و تحول از ديدگاه قرآن و انسان در افق قرآن،
جلالی، مهدی، روانشناسی پرورشی، تهران، شرکت سهامی چهر، 1341.
جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، قم، اسراء، چاپ سوم، 1384.
سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364.
شریفی، حسن پاشا، نظریه و کاربرد آزمونهای هوش و شخصیت، تهران، سخن، 1376.
شیروانی، علی، سرشت انسان، قم، معارف، 1376.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القران، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، 1417 ق.
عباس عقاد، محمود، الانسان فی القران الکریم، دارالهلال، بيتا.
10. فضل الله، محمد حسین، من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1419ق.
11. کرمی، ابوالفضل، آشنایی با آزمونسازی و آزمونهای روانی، تهران، نشر روان سنجی، 1390.
12. گنجی، حمزه و مهرداد ثابت، روان سنجی، مبانی نظری آزمونهای روانی، تهران، نشر ساوالان، چاپ دوم، بیتا.
13. مطهری مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1376.
14. مغنیه، محمد جواد، فلسفة الاخلاق فی الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین، 1977م.
15. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفدهم، 1373.
16. نرمان، ل. مان، اصول روانشناسی، صناعی محمود، انتشارات فرانکلین، چاپ هفتم، 1349ش.
نهج البلاغه، تصحیح صبحى صالح، قم، دارالهجرة
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط شاهنده قوزلو در 1396/02/09 ساعت 09:16:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |