برای فرج و سلامتی حضرت ولیعصر آقا امام زمان (عج)صلوات.....

چهل حدیث گهربار از حضرت ولیعصر (عج)

اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پيمان را محترم مى‌شمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمى‌افتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مى‌شدند…

 

 

1- توجّه امام مهدى(عليه السلام) به شيعيان خويش

إِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لا ناسينَ لِذِكْرِكُمْ، وَ لَوْ لا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا:

ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى‌كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ‌يم، كه اگر جز اين بود گرفتارى‌ها به شما روى مى‌آورد و دشمنان، شما را ريشه كن مى‌كردند. از خدا بترسيد و ما را پشتيبانى كنيد.


2- عمل صالح و تقرّب به اهل بيت(عليهم السلام)

فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِء مِنْكُمْ بِما يُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْيَتَجَنَّبْ ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهِيَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً يَبْغَتُهُ فُجْأَةً حينَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا يُنْجيهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حَوْبَة:

هر يك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستى ما نزديك مى‌سازد، عمل كند و از آنچه كه خوشايند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزيند، زيرا خداوند به طور ناگهانى انسان را مى‌گيرد، در وقتى كه توبه برايش سودى ندارد و پشيمانى او را از كيفر ما به خاطر گناهش نجات نمى‌دهد.


3- تسليم در مقابل دستورهاى اهل بيت(عليهم السلام)

فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَيْنا، فَعَلَيْنَا الاِْصْدارُ، كَما كانَ مِنَّا الاِْيرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْكُمْ، وَ اجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إِلَيْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ:

از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كارها را به ما واگذاريد، بر ماست كه شما را از سرچشمه، سيراب برگردانيم، چنان كه بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى كشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى كه روشن است به طرف ما قرار دهيد.


4- تحقّق حتمى حقّ

أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْكُرُهُ:

خداوند مقدّر فرموده است كه حقّ به مرحله نهايى و كمال خود برسد و باطل از بين برود، و او بر آنچه بيان نمودم گواه است.


5- خلقت هدفدار و هدايت پايدار

إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ يَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَيْهِمُ النَّبِيّينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ، يَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ يُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ خالِقِهِمْ وَ دينِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَيْهِمْ كِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَيْهِمْ مَلائِكَةً يَأْتينَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَيْهِمْ بِالْفَضْلِ الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَيْهِمْ:

خداوند متعال، خلق را بيهوده نيافريده و آنان را مهمل نگذاشته است، بلكه آنان را به قدرتش آفريده و براى آنها گوش و چشم و دل و عقل قرار داده، آن گاه پيامبران را كه مژده دهنده و ترساننده هستند به سويشان برانگيخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانى‌اش جلوگيرى فرمايند و آنچه را از امر خداوند و دينشان نمى‌دانند به آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد و به سويشان فرشتگان برانگيخت تا آنها ميان خدا و پيامبران ـ به واسطه تفضّلى كه بر ايشان روا داشته ـ واسطه باشند.


6- ظهور حقّ

إِذا أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ انْحَسَرَ عَنْكُمْ:

هرگاه خداوند به ما اجازه دهد كه سخن گوييم، حقّ ظاهر خواهد شد و باطل از ميان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.


7- تفتيش ناروا

مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَكَ:

حضرت مهدى(عليه السلام) در خصوص كسانى كه در جستجوى او بوده اند تا به حاكم جور تحويلش دهند فرموده است: آن كه بكاود، بجويد و آن كه بجويد دلالت دهد و آن كه دلالت دهد به هدف رسد و هر كه [در مورد من] چنين كند، شرك ورزيده است.


8- ظهور حقّ به اذن حقّ

فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِكْرُهُ وَ ذلِكَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرًا:

ظهورى نيست، مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دل‌ها و فراگير شدن زمين از جور و ستم.


9- مدّعيان دروغگو

سَيَأْتى إلى شيعَتى مَنْ يَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيانى وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيم:

آگاه باشيد به زودى كسانى ادّعاى مشاهده (نيابت خاصّه) مرا خواهند كرد. آگاه باشيد هر كس قبل از خروج «سفيانى» و شنيدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا كند دروغگو و افترا زننده است؛ حركت و نيرويى جز به خداى بزرگ نيست.


10- دنيا در سراشيبى زوال

إِنَّ الدُّنْيا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوكُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِكِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْياءِ السُّنَّةِ:

دنيا فنا و زوالش نزديك گرديده و در حال وداع است، و من شما را به سوى خدا و پيامبرش ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و ميراندن باطل و زنده كردن سنّت، دعوت مى‌كنم.


11- ذخيره بزرگ

أَنَا بَقِيَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخيرَةٌ مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهيمَ وَ صَفْوَة مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِمْ أَجْمَعينَ):

من باقيمانده آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.


12- حجّت خدا

زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْكَلامِ لَزالَ الشَّكُّ:

ستمگران پنداشتند كه حجّت خدا از بين رفته است، در حالى كه اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى‌شد، هر آينه تمام شكّ‌ها را از بين مى‌برديم.


13- عطسه، نشانه سلامت

أَلا أُبَشِّرُكَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَيّام:

نسيم، خدمتكار حضرت مهدى(عليه السلام) گويد: آن حضرت به من فرمود: آيا تو را در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.


14- نماز، طردكننده شيطان

ما أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّيْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ أَنْفَ الشَّيْطانِ:

هيچ چيز مثل نماز، بينى شيطان را به خاك نمى‌مالد، پس نماز بخوان و بينى شيطان را به خاك بمال.


15- حق الناس

لا يَحِلُّ لاَِحَد أَنْ يَتَصَرَّفَ فى مالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إِذْنِهِ:

تصرّف در مال هيچ كس بدون اجازه او جايز نيست.


16- پناه بردن به خدا

أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِياتِ الْفِتَنِ:

پناه به خدا مى‌رم از نابينايى بعد از بينايى و از گمراهى بعد از راهيابى و از اعمال ناشايسته و فرو افتادن در فتنه‌ها.


17- اسوه هاى حقيقت

إِنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا، لا يَقُولُ ذلِكَ سِوانا إِلاّ كَذّابٌ مُفْتَر:

حقّ با ما و در ميان ماست، كسى جز ما چنين نگويد، مگر آن كه دروغگو و افترا زننده باشد.


18- ظهور فَرَج به اذن خدا

وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، كَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ الْحُسَيْنَ(عليه السلام) لَمْ يُقْتَلْ، فَكُفْرٌ وَ تَكْذيبٌ وَ ضَلالٌ:

امّا ظهور فرج، موكول به اراده خداوند متعال است و هر كس براى ظهور ما وقت تعيين كند دروغگوست. و امّا گفته كسانى كه پنداشته‌اند امام حسين(عليه السلام) كشته نشده، كفر و دروغ و گمراهى است.


19- شناخت خدا

إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فيجِسْم«لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَالسَّميعُ الْعَليمُ»:

همانا خداوند متعال، كسى است كه اجسام را آفريده و ارزاق را تقسيم فرموده، او جسم نيست و در جسمى هم حلول نكرده، چيزى مثل او نيست و شنوا و داناست.


20- ائمّه(عليهم السلام) دست پرورده‌هاى پروردگار

إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَةَ بِنا إِلى غَيْرِهِ وَ الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا:

خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به چيزى نياز نداريم، و حقّ با ماست. اگر كسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ايجاد نمى‌شود، ما دست‌پرورده‌هاى پروردگارمان، و مردمان، دست‌پرورده‌هاى ما هستند.


21- دانش حقيقى

أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَيْكُمْ مِنْ كُفْرِ مَنْ كَفَرَ:

دانش، دانشِ ماست، از كفرِ كافر، گزندى بر شما نيست.


22- اتّفاق و وفاى به عهد

لَوْ أَنَّ أَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْيمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا:

اگر شيعيان ما ـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتّحاد واتّفاق مى‌داشتند و عهد و پيمان را محترم مى‌شمردند، سعادت ديدار ما به تأخير نمى‌افتاد و زودتر به سعادت ديدار ما نائل مى‌شدند.


23- ما را آزردند

قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّيعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دينُهُ جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ:

حضرت مهدى(عليه السلام) به محمّد بن على بن هلال كرخى فرموده‌اند :نادانان و كم‌خردان شيعه و كسانى كه بال پشه از ديندارى آنان محكمتر است، ما را آزردند.


24- بيزارى از غاليان

أَنـَا بَرىءٌ إِلَى اللّهِ وَ إِلى رَسُولِهِ مِمَّنْ يَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ نُشارِكُهُ فيمُلْكِهِ أَوْ يُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِيَهُ اللّهُ لَنا:

من از افرادى كه مى‌گويند: ما اهل بيت [مستقلاًّ از پيش خود و بدون دريافت از جانب خداوند] غيب مى‌دانيم و در سلطنت و آفرينش موجودات با خدا شريك هستيم، ما را از مقامى كه خداوند براى ما پسنديده بالاتر مى‌برند، نزد خدا و رسولش، بيزارى مى‌جويم.


25- از واجبات‌ترين مستحبات

سَجْدَةُ الشُّكْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِها:

سجده شكر از لازم‌ترين و واجب‌ترين مستحبّات است.


26- فضيلت تعقيبات نماز

إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبيحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ بِعَقيبِ النَّوافِلِ كَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ:

فضيلت دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب در مقايسه با دعا و تسبيح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضيلت واجبات بر مستحبّات است.


27- سجده، مخصوص خداست

فَأَمّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ فَلا يَجُوزُ:

سجده بر قبر جايز نيست.


28- راه اندازى كار مردم

أَرْخِصْ نَفْسَكَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَكَ فِىَ الدِّهْليزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ النّاسِ:

خودت را [براى خدمت] در اختيار مردم بگذار، و محلّ نشستن خويش را درِ ورودى خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور.


29- امنيّت بخش زمين

إِنّى أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ كَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ:

وجود من براى اهل زمين، سبب امان و آسايش است، همچنان كه ستارگان سبب امان آسماناند.


30- رجوع به راويان حديث

وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إِلى رُواةِ حَديثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَيْكُم وَ أَنـَا حُجَّةُاللّهِ عَلَيْهِمْ:

در پيشامدهاى مهمّ اجتماعى به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا كه آنان حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.


31- مطاع، نه مطيع كسى

إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائى إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِهِ بَيْعَةٌ لِطاغِيَةِ زَمانِهِ وَ إِنّى أَخْرُجُ حينَ أَخْرُجُ وَ لا بَيْعَةَ لاَِحَد مِنَ الطَّواغيتِ فى عُنُقى:

هر يك از پدرانم بيعت يكى از طاغوت هاى زمان به گردنشان بود، ولى من در حالى قيام خواهم كرد كه بيعت هيچ طاغوتى به گردنم نباشد.


32- آفتاب پشت ابر

وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بى فى غَيْبَتى فَكَالاِْنْتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَيَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ:

كيفيّت بهره‌ورى از من در دوران غيبت، مانند كيفيّت بهره‌ورى از آفتاب است هنگامى كه ابر آن را از چشم‌ها پنهان سازد.


33- سبقت اراده خدا بر همه چيز

وَ لكِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ لاتُغالَبُ، وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ، وَ تَوْفيقُهُ لايُسْبَقُبه:

راستى كه مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چيزى بر توفيق او پيشى نگيرد.


34- علّت اصلى غيبت امام(عليه السلام)

وَ أَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَيْبَةِ، فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَلَكُمْ تَسُؤْكُمْ:

امّا علّت و فلسفه آنچه از دوران غيبت اتّفاق افتاده [كه درك آن براى شما سنگين است] آن است كه خداوند در قرآن فرموده: اى مؤمنان از چيزهايى نپرسيد كه اگر آشكارتان شود، بدتان آيد.


35- آگاهى امام(عليه السلام)

إِنّا يُحيطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِكُمْ، وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِكُمْ:

علم و دانش ما به خبرهاى شما احاطه دارد و چيزى از اخبار شما بر ما پوشيده نمى‌ماند.


36- دعاى فراوان

أَكْثِرُو الدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ:

براى تعجيل فَرَج زياد دعا كنيد، زيرا همين دعا كردن، فَرَج و گشايش شماست.


37- سؤال نامطلوب

فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا يَعْنيكُمْ:

درهاى سؤال را از آنچه كه مطلوب شما نيست ببنديد.


38- آخرين اوصيا

أَنَا خاتَمُ الأَوْصِياءِ وَ بى يَدْفَعُ اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شيعَتى:

من آخرين نفر از اوصيا هستم، خداوند به وسيله من بلا را از خانواده و شيعيانم برطرف مى‌گرداند.


39- حجّت خدا در زمين

إَنَّ الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورًا:

زمين خالى از حجّت خدا نيست، يا آشكار است و يا نهان.


40- علمدار هدايت در هر زمان

كُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ.»:

هرگاه عَلَم و نشانه‌اى پنهان شود، عَلَم ديگرى آشكارگردد، و هر زمان كه ستاره‌اى افول كند، ستاره‌اى ديگر طلوع نمايد.

 منبع : سایت آیت الله  بهجت

آسیب شناسی روابط فرزند با والدین

 

موضوع : آسیب شناسی روابط فرزند با والدین

نویسندگان: قنبر گل پرست– حبیبه شاهنده

 

خانواده،از مهمترین عوامل موثر در روابط و محیطی امن برای دستیابی به اهداف عالی انسانی است.

خانواده کانونی است شکل گرفته بر پایه ی پیمان مقدس ازدواج که با حضور فرزندان ، روابط اعضای خانواده ، گسترده ترو تاثیر گزاری مثبت ومنفی بر یکدیگر بیشتر می شود . برخورداری از پرورش سالم در خانواده که نخستین پایگاه تربیتی است، به فرد این فرصت را می دهد که در اجتماع موفق وقابل احترام باشد، خانواده محل آسایش وآرامش وآبراه کوچکی است که فرد را به اقیانوس جامعه پیوند می دهد. برخورد منطقی با خطاها ولغزش فرزندان از اصول مهم ایجاد صمیمیت است. خانواده باید خانه را محیطی امن وپناهگاهی مستحکم برای فرزندان کنند وبه یکدیگر احترام بگذارند ،درحضور آنان به مشاجره نپردازند وعیب های یکدیگر را بازگو نکند ،هرگز در حضور دیگران بویژه همسالان به پند واندرز دادن آنها نپردازند.ایجاد راطه صمیمی وعاطفی والدین با فرزندان، راه هر گونه تعارض وعدم اطاعت پذیری از دستورات والدین را گرفته وفرزندان را به احترام واطاعت از والدین وا می دارد.

خشونت، پرخاشگری، تنبیه، بی توجهی به نیازهاوناآگاهی از آن ، درگیری ومشاجره بین والدین ، بی اعتمادی به فرزندان و … نگرش ودید فرزندان را نسبت به والدین منحرف و آنان را نسبت به والدینشان به واکنش وعکس العمل تند وسرکش وادار خواهد کرد .

هدف این مقاله این است که عواملی را که به روابط فرزندان و والدین آسیب می رساند، شناسایی وعلل آن را بررسی کند. برای والدین ضروریست که نسبت به ایجاد روابط صمیمی و عاطفی بافرزندان اقدام کند  وعلم ودانش خودشان را نسبت به علل به وجود آورنده روابط ناسالم وتخریب با با روابط فرزندان با والدین می انجامد شناسایی وبا روش توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. از جمله عواملی که به ایجاد در روابط ناسالم وناسازگاری فرزندان با والدین می انجامد ودر این مقاله به آن پرداخته شده است عبارتند از : درگیری ونزاع بین والدین، ناامنی محیط خانواده، توقع ودرخواست های منطقی وبی جا ، بد قولی والدین در قبال فرزندان ، طلاق وکشمکش بین والدین، نبود عشق وصمیمیت بین والدین، کمبود محبت عدم توجه به فرزندان تنبیه و بی اعتمادی به فرزندان ، تبعیض میان فرزندان ، شخصیت والدین وغیره ، بنابراین ایجاد روابط سالم با فرزندان ، محیط امن وسالم در خانواده ، افزایش آگاهی ، دانش وبصیرت در مقابل نیاز ودرخواست های فرزندان از جمله راه های جلوگیری از ایجاد روابط ناسالم وناسازگاری فرزندان با والدین می باشد .

کلید واژه ها روابط ، خانواده ، روابط سالم ، روابط ناسالم ، آسیب شناسی

 

 

 

 

سازمان خانواده در عین حال که از اعضای اندکی تشکیل می شودامانظام پیچیدهای داردو عناصری که پیرامون اعضای خانواده قرارگرفته اند بسیارند. واکنش آن عوامل برهم و برهریک اعضای خانواده، شبکه ای در هم تنیده وگسترده ای را بوجود می آورد(دان دینک میر-گری.د.مکی،ص5).

خانواده در رشد وتشکیل شخصیت فرزندان جایگاه ویژه ای دارد .خانواده اولین وتنها واسطه ارتباط فرزندان با اجتماع است . در خانواده،فرزندان ارزشهاوضد ارزشها، اصول وقواعد اخلاق را می آموزد.فرزندان از لحاظ عاطفی ، شناختی و…وابستگی خاصی به خانواده دارند . خانواده مهمترین نقش را در زمینه تامین نیازهای روانی فرزندان دارند.  خانواده محل آسایش وآرامش وآبراه کوچکی است که فرد را به اقیانوس جامعه پیوند می دهد. برخورد منطقی با خطاها ولغزش فرزندان از اصول مهم ایجاد صمیمیت است. خانواده باید خانه را محیطی امن وپناهگاهی مستحکم برای فرزندان کنند وبه یکدیگر احترام بگذارند ،درحضور آنان به مشاجره نپردازند وعیب های یکدیگر را بازگو نکنند ،هرگز در حضور دیگران بویژه همسالان به پند واندرز دادن آنها نپردازند.

   خانواده به عنوان یک پایگاه ونهاد خرد اجتماعی که دردرون آن انواع روابطه شگل گرفته است، ووالدین نقش حساسی در ایجاد رابطه سالم در میان فرزندان در درون خانواده دارد. با توجه به این موضوع دورابطه وجوددارد؛ رابطه سازنده- رابطه مخرب(حسینی،ص31). در رابطه سازنده وسالم، طرفین در مبادله اطلاعات واحساسات در فضای مناسب مشارکت می کند، و با یگدیکر هماهنگ دارند ودر این ارتباط هر دو طرفین ارزش بالای برای خوددر نظر می گیرند. به طور کلی در این نوع رابطه، ارتباط انسان ها با یگدیکر بر پایه بینش کرامت استواراست. در رابطه مخرب وناسالم،رابطه ناسالم و تحقیر شخصیت طرفین است. در چنین روابطی تفهیم و تفاهم دشوار، وروابط بیشتر فیزیکی است تا قلبی و احساسی. در حالت روابط ارتباط اعضای خانواده با یگدیکر، به ضعف و سستی می نهد و گفت وگوهاگاه یکسویه و بسته است.

   در جوامع امروزه، روابطه فرزندان با والدین در وضیعت نامناسبی به سر می برد.هم چنانکه در رسانه ها ومجلات اینگونه روابط مشاهده می شود و همچنین شکایاتی که بعضی از والدین از فرزندان خودشان دارند، گویای همین مطلب می باشد. اما چرا اینگونه واکنشها از طرف  فرزندان نسبت به والدین انجام می گیرد. فرزندان امروزه دارای توقعات و انتظارات فراوان و گوناگونی از طرف والدینشان دارند. بعضی از انتظارات بجا ومناسب ومنطقی بوده و بعضی از آنهاغیرمنطقی وبی جا می باشد؛ که در صورت برآورده نشدن انتظاراتشان واکنش تندو نامناسبی را نسبت به والدین خودشان نشان می دهند. وحتی به راههای خلاف ومنحرفی کشیده می شوند. فرزندان امروزه، از والدینشان انتظار دارند که به آنان توجه شوند، به آنان اعتماد کنند، مسئولیت دهند، بین والدنشان ارتباط صمیمی و عاطفی برقرار باشد، خشونت و پرخاشگری در کلامشان در مقابل اعضای خانواده شان نداشته باشد. در کل در میان اعضای خانواده صلح و صفاوصمیمیت را از والدنشان انتظار دارند، که اگر این انتظارات از طرف والدینشان برآورده نشود؛ واکنش و عکس العمل های نامناسب و تندی را نسبت به آنان نشان خواهند داد.به همین دلیل برای  والدین ضروریست که نست به شیوه های فرزند پروری و ایجاد خانواده متعادل وبرقراری رابطه سالم،علم،آگاهی و بینش لازم را بدست بیاورند. 

در جوامع امروزه، حقوق والدین و فرزندان در کتابهای مختلفی برای آنان بیان شده است، که وظیفه انتقال این گونه وظایف بر عهده آموزش پرورش، سایرنهادها از جمله رسانه ها می باشد.  این گونه نهادها باید وظایف و نحوه رفتار فرزندان با والدین خودشان را به آنان انتقال و درونی سازند. هر چند همه سازمانها و نهادها وظایف خودشان را به نحو احسن انجام می دهند اما همچنانکه بدیهی است بعضی سازمانها از جمله رسانه ها در انتقال اینگونه وظایف گوتاهی کرده وفرزندان را در قبال والدین قرار داده است.(حسینی، ص14). از جمله رفتارفرزندان با والدین عبارتند از: احترام به والدین- اطاعت از والدین- احسان به والدین. از وظایف فرزندان است که به والدینشان احترام کنند، همچنانکه در سوره عنکبوت آیه 8، خداوند می فرمایید:«ما انسان را نسبت به پدر و مادرش به نیکی توصیه کردیم،ولی اگر پدر ومادرتلاش کردند تا به فرزندان جهل وشرک ورزند، دیگرآنان را اطاعت مکن» با این حال والدین در مقابل بعضی از فرزندان به دلیل ناآگاهی با بی احترامی مواجه هستند، اماریشه این بی احترامی فرزندان کجاست؟ چرا فرزندان نسبت به والدین بی احترامی می کنند؟ چرا ارتباط فرزندان با والدین روزبه روزسست ترمی شود؟ و چراهای بیشتر دیگر؟؟

از جمله یکی ازپدیده های که اختلاف بین والدین و فرزندان را افزایش داده است وفرزندان را نسبت به والدین به طغیان انداخته است، شکاف نسل می باشد.پژوهشگران عوامل متعددی را در بروز این اختلافات مؤثر دانسته اند که از آن جمله به اختلاف نگرشها ومیزان توافق والد –فرزند در مباحث دینی اشاره کردهاند.

هانز برگر(1985)، با تأیید مطالب فوق به طور کلی نشان داده اند که همسانی عقاید دینی در بین فرزندان با مادران 43%و وبا پدران 48%در صد بوده است وهرچه کیفیت روابط والدبا فرزند بهتر باشد توافق در مباحث دینی بیشتر وانتقال وآموزش ارزشهای دینی بهتر میشود. باومریند(1991)، درتحقیق خوددرمورد سبکهای تربیتی براساس دوبعدپاسخگویی وتقاضامندی والدین، سه سبک تربیتی را پیشنهاد داده است؛ مقتدرانه، استبداد، آسان گیر.تحقیقات باوم ریند نشانداده است که  فرزندان با والدین  مقتدرانه  دراعتماد به خودوخودکنترلی نمرات بالاتری در مقایسه با فرزندان دیگر والدین داشته است .

.فالون و باولس(2001)در طی یک بررسی در زمینه گروهی از نوجوانانی که درگیر مشکلات خانوادگی بوده و دچار نوعی درماندگی شده بودند متوجه گردیدند که بیش از نیمی از نوجوانان درگیر فشار روحی در جستجوی کمک بودند. سان (2001)در  مطالعات وبررسی های خود به این نتیجه رسیده که نوجوانان از والدین جدا شده میزان بیشتری از مشکلات رفتاری، مسائل اجتماعی و نواقص تحصیلی را از خود نشان می دهند.سرنگویچ و گیردنو (1978)، در پژوهش خود به این نتیجه رسیده است که درمحیط های خانوادگی که جوانان رفتار خشونت آمیز با والدین را مشاهده وتجربه میکنند در نتیجه کیفیت روابط فرزند با والدین پایین است وگرایش جوانان به رفتار بزهکارانه بیشتر خواهد بود.

    اهمیت این مقاله در این است که عواملی را که ارتباط فرزنا با والدین را سست تر وضعیف تر کرده و فرزندان را در قبال والدین قرار داده و واکنش نامناسب فرزندان را موجب شده است با روش توصیفی-تحلیلی شناسایی و بررسی کرده است .و همچنین هدف این مقاله بررسی علل وعوامل ایجاد رابطه ناسالم فرزند با والدین –گسترش بینش و بصیرت والدین نسبت به آسیب هایی که  رابطه آنها را با فرزندان تهدید می کند ،می باشد . ازجمله عوامل دیگری مانند بزهکاری، خشونت والدین به فرزندان،طلاق یکی از والدین،  رابطه فرزندان را با والدین تغییر داده است

   در این مقاله  مواردی مانند مشاجره و جنگ و دعوا بین والدین، توقع بی جا و درخواست های غیرمنطقی ، بد قولی والدین و الگوی خوب نبودن، نبود عشق و محبت و صمیمیت در خانواده ، بی توجهی و بی اعتمادی به فرزندان، سخت گیری والدین ،.شخصیت والدین ،تنبیه ،شکاف بین نسل ها وتبیض در خانواده مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است .

   مشاجره وجنگ ودعوا بین والدین (محیط ناامن خانواده )

     کودکان رفتار خود را ازافرادی که درمحیط زندگی او هستند، می آموزند.والدین نخستین مدل هایی هستند که کودک از آنها تقلید می کنند کودک  ضفات اجتماعی خود را از اینجا کسب می کنند وبا دیدن همبستگی ها،انس ها و در گیری های والدین در می یابد که چگونه باشد .سر مشق بد و فاسق خانواده ومسمومیت جو عاطفی خانواده برای کودکان ارزان تمام نمی شود فرزندان والدینی که دچار اختلال روانی،در حال درگیری و اختلاف وهمواره در مشاجره و جنگ و ستیز و فحش و نا سزا گویی باشند، ازاین رفتارها تاثیر خواهند پذیرفت وهمین رفتار را در برابر خواهروبرادر کوچکتر خود اعمال می کنند (حسینی ،ص169).اختلاف پدر ومادر بلای خانمان سوزی است که بر روح وروان کودک آثار بسیار منفی دارد ،اختلاف ومجادله والدین با یکدیگر فرزندان را در موقعیت مبهم و آینده تاریک قرار داده و آنان را در یک وضعت اضطراب و تعارض قرار می دهد .(دهنوی ،ص184).

     کودکان به یک محیط امن و سالم جهت رشد جنبه روانی و روحی نیاز دارند و برای والدین ضروریست که این نوع نیازها را برای فرزندانشان جهت رشد سالم فراهم کنند.محیط ناامن و مملو از مشاجره و جنگ ودعوا دید ونگرش فرزندان را نسبت به والدینشان تغییرو آنان را به تغییر رفتارشان نسبت به والدین خود وا خواهد داشت .در یک محیط جنگ ودعوا چونکه کودکان همیشه نظاره گر جنگ وستیز میان والدینشان هستند بنابراین والدین از دید و نظر فرزندان خود می افتند و ارزش احترامشان رادر نزد فرزندان خود از دست می دهند.

    توقع بیجا و درخواست های غیر منطقی

     توقع و در خواست های به جا و منطقی والدین از کودکان  اعتماد و نگرش مثبت  فرزندان رانسبت به توانشان بر می انگیزد و اعتماد به نفس آنان را افزایش می دهد . زمانی  که والدین د رخواست هایی از فرزندان می کنند که خارج از توانشان باشد و در کنار آن توقع زیادی از آنان داشته باشند، نه تنها اعتماد به نفس فرزندان خود را فزونی نمی بخشند بلکه دید و نگرش فرزندان را نسبت به  توانشان منفی و آنان را گیج و مبهوت  نگه می دارند . و به دنبال آن سر کش وطغیان فرزندان را به دلیل در خواست و تو قع بی جا و غیر منطقی والدین بر می انگیزد در واقع  والدین با کمال تاسف آرزوهایی را به فرزندان خود تحمیل می کنند که در زمان خودشان تحقق نیافته است و با اصرار خاصی فرزندانشان را موظف  به تأمین خواسته هایی میکنند که در توان آنها   نیست (شرفی،ص27).

   آثار نا مطلوب اینگونه توقع وآرزوهای غیر منطقی بر کودکان عبارتند از:رشد نا کافی و ناامیدی فرزند ،شکست های مکرر ی که فرزند در طول زندگی آن مواجه می شود زمینه ساز ناکامی و نو امیدی است- سلب مسئولیت  از شخص خود (همان منبع) .

  بنا براین انتظارها و تو قع ها باید متناسب با رشد جسمی، روحی،روانی و عقلی فرزندان باشد .والدینی که بدون توجه به رشد و توانایی کودکان، اموری را که متناسب با ظرفیت و علاقه شان نباشد، از آنان توقع داشته  باشند؛ آسیب و لطمعه فراوانی به شخصیت فرزندان خواهند زد.

بقولی والدین والگوی خوب نبودن

فرزندان به دلیل تقلید و الگوپذیری شان مخصوصاً در سنسن پیش دبستانی و دبستانی، هرنوع عکس العمل و رفتاری که والدینشان در قبال فرزندان خود ودیگران داشته باشند، همان رفتارو عکسالعمل را انجام خواهند داد. اگر والدین دروغگوباشند وبه آنان دروغبگویند فرزندانشان نیز دروغ خواهند گفت.اگر به فرزندان خود ودیگران بی احترامی کنند، آنان نیز همان رفتار را انجام خواهند داد.

یکی ازشاخص های اساسی برای سنجش تحقق یک ارزش در رفتار انسان بروز وظهور آن در رفتار وگفتاراست. بسیارند افرادی که درباره فضایل اخلاقی مانند؛ راستگویی، امانت داری ورعایت مصالح همگان، داد و سخن می دهند ولی برخلاف آن عمل می کنند. خداوند در این باره در قرآن(آیه 2و3،سوره صف)می فرمایید: « ای کسانی که ایمان آورده اید چرا سخن می گوییدکه عمل نمی کنند؟ نزد خدابسیار موجب خشم است که سخن بگویید که عمل نکنید» . تناقض درگفتار ورفتار پدر و مادر سبب بی اعتمادی کودک نسبت به آموزشهای والدین می شود واثر زیان بارتراین که کودک دانستن وعمل نکردن را از والدین خود فرامیگیرد،یعنی آن گفتاروآموزشها را جدی نمی گیرد(حسنی،ص86).

الگو یا سرمش شدن والدین،مهمترین عامل تعلیم وتربیت وتضمین بهداشت روانی کودکان است. اگر والدین در مقابل فرزندان صادق نباشد، و عملی را خودشان انجام ندهند اما آن عمل را از فرزندان خود بخواهند، نمی توان انتظار انجام عمل درخواست شده را از فرزندان داشت(گنجی،ص157).

وعده دادناز راههای خوبی است که والدین می توانند برای تشویق کودکان خود برگزینند، ولی مسأله مهم آن است که کودک توقع دارد والدین به وعده خود عمل کند اگر اولیا به وعده خودعمل خود نکنند اعتماد کودک را از دست می دهند واو دیگر توجهی به آنان نمی کنند(حسینی، ص96). پیامبر اگرم(ص) می فرمایید کودکان را دوست بدارید وبا آنان مهربان باشید وبه وعده ای که به آنان داده اید، وفا کنید. 

نبود عشق ومحبت صمیمیت میان والدین(محیط ناسالم وناامن)                      

فرزندان از والدین خود انتظار دارند که همیشه به یگدیکرعشق بورزند وهمیشه فیمابین شان صلحوصفا برقرار باشد. وجود صلح و صفا ومحبت در خانواده آرامش وآسایش فرزندان را تأمین خواهد کرد. اما در صورت نبودن آن وناامنی درخانواده، فرزندان را در آینده نامعلوم ومبهم قرار خواهد داد.  نبودصلح وثبات و صمیمیت بین والدین منجر به فرار وطرد فرزندان از کنار والدین خود خواهد شد وآنان را از خانواده دور خواهد کرد، که عوارضی را برای فرزندان از بزهکاری بهدنبال خواهد داشت. پژوهش های روان پزشکان درباره روحیه ورفتار افراد نامتعادل وبزهکار و نابهنجار نشان داده است که بیشترخشونت ها، دزدیها، انحراف های جنسی و دیگر بزهکاری های کودکان ونوجوانان به علت وابستگی آنها به خانواده ناسالم ونابسامان بوده است(حسینی،ص160). پژوهش های پرفسور هوبر در مطالعاتی بر روی چهارصد کودک بزهکار در محیط شهری نشان داده است، که 88% درصد آنان متعلق به خانواده های نابسامان وناسالم بوده اند.

وجود روح صفا وصمیمیت در خانواده ثروتی بارازش وماندنی است ودوام زندگی را تضمین میکند. فقدان روابط سالم و دوستانه والدین با یگدیکر که نتیجه آن محیطی پراز خصومت واحساسات نامطلوب است فرزندان را در قبال آنان قرار می دهد وحتی ارزش و احترام آنان در دید فرزندان خود کم رنگتر خواهد شد(شرفی،ص222).

  بی توجهی و بی اعتمادی والدین نسبت به فرزندان 

بی توجهی به فرزندان از طرف والدین، انتقامجویی و بی احترامی فرزندان را در پی خواهد داشت. کودکی که انتقام را ترجیح می دهد  متقاعد شدند ه اند که دیگران دوستشان ندارند و فقط زمانی به آنان اهمیت میدهند که بتوانند دیگران را اذیت کتنند آنان با بی رحم بودن و مورد علاقه نبودن امکان می یابند برای خود جایی باز کنند والدینی که انتقام جویی فرزندان را با همان عکس العمل نشان می دهند جنگ افزاری و بد رفتاری فرزندان را بر می گزینند اینگونه والدین باید درک کنند که رفتار انتقام جوی کودک از روی بی توجهی و دلسردی است که الزلما والدین سبب آن شده اند(دان دینک میر –گری .دی.مکی،ص16).

  ممکن است والدین از خودشان بپرسند که چرا فرزندانشان نسبت به آنان بی توجهی نشان داده و حتی به آنان هیچ احترام و اعتمادی نمی کنند .اگر والدین به رفتار و عکس العمل خودشان با فرزندان خود توجه کنند و آن را ریشه یابی کنند متوجه خواهند شد که آنان به فرزندان خود توجهی نشان نداده و با مسئولیت ندادن به آنان اعتماد به نفس فرزندان خود را تضعیف کرده اند و در مقابل اعتماد و احترام خودشان را در قبال فرزندان خود از دست داده اند. فرزندان نیازمند توجه و مورد اعتماد قرار گرفتن از طرف والدینشان می باشند و دوست دارند بخصوص نوجوانان نسبت به آنان اعتماد شده و آنان را در کارهای منزل به کارگیرند واز آنان مشورت ومشاوره بخواهند دوره نوجوانی دوره مشورت و هم رأیی است. دوره ایی که از دیدگاه اسلام  والدین باید نوجوانان را در تصمیم گیری های منزل و ددیگر کارها دستیار و معاون خودشان دقرار دهند و از آنان نظر و مشاوره بخواهند (سیف و همکاران ،ص132) .در واقع بی توجهی و بی اعتمادی والبدین نسبت به فرزندان آنان را در قبال  والدین قرار داده و حتی به منحرف شدن و بزهکاری فرزندان در اثر بی توجهی  و بی اعتمادی والدین خواهد انجامید .

    سخت گیری والدین در منزل

   در خانواده های سخت گیرروابط  بین والدین و فرزندان از روی استبدادی است و حتی گاه  این روابط پایه روابط میان والدین را پی ریزی می کند. والدین نسبت به خواسته های مشروع فرزندانشان بی اعتنا می باشند و هموارهع مانع از تحقق آنها می شوند در واقع در این نوع خانواده والدین همیشه در مقابل فرزندان مانع تراشی می کنند و به آنان زور گفته و هیچ استقلالی به فرزندان نمی دهند وسلطه مطلق از طرف والدین نسبت به فرزندان حاکم است. این وضیعت فرزندان را در قبال والدین قرار داده و همیشه یک دید منفی وسلطه خویی را در فرزندان درونی می کنند.اینگونه فرزندان درموقع بزرگسالی همان روش رادر مقابل والدین اعمال خواهند کرد.همچنین این وضیعت اعتماد به نفس و کرامت،عزت نفس فرزندان  را کاهش داده و فرزندانی بی اعتماد، کم ظرفیت وبی اراده راتحویل جامعه خواهد داد . الدر و همکاران( 2001 ) د ر تحقیقات خودشان نشلن داده اند که ارتباط مستقیمی بین رفتار نا فرمانی و لجبازی و ارتباط با دوستان منحرف و با بزهکاری وجود ندارد به همین علت این پژوهشگران می گویند که رفتار انحرافی در دوران کودکی و نوجوانی ریشه درشیوه فرزند پروری نامناسب والدین دارد .

آثار عمده سخت گیری والدین عبارت است از :1-فاصله عاطفی فرزندان و والدین بیشتر و عمیق تر می شود 2-احساس ناامنی،تزلزل، به لحاظ رفتار خشونت آمیز والدین در فرزندان ایجاد می شود.3-فرزندان معمولا به درون گرایی و پنهان کاری گرایش می یابند .4-فرزندان معیارهاو ملاک های دیگر والدین را نیز طرد میکنند .5- روش سخت گیری والدین،به زندگی آتیه فرزندان منتقل می شود (شرفی،ص195).  

شخصیت والدین

شخصیت والدین برتعلیم وتربیت فرزندان و همچنین برخصوصیات درونی آنان تأثیر می گذارد. کودکانب که دارای والدینی ثبات ناپایدار شخصیتی هستد، آنان نیز همان شخصیت را در زندگی و درمقابل با والدین و دیگران خواهند داشت. اگر والدین دارای ویژگیهای مانند، بدهنی، بدخلقی، پرخاشگری،معتاد و.. داشته باشند، به احتمال زیاد دارای فرزندانی همان شخصیت را خواهند داشت. به این ترتیب والدین اشفته بیش از دیگران با خطرداشتن کودکان آشفته و پریشان روبه رو خواند شد. یکی از تحقیقات امریکای که روی 693 خانواده صی یک دوره ی شش ساله انجام گرفته، نشان داده است که 65%درصد کودکانی که اختلالهای عاطفی نشان می دادند، به مادرانی تعلق داشتند که دارای اختلال روانی بودند. 72% درص کودکان مسأله دار در خانواده های بودنند که هردو والدین اختلال داشتند(جیمز وندر،ص152).

وقتی والدین در مقابل خانواده خویش بدهنی و پرخاشگری میکنند،همان واکنش را فرزندان در قبال دیگر مخصوصاً والدین خود نشان خئاهند داد. درواقع اگروالدین علل بدهنی و پرخاشگری فرزندان را بررسی وتفحص کنند می توانند علل آن را در الگوی خوب نبودن،عصبانیت ونمایش استقلال فرزندان خود پیداکند. اگروالدین با اعضای خانواده و نزدیکان با بددهنی وپرخاشگری برخورد کند و سخنان زشتی را برزبان جاری سازد، فرزندان نیز چنین خواهند کرد0دهنوی،ص141).

محیط خانواده می تواند علل پرخشگری فرزندان در قبال والدین و دیگران باشد. محیط خانواده،مدرسه، محله و…می تواند کودکان را پرخاشگروعصبانی به بار بیاورد. باتوجه به نقش الگوی والدین و دیگر اعضای خانواده، اگر یکی از آنان پرخاشگر باشد، رفتار پرخاشگر والدین به فرزندان منقل خواهد شد(همان منبع). پس بنابراین شخصیت والدین می تواند روابط فرزندان با والدین را درمعرض خطر قرار دهد.

تبیه فرزندان از طرف والدین

تنبیه از جمله عواملی است که می تواند به انتقامجویی و ارتباط ناسالم فرزندان با والدین منجر بشود. والدینی که برای هرچیزی و برای کنترل فرزندان خود این شیوه را به کار به می گیرند، نه تنها به کنترل و تربیت آنان موفق نمی شوند بلکه اثرات سوء و مخرب را به دنبال خواهد آورد که از جمله یکی از آثار وعواقب سوء آن انتقامجویی از والدین در هنگام بزرگسال می باشد.

عوارض تنبیه فرزندان از طرف والدین را اینگونه می توان بیان نمود: 1- انزجار ونفرت از تنبه کننده. یکی ازعوارض تنبیه این است که احساس ناخوشایند حاصل تنبیه در لحضه تنبیه شدن، از طریق شرطی شدن کلاسیک، باشرایط تنبیهی و شخصی یا اشخاص تنبیه کننده، تداعی شده وسبب انزجار ونفرت از تنبیه کننده می شود. سعدی در این گفته حکیمانه خود، اثرات این پدیده را به خوبی نشان داده است:«خبری که دلی بیازارد، تو خاموش  تا دیگری بیارد»(سیف،ص137). 2- کینه تنبه کننده: کودک کینه تنبیه کننده را به دل می گیر ودر آینده به شکل های گونان گون(درس نخواندن، سهل انکاری در امور محوله، عدم اطاعت پذیری، خلاف و…) از او انتقام می گیرد. 3- تبیه مسری است. بندرا  (1915) شواهدی بدست داده است که نشان می دهد کسانی که شاهد تنبیه شدن افراد توسط دیگران بوده اند رد مواقع و مکانهای دیگر خود به تنبیه کسان دیگر، اقدام کرده اند(سیف،ص237). کودکانی که در حال مشاهده تنبیه از طرف والدین به یکی از اعضای خانواده است، اونیز همان رفتاررا درقبال دیگران انجام خواهند داد. در واقع فرزندان به دیگری زور می گوید یعنی  او نیز به ضعیف تر از خود(خواهر وبرادر کوچکتر) زور می گوید و آنان را تنبیه خواهد کرد.(دهنوی،ص94). ایجاد روحیه تسلیم پذیری، ماهر کردن مجرم، اضراب، ازبین رفتن اعتماد به نفس از جمله آثار دیگرتنبیه می باشد. 4- تحقیر شخصیت:کودک و یا نوجوانی که کتک می خورند، شخصیتش خورد می شود وکسی که به شخصیت اوتوهین شود، امیدی به خیر اونیست ودیگران از شر او درامان نخواهد بود.(همان منبع).

  شکاف بین نسل ها

  کودکان به والدین آگاه و با بصیرت نیازمند هستند که بتوانند با حضورخود و با ایجاد رابطه صمیمیو عاطفی در خانواده، یک محیط آرام و صمیمی ایجاد کند و با محبت عاطفه دور هم گرد آیند و به حرف های یکدیگر گوش دهند و نیازهای همدیگر را بر آورده کنند. کودکان و نوجوانان به والدینی نیاز دارند که با آنان همراه و همدل باشند و به نیازها و درخواست های آنان توجه و اهتمام ورزند. اما متاسفانه امروزه در خانواده والدین کمتر به نیازها و درخواست های آنان توجه می کنند والدین  فکر میکنند که وقتی خوراک، پوشاک و…فرزندانشان را فراهم کنند مسئولیت خود شان را در قبال فرزندان خود انجام داده اند درحالی که این عوامل تنها جزئی از مسئولیت آنان می باشد، کودکان امروزه به عاطفه،صمیمیت،محبت و عشق والدین و…نیاز دارند.

  جامعه امروزه با واقعیت بسیار مهم و غم انگیزی به نام شکاف بین نسل ها مواجه است.اکثر والدین اعتراف میکنند که فرزندان خود را خوب نمی شناسند و روابط با یکدیگر مثل روابط با بیگانگان است حتی تعدادی از والذین معتقدند که این شکاف روز به روز عمیق تر و فاجعه آمیز تر می شود. ودر دوره نوجوانی،نوجوانان نه تنها با والدین همراهی نمی کنند بلکه به مخالفت بر آنان بر می خیزند (گنجی ص141).

 امروزه به دلیل بسیاری از عوامل مثل اشتغال والدین ارتباط والدبا فرزندان کم رنگ تر شده است واین امر باعث شده است که والدین به درخواستها و نیازهای فرزندان کمتر توجه شود و این امر فرزندان را در قبال والدین به لجاحت و بهانه جویی وادار کرده و در نتیجه والدین از این رفتار فرزندان خود شگفت زده و سر در گم شده اند.

  تبعیض در خانواده

تبیض از نظر عرف عبارت است از تفاوت گذاری در شرایط مساوی، گاهی میان دوفرددر ارتباط با امری فرق گذاشته می شود، از آن روکه هریک ازاین دودرخورشأن ومقامی هستند(حسینی،ص169).

در خانواده ای که والدین میان فرزندان خود تبعیض قایل می شوند وحق را به یک کودکی می دهد در حالی که حق اونبود،کینه وارتباط ناسالم میان خانواده ره به وجود می آورد. درواقع وقتی والدین در میان فرزندان خود تفاوت قایا می شوند وبه یکی از فرزندان خودتوجه می کنند ناسازگاری وناهنجاری فرزندان را تحریک ودید و نگرش آنان رانسبت به والدین تغییر می دهند. از نظر اسلام و دیدگاه تربیتی، تبعیض به همه اقسام آن باطل است خواه تبعیض در جنس باشد. مانند فرق گذاری میان پسر ودختر یا در اظهار محبت به بعضی از فرزندان یا تبعیض در بهرمندکردن بعضی از فرزندان ازمزایای زندگی ومحروم کردن دیگران.    

پیامبر اکرم(ص) درباره رفتار والدین با فرزندان سفارش می کند که؛« با عدالت ومساوات رفتار کنید.بین فرزندان به مساوات کنید چنان که دوست دارید درنیکی ومحبت به شما به مساوات رفتار کنند».(محجة البضائ.ج2،ص46).

آثار تبعیض در خانواده: 1- بچه ها درمحیط خانه عملاً از رفتار والدین درس حق کشی وبی عدالتی فرا می گیرند وبه تدریج به آن عادت میکنند.2- فرزندانی که مورد تبعیض قرارگرفته اند از والدین کینه به دل می گیرند و ممکن است واکنش نشان دهند3-  در میان  خواهر وبرادر حسودودشمنی پدید آید.(حسینی،ص171).

طلاق یکی از والدین، رسانه ها، بی مسئولیت والدین در قبال، فقر ومالی واقتصادی وخورد کردن شخصیت فرزندان رد قبال همسالان، ازجمله عوامل دیگری هستند که ارتباط بین فرزند با والدین را سست تر وضعیف ترکرده است.

بحث نتیجه گیری

فرزندان امروزه، بزرگسالان آینده وسازندگان جامعه فرداهستند. یکی از مؤالفه های اساسی سازنده شخصیت و منش آینده آنها خانواده و روابط درونی میان والدین آنان می باشد. والدین نقش حساسی در قبال فرزندان خودشان دارند و هر گونه رفتار وعکس العمل های آنان در قبال فرزندان، به دلیل الگوپذیری کودکان از والدین، آن رفتار وعکس العمل را در خود درونی و در قبال والدین خود ودیگران انجام خواهند داد.اگر والدین خواستار اطاعت پذیری فرزندان، مسئولیت پذیری و تربیت پذیری کوکان، احترام به فرزندان، جلوگیری از انحراف وبزهکاری فرزندان خود و …هستند ومی خواهند رابطه فرزندان باآنان صمیمی ودوستانه باشد، ضروریست دید، بینش وبصیرت، دانش و آگاهی خود را در مورد نحوه ارتباط و رفتار صمیمی با فرزندان فزونی بخشند، و یک خانواده سالم وامنی را برای اعضای خانواده خود به وجود آورند.

دراین مقاله عواملی را که به رابطه فرزندان باوالدین آسیب می رساند وروابط بین والد وفرزندان را سست تر وضعیف تر کرده است، پرداخته شده است.این عوامل عبارتند از مشاجره وجنگ ودعوا، توقع بیجا وغیر منطقی، بدقولی والدین والگوی خوب نبودن، نبود عشق، محبت وصمیمیت و..، بی توجهی وبی اعتمادی، سخت گیری والدین به فرزندان در خانواده،شخصیت والدین، تنبیه وشکاف بین نسل، تبعیض و…؛ که هریک از عوامل مورد بررسی وتبیین قرار گرفته شد. در کل ایجاد محیط سالم وصمیمی با فرزندان، آگاهی ودانش به مسئولیت ووظیفه والدین در قبال فرزندان، لازمه جلوگیری از ایجاد رایطه ناسالم وسست فرزندان با والدین میباشد. که هر والدی باید هریک از موارد فوق الذکر را بررسی وشناسی واز ایجاد هرگونه رابطه ناسالم فرزندان باخود جلوگیری کنند.        

 

 

منابع

1-     آقاداود،سید رسول(1385)،روابط درونی خانوادهوتاثیر آن بر شخصیت کودک،مجموعه مقالات دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقان.

2-    برک،لورآی(1385)،روانشناسی رشد،مترجم؛یحیی سید محمدی،تهران،نشر ارسباران.

3-    حسینی،سید داود (1386)،روابط سالم در خانواده سالم، قم،مرکزپژوهش های اسلامی صداو سیما.

4-    دهنوی،حسین(1387)،نسیم مهر(پرسش وپاسخ تربیت کودک ونوجوان)،قم،محدث.

5-    دان دینک میر، گری مکی(1385)، راهنمای فرزند پروری موفق،ترجمه؛رئیس دانا، تهران.نشررشد

6-      دان دینک میر، گری مکی(1387)، والدین مؤثرفرزندان مسئول، ترجمه؛ رئیس دانا، تهران،نشررشد

7-    سیف، علی اکبر(1379)، روانشناسی تربیتی،تهران، دانشگاه پیام نور.

8-    سیف،سوسن وهمکاران(1382)،روانشناسی رشد ،تهران سمت .

9-    شرفی، محمدرضا(1376)مشکلات تربیتی را چگونه حل کنیم؟،تهران ،نشر تزکیه.

10-                       فیض کاشانی،محسن(1381)، محجةالبیصاء، تهران،نشر بیجا

11-                       گنجی، حمزه(1382)، بهداشت روانی، تهران،  نشر ارسباران.

12-                       گیتی پسند،زهرا(1387)،آسیب شناسی روابط والدین با نوجوانان دختر ،مشاوره مدرسه شماره 2.

13-                       مارک آر.داز(1387)-خانواده های آسیب زا(خانواده،فرزندوبروزمشکلات)،مترجم؛

محمد دهگانپوروهمکاران،تهران،رشد.

14-                       وندرزندن،جیمز(1384)روانشناسی رشد،مترجم؛حمزهگنجی،تهران،نشر ساوالان

 15 - Bales,novman.(2000).All about families. Jun14,.vol.5,number21



















15-                        

16-                                        

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                             

 

 

تحکیم اساس خانواده در آیات ورایات

 

موضوع: تحکیم اساس خانواده در آیات ورایات

نویسندگان:  قنبر گلپرست حبیبه شاهنده

 

 

 

    چکیده

   تقویت و تحکیم بنیان خانواده، یکی از اساسی ترین و ارزشمندترین راهکارهای استمرار، استقرار و پایداری ارزشهای اخلاقی و دینی در جامعه به شمار می رود. تحصیل و معرفت به این گونه مسایل ارزشمند(تحکیم بنیان خانواده)، نیازمند به تحقیق  و بررسی دارد تا عوامل تحکیم اساس خانواده را به زوجین جهت افزایش سطح آگاهی و بینش استحکام روابط  اعضای خانواده ارائه نماید . آیات و روایات های موجود،  به عنوان عالی ترین رهنمود های حیات بشر، راهکارهای پایداری و استحکام روابط میان زوجین را برای مستحکم نمودن روابط میان اعضای خانواده تشریح نموده است. در این مقاله با مراجعه به قران کریم و روایات مستند، و دیگر منابع موجود و مرتبط با موضوع، بعد از معناشناسی، ابتدا اصول تحکیم خانواده را تشریح و سپس به مهمترین عوامل تحکیم اساس خانواده پرداخته شده است. در این نوشتار، اصل امنیت، طهارت، حکمیت و …، به عنوان اصول تحکیم خانواده، و عواملی نظیر؛  ایمان و فضیلت، اظهار عشق و محبت زوجین بسبت به همدیگر، خوشخویی و حسن معاشرت، دعا اعضای خانواده در حق همدیگر، پرهیز از سوء ظن و حسادت، تامین نیازهای جنسی و دینی و ….، شناخته شده که زوجین می توانند با اعمال این عوامل روابط اعضای خانواده را مستحکم و استوار سازند.

کلید واژه: خانواده، تحکیم روابط، زوجین، آیات و روایات

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

    مقدمه

   نهادخانواده ، اصلى ترين ركن جامعه و بستر فرهنگ هاى گوناگون و زمينه سازخوشبختى و يا بدبختى انسان ها و امت ها است ، و از اين رو، اسلام ـ كهبرنامه سعادت و تكامل بشر است ، عنايت ويژه اى به سلامت، رشد و پويايىاين نهاد سرنوشت ساز دارد.

  اهمیت پرداختن به مقوله «تحکیم اساس خانواده» ریشه در اهمیت و ارزش نهاد خانواده دارد. از منظر قرآن خانواده، از جايگاه محوري و كليدي برخوردار است و هسته‌ي مركزي شكل‌گيري جامعه را تشكيل مي‌دهد(بقره، آیه 223)، خانواده از منظر قرآن شريف، خشت بناي اجتماع است. جايگاه خانواده، درساختمان جامعه، هم چون «اتم» در ساختان اجسام طبيعي است. اگر خانواده سالم وصالح و استوار باشند. مي‌توان به داشتن جامعه‌اي سالم، صالح و متعالي واستوار اميدوار بود. )بهشتي،ص2، 1377)، به صورت پيوند رفت و برگشتي: خانواده سالم مساوي با جامعه‌اي سالم.

  به عبارت دیگر شقاوت، سعادت و بدبختی یک جامعه مرهون ضلالت و رشادت خانواده است. اگر به دنبال ایجاد یک جامعه سالم و  پایدار هستیم باید به خانواده و عوامل تحکیم  آن اهمیت و بها دهیم.  در واقع خانواده پویا و سالم اولین شرط جامعه سالم و پویا است.

   اسلام براي خانواده قداست و منزلت خاصي قايل شده است؛ بهنحوی که هیچ نهادی  با آن قابل مقایسه نیست. تعبیراتی که در قرآن و روایاتدر باره خانواده بکار رفته است، به خوبی این ادعا را روشن می­ سازد. خداوند متعال، در آیه 21 سوره مبارکه نساء، از پیوند ازدواج که موجب تشکیل خانوادهمی­شود به «میثاق غلیظ» یا پیمان محکم یاد نموده است[1].  در آیه 72 سورهمبارکه نحل، خانواده «نعمت الاهی» نامیده شد[2]. و  همچنین پیامبر گرامی اسلام آنرا محبوب­ترين و عزيزترين بنا نزد خداي سبحان توصيف كرده و فرمود است:«مَا بُنِيَ فِي الْإِسْلَامِ‏ بِنَاءٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ أَعَزُّ مِنَ التَّزْوِيجِ»[3].

  با توجه به  تعریف و تمجید از کانون خانواده در معتبرترین متون دینی،یعنی در قرآن و سنت، کارکردهای خانواده را می توان این گونه بیان نمود. خانواده «فراموش­خانه رنج­های روزانه» است. در آیه 21سوره مبارکه روم، خانواده به اعتبار وجود همسر در آن، مایه سکون و آرامشمعرفی گردید. آنجا که فرمود: «وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْأَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا…».  با توجه به آیه فوق خانواده یگانه راه ارضای مشروع غریزه جنسی است «وَأَنْكِحُواْ الأَيَامَىمِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمائِكُمْ إِن يَكُونُواْفُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»[4]البته به كساني كه امكانات لازم را براي ازدواج ندارند توصيه مي‌كند كهعفت پيشه نمايند تا زماني كه خداوند گشايشي ايجاد نمايد: «وَلْيَسْتَعْفِفْالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِنْفَضْلِهِ …»[5] و در آیه دیگر فرمود: «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُواحَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُم‏…»[6]

  همچنین کاردهای دیگر خانواده از منظر قرآن، خانواده کانون مهر و محبت(آیه 21 سوره روم)، خانواده تضمین تمایز بقای نسل(سوره نحل، آیه 72)؛ خانواده کانون پرروش نسل صالح(سوره تحریم، آِیه6) می باشد که خانواده را به یک «نهاد بی بدیل» مبدل ساخته است که هیچ نهادی نمی تواند جایگزین این نهاد گردد.

   نگرش اسلام به خانواده بر عكس مكاتب و ديدگاه هاى غير اسلامى، كهنگاهى تك بعدى است، بسيار عميق و همه جانبه است و تمام ابعاد آن از آغاز تاانتها، در همه مراحل مورد توجه بوده و در هر مورد دستورات لازم ارائهگرديده است. نحله هاى غير دينى، خانواده را از زاويه خاصى مورد توجه قرارمى دهند، به ويژه دانش هاى علمى امروز دانشگاه ها بر اساس نياز خود بهتجزيه و تحليل خانواده مى پردازند و به ديگر ابعاد آن توجه چندانى ندارند،غافل از اينكه خانواده به عنوان يكى از بنيادى ترين نهادهاى اجتماعى، درتمامى عرصه هاى زندگى بشر حضور دارد و بايد به جوانب گوناگون آن پرداخت. بهنظر مى رسد اين مسئله نقدى است بر همه دانش هاى علمى كه از آن ها نام بردهشد.

  اما اسلام ـ همان گونه كه بیان شد،  نگاهى همه جانبه به نهادخانواده دارد و آن را از زاويه هاى گوناگون مورد توجه قرار داده است. وقتىبه متون اسلامى، بخصوص آيات و روايات مراجعه كنيم، در همه زمينه ها بهدستوراتى برمى خوريم كه از همه جهات به تحكيم نهاد خانواده پرداخته است. قرآن كريم و احاديث اسلامى در مسائل اخلاقى، اجتماعى، تربيتى، روان شناختى واقتصادىِ خانواده فراوان سخن گفته اند. اگر اين مضامين به صورت دقيق وتخصصى استخراج و با يافته هاى علوم جديد منطبق گردند، تحول عظيمى در دانشخانواده به وجود خواهد آمد.

   آن قدر كه اسلام به تحكيم بنيانخانواده اهميت داده و در دستورات خود گام به گام آن را دنبال نموده است،مكتب هاى ديگر به استقرار و پایداری خانواده بها و ارزش نداده است. اسلام پيش از همه، مىخواهد يك فضاى عاطفى و محبت آميز در محيط خانواده پديد آيد و روابط بيناعضاى آن بيش از پيش پايدار گردد.( عبدالرسول عبدالحسن الغفّار، ص 25-27)خانواده اى از منظر اسلام خوش بخت استكه دوستى، صداقت و وفادارى بر فضاى آن حاكم باشد; زيرا با اختلاف، بدبينى، وخودمحورى، شيرازه خانواده از هم مى پاشد. خداى متعال ايجاد محبت و همدلىبين زن و شوهر را از نشانه هاى خود دانسته، مى فرمايد: (وَ مِن آياتِه أنخَلَق لكم مِن انفسكم اَزواجاً لِتسكُنوا اِليها و جَعَل بَينكُم مَوّدةً ورَحمةً) (روم: 29) يكى از نشانه هاى خداوند اين است كه براى شما از جنسخودتان همسرانى آفريد تا در كنارشان بياراميد و ميان شما و همسرانتان مودّتو رحمت برقرار ساخت. براساس بينش اسلامى، پيوند ميان زن و مرد فراتر از يكغريزه بوده، منشأ فطرى و الهى دارد كه ا ز سرشت آدمى ناشى مى شود. دستگاهعظيم خلقت چنان زوجين را به هم علاقه مند ساخته است كه حاضرند براى رفاهحال ديگرى، رنج و زحمت را به جان خود بخرند تا همسر در آسايش زندگى كند. آفريدگار بشر كارى كرده است كه خودخواهى و تكروى در محيط خانواده به خدمت وهمكارى تبديل شود. وقتى زن و مرد عقد همسرى بستند و قرار گذاشتند كه يكعمر با هم زندگى كنند، خود به خود عواطف خاصى نسبت به يكديگر پيدا مى كنند. اين گونه روابط عاطفى بين آن دو، هم در تكوين و هم در تشريع موردنظرپروردگار است و هدف خداوند اين است كه بين زن و شوهر، مهر و محبت بر قرارباشد تا در كنار هم احساس امنيت و آرامش نمايند. ( مصباح يزدى، ج 3، ص 28. ) از اين نظر، قوى ترينعامل دوام و رشد خانواده، «عاطفه» و محبت اعضاى آن به همديگر است و همهوظيفه دارند اين عامل را تقويت كنند; به ويژه مرد خانواده، كه سرپرستىاعضاى را به عهده دارد، بايد فضاى همدلى و همكارى را در محيط خانواده پديدآورد و اگر احياناً نارسايى يا كدورتى بين آن ها پديد آمد، بلافاصله بهچاره و درمان آن بپردازد. به قول شهيد مطّهرى، اگر علاقه زن به شوهر از بينرفت، خانواده به صورت بيمار نيمه جان درمى آيد و اگر علاقه شوهر به زنخاموش شد، مرگ حيات خانوادگى فرا مى رسد.( مطهرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 30)

   با توجه به بحث های گفته شده می توان سوال نمود که عوامل تحکیم خانواده کدامند؟ و چگونه قرآن اصول و تحکیم اساس خانواده را تشریح نموده است. این مقاله با هدف تشریح این مطالب با روش توصیفی – اسنادی به نگارش درآمده است.

  آن چه در این مقاله به دنبال تشریح و تبیین آن هستیم  بررسی اصول  و عوامل تحکیم بنیان خانواده می باشد که ابتدا معانی و مفاهیم مرتبط با موضوع را تبیین نموده و سپس به اصول و عوامل تحکیم خانواده از منظر آیات و روایات خواهیم پرداخت.

    تعریف خانواده

   تعاریف متعددی از خانواده ارائه شده است که این تعاریف  عبارتند از:

   خانواده گروهي ازافراد است كه از طريق هم خونی، ازدواج يا فرزندخواندگي به هم پيوند خورده وكاركرد اجتماعي اصلي آن‌ها توليد مثل است.» (ساروخاني، 1370: ص135)

  خانواده متشكل از افرادي است كه از طريق پيوند زناشويي، هم‌خوني يا پذيرشفرزند با يكديگر به عنوان زن، مادر، پدر، شوهر، برادر، خواهر و فرزند درارتباط متقابل هستند؛ فرهنگ مشترك پديد مي‌آورند و در واحد خاص زندگيمي‌كنند.» ( قنادان، 1375: ص148)

   و یا خانواده همچون گروهي ازافراد است كه روابط آنان با يكديگر بر اساس هم‌خوني شكل مي‌گيرد و نسبت بهيكديگر خويشاوند محسوب مي‌شوند.» (همان،1375، ص149)

برگس ولاك مى‏نويسد:«خانوادهگروهى است متشكل از افرادى كه از طريق پيوند زناشويى، همخونى، و يا پذيرش (به عنوان فرزند) با يكديگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهردر ارتباط متقابلند و فرهنگ مشتركى پديد آورده و در واحد خاصى زندگىمى‏كنند.»(ساروخانی، ص135، 1382)

   مك آيور از ديگر جامعه‏شناسان خانواده مى‏گويد:«خانواده گروهى است داراى روابط جنسى چنان پايا و مشخص كه به توليدمثل و تربيت فرزندان منجر گردد.»(همان منبع پیشین، ص135).

  سازمان ملل متحد (1994) ، خانواده را چنين تعريفمي‌ نماید: «خانواده يا خانوار به گروه دو يا چند نفره‌اي اطلاق مي‌شود كه باهم زندگي مي‌كنند؛ درآمد مشترك براي غذا و ديگر ضروريات زندگي دارند و ازطريق خون، فرزندخواندگي يا ازدواج، با هم نسبت دارند. در يك خانواده ممكناست يك يا چند خانواده زندگي كنند، تمام خانوارها، هم خانواده نيستند» (نجاريان، 1375: ص19)

 

 

    تحکیم خانواده: 

  منظور از تحكيم خانواده، فراگيري اصل اعتدال ميانهمگان، حاكميت اخلاق و حفظ حقوق همه‌ي اعضاست. اگر هدف از برقراري زوجيت وتشكيل خانواده‌، به تعبير قرآن، «به سكونت رسيدن اعضاست»[7](سوره روم، آیه 21)، لازم است كههمه‌ي رفتارها و تعاملات در راستاي تحقق اين هدف باشد و منظور از تحكيم، بهكمال رساندن همين سكونت است كه با كمترين ظلم، نامردي و تحقير حتي يك عضودر خانواده، سازگار نيست.

    اصول تحكيم روابط خانواده

   قبل پرداختن با عوامل اساس تحکیم خانواده باید اصولی را که قرآن برای تحکیم خانواده بیان نموده است بپردازیم تا بدین ترتیب عوامل تحکیم بینان خانواده روشن و واضح گردد. خداوند در آیه 72، سوره نحل «والله جعل لكم من انفسكم ازواجاً و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدةً و رزقكم من الطيبات…»،  تأسيس بناي خانواده را به خود نسبت مي‌دهد وبه طهارت، تعالي و پايداري آن، عنايت وافري دارد.

  خداوند درسراسر قرآن براي حفظ بنا و اساس خانواده، احكام و اصولي را وضع نموده است و بررعايت دقيق آن اصرار دارد. احكامي چون وجوب حجاب، حرمت نگاه به نامحرم،رعايت دقيق روابط ميان زن و مرد، حكم استيذان، حرمت زنا واحكامي پيرامون نشوز، شقاق، حسن معاشرت و واجباتي در روابط فرزندانو…، که همه از لوازم حفظ يك خانواده‌ي قرآني است. از اين اوامر و نواهي اصوليبه دست مي‌آيد كه در اين جا به  چند اصل آن اشاره مي‌شود:

   1-اصل طهارت

 در خلقت خداوند منان، شرط تكوين هر چيز، طهارت و صحت بنيان آن است. هيچدانه‌ي ناسالم و آلوده‌اي منشأ خلقي پاك و سالم نخواهد بود. هر ثمره‌ينيكويي، قطعاً بنياني نيكو دارد. «الم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمة طيبةكشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء… و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثةاجتثت من فوق الارض مالها من قرار».[8] (جوادی عاملی، 1369)

  خداوند برايطهارت نسل انسان به عنوان برترين مخلوق خود، خانواده را چون حريم امني به اينامر اختصاص داده است. خداوند هیچ وقت اجازه‌ي كمترين اهانت و سوءنيت بهحريم مقدس خانواده را نمي‌دهد و مجازات شديدي براي متجاوزين وضع نمودهاست.

 خداوند براي حفظ طهارت كانون خانواده، زنا را تحريم نموده وجزايي براي آن تعيين كرده است و مي‌فرمايد: «و لاتأخذكم بهما رأفة في دينالله»[9] از اين معنا چنين استنباط می شود كه زنا مخالفت صريح با دينخداست و طهارت خانواده جزيي از اين ديانت است.

   در حكم زنا نظر بر آن است كه اهل خانه)زن و مرد) خيانتي بر عليه خانواده (همسر) مرتكب نشوند سختگيري قرآن دراثبات اين محرمات،  صرفاً براي حفظشئون و خوش‌نامي خانواده‌ها و جلوگيري از اشاعه‌ي فحشا در جامعه است. مجازات محرمات ديگري چون لعان و ظهار نيز به حرمت خاص خانواده برمي‌گردد. خداوند در سوره مجادله با لحني عتاب‌آميز حكم ظهار را تعيين مي‌فرمايد:«والذين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون…»[10]، «كساني كه همسرانخود را «ظهار» مي‌كنند، سپس از گفته خود باز مي‌گردند، بايد پيش از آميزشجنسي با هم، برده‌اي را آزاد كنند. اين دستوري است كه به آن اندرز دادهمي‌شويد و خداوند به آن‌چه انجام مي‌دهيد، آگاه است.» با اين حكم نيز،خداوند نهاد خانواده را پشتيباني مي‌كند و از زن به عنوان محور اين كانونحمايت ويژه دارد؛ زيرا با سست شدن جايگاه زن در خانواده اصل خانواده تضعيفمي‌شود.

2-       اصل امنيت

    حفظ امنیت خانواده، از حقوق اوليه و اصول مهم رشدو پايداري است. اين اصل در خانواده از حساسيت ويژه‌اي برخوردار است. خانواده، نيازمند امنيت دروني و بيروني است. امنيت دروني بيشتر به جنبه‌هاياخلاقي در روابط برمي‌گردد. فرد در خانواده بايد از حيث مالي، جاني،اخلاقي و … امنيت داشته باشد. كمترين احساس ناامني در هر يك از اعضا،آرامش در خانواده را مختل مي‌كند. آن‌چه در اصل طهارت اشاره شد، توجه خالقيكتا به امنيت معنوي خانواده است كه از اهميت ويژه‌اي برخوردار است؛ اماامنيت جاني و اقتصادي اين نهاد نيز حايز اهميت است و در تحكيم خانواده نيزبسيار مؤثر است. كسب اجازه‌ي مؤمنين براي ورود به خانه‌ي يكديگر در اسلام،از جمله سفارشاتي است كه خداوند براي حمايت از حريم خانواده وضع نموده است. در اين حكم صيانت از دو جنبه‌ي مادي و معنوي خانواده مورد نظر است؛ علاوهبر آن‌كه تزكيه جامعه را در پي خواهد داشت (هو ازكي لكم) «‌يا ايهاالذينامنوا لاتدخلوا بيوتاً غير بيوتكم ….»[11].

   خانواده باید از هر لحاظ در امنیت کامل باشد حضور هيچ غيرينبايد اين آرامش را از او بگيرد و مالكيت او را مخدوش كند؛ لذا خداوندمي‌فرمايد: «چنان‌چه فردي در خانه نبود، داخل نشويد يا اجازه بگيريد و اگراجازه ورود ندادند، برگرديد كه به پاكي نزديك‌تر است.» دفاع از حريمخانواده بر اعضاي آن واجب است و اگر كسي در اين راه كشته شود، شهيد محسوبمي‌شود. اين دفاع از وظايف حكومت اسلامي است و بايد در اولويت مصالح جامعهقرار گيرد.

 

3-      اصل حکمیت(داوری)

اصل «حکمیت» یکی دیگر از اصولی است  که قرآن کریم در حوزه خانواده به آن توجه نموده است،. حکمیت یا داوری ویژه مواردی است که در روابط خانوادگی، تفاهم جای خود را به شقاق و اختلاف داده است. توصیه قرآن در این مورد خاص، تشکیل «محکمه صلح خانوادگی» است.

خداوند  در آیه 35 سوره مبارکه نساء می فرمایند: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُريدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيرا»؛ (و اگر از جدايى ميان آن دو ‏[‏ زن و شوهر‏]‏ بيم داريد پس داورى از خانواده آن ‏[‏شوهر‏]‏ و داورى از خانواده آن ‏[‏زن‏]‏ تعيين كنيد. اگر سرِ سازگارى دارند، خدا ميان آن دو سازگارى خواهد داد. آرى! خدا داناى آگاه است.)  بطور معمول، در صورت بروز اختلاف، طرفین راهی دادگاه می­شوند، ولی در این مورد خاص، توصیه قرآن اين است که به جای مراجعه زوجین به دادگاه و حلّ موضوع از طریق رسیدگی­های قضایی، با انتخاب داورانی از میان کسان طرفین، در رفع اختلاف و ایجاد صلح و سازش اقدام کنند. روشن است که در صورت انتخاب داوران واجد شرایط، این روش، بهتر از رسيدگي­هاي قضايي قداست خانواده را حفظ مي­نماید.(ری شهری،1390)

  با توجه به آیات قرآنی از دیگر اصول تحکیم خانواده می توان به این اصول اشاره نمود؛  اصل محبت.. 6، اصل شفقت.. 8، اصل مغفرت.. 9، اصل امانتداری.. 11، اصل وفاداری.. 12، اصل حکمیت.

    عوامل تحکیم خانواده در آیات و روایات

 

   با توجه به آیات و روایات تحکیم اساس خانواده عباراتند از:

    1-ایمان و فضیلت (تقوا)

     در قرآن مکرراً توصیه به تقوا در تشکیل خانواده اشاره شده است، چنان که در این آیه آمده است: «یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍوَاحِدَه وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًاوَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا [12]؛ ای مردم! از مخالفتپروردگارتان بپرهیزید، همان کسی که همه ی شما را از یک انسان آفرید، و همسراو را از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت واز خدایی بپرهیزید که هنگامی که چیزی از یک دیگر می خواهید نام او را میبرید از قطع رابطه با خویشان خود بپرهیزید، زیرا خداوند مراقب شماست

   همچنین خداوند در سوره ی بقره، شرط ازدواج با مشرکان را ایمان آن هادانسته است: «وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ ۚوَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ …؛ وبا زنان مشرک و بت پرست تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید، کنیز باایماناز زن آزاد بت پرست بهتر است، هر چند [مال و زیبایی او] شما را به شگفتیآورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست در نیاورید تا ایمان نیاوردهاند، یک غلام باایمان از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است هر چند [مال وموقعیت و زیبایی او] شما را به شگفتی آورد… .»[13]

  استدلال قرآن در آیه چنین است که گرچه مشرکان به دلیل آزاد و زیبا بودن،برتری ظاهری دارند، اما چون زناشویی با آنان باعث لغزش های اخلاقی و عقیدتیفرد مسلمان می شود، کنیزان و بردگان مسلمان بر آنان ترجیح دارند. این امربرای جوانان که گاه سخت شیفته و شیدای جمال و زیبایی ظاهری یا موقعیت مادی واجتماعی – طرف مقابل - می شوند و ارزش های دینی و معنوی را فدای آن میسازند، هشدار و رهنمون مناسبی است. تحقیقات انجام یافته حاکی از آن است که بسیاری از ازدواج هایی کهبراساس زیبایی های ظاهری شکل گرفته، بعدها از هم فرو پاشیده است[14]. در واقعاین آیه تاکید بر ایمان، عقیده و فرهنگ مشترک است.[15]

  همچنین در مورد ایمان خداوند می فرماید:«ولا تنکحوا المشرکات حتی یؤمن و لامه مؤمنه خیر من مشرکه و لو اعجبتکم ولاتنکحوا المشرکین حتی یؤمن و لعبد مؤمن خیر من مشرک ولو اعجبکم اولئکیدعون الی النار والله یدعوا الی الجنه[16]؛(با زنان مشرک تا زمانی کهایمان نیاورده ­اند ازدواج نکنید، اگر چه به دلیل مال یا جمال و مقام) موقعیت) شما را به شگفتی آورند و زنان خود را به ازدواج مردان مشرک و بت ­پرست تا ایمان نیاورده ­اند در نیاورید اگر چه (مال و زیبایی و موقعیتآنان) شما را به شگفتی آورد، زیرا آن­ها شما را به ­سوی آتش دعوت می ­کنند وخداوند شما را به بهشت و آمرزش دعوت می ­نماید).

شناخت حقیقت و واقعیت ایمان با توجه به فرمایشات معصومان(ع) و ارتباط آن با عمل در مکتب اخلاقی بسیار مهم است، بکر بن صالح رازی ازاباصلت هروی نقل می کند که: «از امام رضا(ع) در مورد ایمان سوال کردم، امامفرمودند: ایماان پیوندی قلبی و کلامی به زبان(اظهار ظاهری) و عمل به اعضای بدن استو ایمان، ایمان نخواهد بود مگر به این صورتی که بیان شد». همین روایت به سند دیگرینیز آمده است، که در آن عبدالاسلام بن صالح از اباصلت به جای بکر بن صالح رازی روایت را از امام نقل می کند: امام(ع) در این روایت فرآیند ایمان را حاصل سه چیز میدانند. اول باور قلبی که این باور قلبی با علم فرق دارد، زیرا علم صرف دانستن است،چه شخص باور داشته باشد یا نداشته باشد.[31]

   در مورد این موضوع روایات زیادی وجود دارد از جمله از امام صادق(ع) در این رابطه آمده است:«اگرمرد با زنی برای مالش یا جمالش ازدواج کند به همین امر واگذار می­شود. ولی اگر برای دین­دار بودن او ازدواج کند خدا مال و جمال را  نیز نصبیش می­گرداند»[17]. هر چند اسلام مخالف زیبایی و ثروت نیست. اگر زنی دارایدین و مال و یا دین و زیبایی باشد چه بهتر، اما اگر امر دایر باشد بیندین­دار و زیبا یا دین­دار و ثروتمند، دین­دار مقدم است، زیرا زن دین­دارمایه­ی سعادت و خوش­بختی انسان است.   ازاین روایات و سیره رضوی چنین استنباط می شود که ایمان و باور قلبی نقش مهمی در خوشبختی و سعادت خانواده  دارد، چون مرد و زن یک عمر می ­خواهند با هم زندگی کنند و تحت تأثیر عقائد وافکار و رفتار و اخلاق یک­دیگر نیز قرار خواهند گرفت.

  
     2- اظهار عشق، مهر و محبت میان زن و شوهر

    از جمله آداب مهم معاشرت در اسلام اظهار  عشق و محبت متقابل اعضای خانواده نسبت به  یکدیگر است که وجود آن پیوند میان زن و شوهر را استحکام داده و از فروپاشی اساس خانواده جلوگیری به عمل می آورد.

  انسانتشنه ی دوستی و محبت است. انگیزه-ی بسیاری از تلاش ها و زحمات طاقت فرسایزندگی، محبت است که وجود آن در خانواده، انسان را به فعالیت و کسب معاش وامی دارد.امام صادق(ع) در این باره می فرمایند: «هر گاه کسی را دوست داشتی او را بدانآگاه ساز، زیرا این کار دوستی را در میان شما استوارتر می سازد.» ( اسماعیلی یزدی، ١٣٨٥، ص٢٥٧(   بر اساس  آموزه هاي قرآني آرامش در محيط خانواده و مناسباتميان زن و شوهر و نيز پايداري آن را در پـرتو مودت و مهرباني ميان زن وشوهر مي داند (سوره روم،  آيه 21) بنابر اين مرد و زن مي بايست نخست به عنصر عاطفيو رواني مودت (نوعي عشق و محبت) و مهرباني (رحمت) دست يابند. در سايه سارمحبت و رحمت است كه خانواده مي تواند پايدار و برقرار بماند و با از ميانرفتن هر يك از اين عناصر خانواده دچار بحران مي شود. عشق و محبت است كهميان زن و شوهر از نظر عاطفي ارتباط برقرار مي سازد و رحمت و مهرباني استكه آن را تحكيم مي بخشد و استوار مي سازد.  
   احسان و نيكوكاري نيز در همين حوزه معنا و مفهوم مي يابد. به اين معنا كهزن و شوهر نسبت به يك ديگر اگر از راه عشق و رحمت و مودت و دوستي و مهرورزيدر آيند نسبت به يك ديگر احسان مي كنند و فراتر از عدالت به مسايل مينگرد. اصولا اگر عدالت امري پـسنديده است و مي تواند خانواده و جامعه راقوام بخشد احسان آن را استحكام دو چندان مي بخشد؛ زيرا عدالت ناظر به عنصرعقلي بشر است و احسان و رحمت و مودت ناظر به عنصر عاطفي و احساس بشر است.
در واقع می توان گفت که بي گمان در روابط خانوادگي و حتي اجتماع مهر و محبت  است كهحرف اول را مي زند (نساء،  آيه 158) زيرا حضور رحمت و محبت و احسان درخانوادهموجب مي شود تا عناصر فرومايگي و بخل و نشوز و عدم تمكين و مانند آن ازمحيط خانواده رخت بربندد..به فرمایش حضرت رضا(ع) دل ها را رغبت و نفرت و نشاط و سستی می باشد. هنگامی كه میل و اقبال می كند، بینش و ادراك دارد و زمانی كه بی میل است، افسرده و ناتوان است. از این روی هنگامی كه درون با نشاط توام باشد، باید دلها را به كار گرفت و زمانی كه حالت سستی و رخوت دارد، باید آن را رها كرد تا توان و آرامش خود را بازیابد.(۱۵)

زن و شوهر در روابط عاطفی با یكدیگر، باید این سخن گهربار امام رضا(ع) را در نظر بگیرند كه می فرماید:"اگر مؤمنی خشمگین شود، عصبانیت وی را از طریق حق بیرون نمی برد و اگر شادمانی یابد، این خرسندی، وی را دچار باطل نمی سازد و چون به اقتداری رسد، بیشتر از آنچه حق دارد، نمی گیرد.(۱۶)”

حضرت امام رضا(ع) در سیره عملی خویش در جهت تقویت عواطف و تكریم شخصیت حاضران چه در خانه و چه در جمع معاشرین، این گونه بودند. ابراهیم بن صابر می گوید: هرگز شخصیتی برتر از امام رضا(ع) ندیدم. هرگز پای خویش را در مقابل همنشین خویش دراز نمی نمود و پیش او تكیه نمی داد. به خدمتگزاران دشنام نمی گفت. صدایش به خنده بلند نمی شد و همواره با غلامان و زیردستان خود كنار سفره غذا می نشست.(۱۷)

حضرت امام رضا(ع) اعتقاد داشتند: اگر نسبت به كسی محبتی دارید، آن را آشكار كنید، زیرا اظهار دوستی نیمی از خردمندی به شمار می آید. بنابراین زن و شوهر باید عواطف خود را در خصوص یكدیگر علنی سازند و در این مورد از خجالت و شرمساری پرهیز كنند.(۱۸) یكی از اموری كه بر رونق و صفای خانه می افزاید. تلاوت قرآن است. حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) فرموده اند: در خانه هایتان برنامه ای برای تلاوت قرآن كریم ترتیب دهید، به درستی هرگاه در منزلی قرآن خوانده شود، كارها سهل و آسان می گردد و خیر و بركتش بسیار شده و در غیر این صورت، اهل خانه در تنگنای فكری و روانی و اقتصادی قرار می گیرند.(۱۹)۱۵

) تحلیلی اززندگی امام رضا(ع)، محمدجواد فضل ا… ، ص ۲۳۰

۱۶) همان ص ۲۳۶

۱۷) كشف الغمه، ج ۲، ص۲۷۴

0)  اعیان الشیعه، بخش دوم، ص ۱۹

1)  ۱۹) دره البیضاء، ص ۲۲-۲۱

 

بر این اساس عوامل معنوی و روی آوردن به سنت های مذهبی می تواند روابط عاطفی و فضای روان شناختی خانواده را تحت تأثیر قرار دهد. در مواقعی حتی ابراز عواطف هم برقرار است، ولی گویا احساس آرامش از خانه رخت بربسته است و این بدان دلیل می باشد كه اهل خانه از ذكر خداوند اعراض نموده اند.

از تأكید اسلام بر آرامش و مودت و رحمت، به عنوان خصلت و خویی كه در زندگی خانوادگی جاری است، چنین برمی آید كه در مفهوم ارزشی این آیین، نوع و شكل فضایی كه زوجین می خواهند در پرتو آن زندگی جدید خود را آغاز كنند، نمایان می گردد و چنین نیست كه شخص بخواهد از طریق آن، صرفاً منفعت طلبی شخصی و طمع ورزی نسبت به دیگران را پی بگیرد و نیز این گونه نمی باشد كه هوی و هوس و امیال نفسانی در آن برانگیخته شود تا بتوان از آنها به عنوان شالوده ساختمان این زندگی استفاده نمود، بلكه فضایی است كه در آن بر انسانیت و فضیلت تأكید می گردد.

      3-خوش خويى و خوش رفتارى تفاهم اخلاقی

    يكىديگر از عوامل تحكيم بنیان خانواده خوش خویی و خوش اخلاقى است که روابط و دوستی میان اعضای خانواده را مستحکم و استوار می سازد . از پيامبر خدا صلى اللهعليه و آله روايت شده كه مى فرمايد : «حُسنُ الخُلقِ يُثبِتُ المَوَدَّةَ»[18] ) خوش خويى ، دوستى را استوار مى كند). اين وظيفه نيز ميان مرد و زن،مشترك است؛ امّا از آن جا كه مرد ، رياست خانواده را به عهده دارد ،درباره داشتن خوىِ نيكو ، به او بيشتر توصيه شده است.  همچنین در حديثى ديگر ازپیامبر(ص) آمده است : «أحسَنُ النّاسِ ايمانا أحسَنُهُم خُلُقا وألطَفُهُمبِأهلِهِ ، وأنا ألطَفُكُم بِأهلي»[19] ( شايسته ترينِ مردمان ، از جهت ايمان، كسى است كه خوش اخلاق ترينِ آنها باشد و با خانواده اش مهربان تر باشد ،و من ، مهربان ترين شما با خانواده ام هستم) . همچنين با اين كه خوش رفتارىمتقابل مرد و زن براى تحكيم پيوند خانوادگى ضرورى به نظر می رسد ، امّا قرآن كريم بهمردها اين گونه توصيه و سفارش مى فرمايد: «وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنكَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْـئا وَيَجْعَلَ اللَّهُفِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا »[20](نساء، آیه 19). از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مى فرمايند: «إنَّالمَرءَ يَحتاجُ في مَنزِلِهِ وعِيالِهِ إلى ثَلاثِ خِصالٍ يَتَكَلَّفُهاوإن لَم يَكُن في طَبعِهِ ذلِكَ : مُعاشَرَةٍ جَميلَةٍ ، وسَعَةٍ بِتَقديرٍ، وغَيرَةٍ بِتَحَصُّنٍ». (مرد ، در [ اداره ] خانه و خانواده اش، بهسه خصلت نياز دارد كه بايد آنها را به كار بَرَد ، اگر چه اين ويژگى ها دردرون او نباشد: خوش خويى، گشاده دستىِ سنجيده ، و غيرت براى ناموسدارى(تحفه العقول، ص 270)

   زن و شوهری که می خواهند با یکدیگر یک عمر با هم به سر برند، لضروریست که با یکدیگرخوش اخلاق باشند که این امر موجب می شود زندگی آن ها شیرین و دلپذیر و گرم و باصفا باشد  و با تفاهم اخلاقی مشکلات زندگی را حل و فصلخواهند کرد.و برعکس اگر هر دو یا یکی از آن ها بداخلاق باشد زندگی بر هر دونفر و اهل خانه سخت خواهد بود و چیزی نمی تواند تلخی آن را شیرین سازد.(آملی، ص52)

   اخلاق نیک یکی از بهترین عوامل تحکیم خانواده محسوب می شود مانند: تقوا،راست-گویی، امانت داری، خوش اخلاقی، خوش زبانی، خیرخواهی، پاکیزگی، باادبی، گذشت، بردباری، وظیفه شناسی، نجابت، عفت، کم توقعی، نرم خویی، رعایتاقتصاد در زندگی، شجاعت و ایثار و … این قبیل صفات از مکارم اخلاق ومزایای واقعی هر انسان محسوب می شود(امینی، ص102، 1378)

   برعکس، صفات زشت از نقاط و ضعف انسان محسوب می شود، مانند بی تقوایی،تندخویی، پرروئی، بدزبانی، ترسویی، نفاق، پرتوقعی، بخل، کثیف بودن، ولخرجی واین ها از نقاط منفی انسان محسوب می شوند و در همین زمینه روایاتفراوانی آمده است. رسول خدا(ص) می فرماید: «اذا جائکم من ترضون خلقه و دینهفزوجوه الا تفعلوه تکن فتنه فی الارض و فساد کبیر»[21]؛( حر عاملی، ج14، ص51)

   و نیز در روایت دیگر می فرماید: «زوجها من رجل تقی فانه ان احبها اکرمها وان ابغضها لم یضلمها؛ دخترت را به ازداوج انسان مقتی و پرهیزگار درآور؛زیرا اگر دخترت را دوست داشته باشد او را اکرام و احترام می کند و اگر نسبتبه او بغض داشته باشد به او ظلم نمی کند.»(طبرسی، ص33، 1376)

   خداوند در آیات زیادی از جمله آیه 19،  سوره نساء، حسن معاشرت مردان را با زنان سفارش کرده است. «يا ايهاالذين امنوا لايحللكم ان ترثوا النساء كرها و لاتعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتيتموهن الا انيأتين بفاحشة مبينة و عاشروهن بالمعروف فان كرهتموهن فعسي ان تكرهوا شيئاً ويجعل الله فيه خيراً كثيراً.» (نساء، 19(

   در اين آيه نيز معاشرتبه معروف، محور بحث و توصيه به مردان در برخورد با زنان است. آيه بيانگردو نهي و يك امر به مردان است. نهي از به ارث بردن زنان و گرفتن تمام يابخشي از مهريه‌ي آنان به زور و امر به معاشرت به معروف با زنان است. «آيههم ندا است و هم تنبيه، هم اشارت است و هم شهادت و هم حكم يا نداست. «أيها» تنبيه است؛ «الذين» اشارت است؛ «آمنوا» شهادت است؛ «لا يحل لكم … كرها» حكم است و بيان حكم آن است كه ]زنان را[ از راه تلبيس و تدليس برايشان حكمنكنيد و قهر نرانيد و آن‌چه شرع نپسندد، از ايشان نخواهيد؛ بلكه با ايشانبه معروف زندگي كنيد. (و عاشروهن بالمعروف، اي بتعليم الدين و التأدبالاخلاق المسلمين).» (ميبدي، 1357: ج2، ص47(.

    توصيه‌ي خداوند بهرعايت معاشرت به معروف در مراحل خاص مثل طلاق، حاكي از آن است كه در مواقععادي به طريق اولي مرد بايد مراعات معروف را بنمايد. معاشرت به معروف، خاصمواضع ذكر شده در آيات نيست؛ بلكه همه رفتارها و برخوردهاي مرد نسبت بههمسر را شامل مي‌شود. يعني مردان بايد در هر معاشرتي كه با زنان دارند،مراعات معروف و نياز روحي آنان را بكنند. با توجه به جامع‌نگري و دقت اسلامدر روابط زن و مرد در محدوده‌ي خانواده، اين حكم الهي(حسن معاشرت) بهترينضامن اصلاح روابط در خانواده‌ها مي‌باشد؛ به شرط آن‌كه آگاهي و عمل آنان رابه همراه داشته باشد.

  این امر نشان دهنده این است که وجود اخلاق خوب و حسن معاشرت، استحکام و پایداری میان اعضای خانواده را استوار می سازد و مانع گسیختگی و فروپاشی اساس خانواده می شود. که تحقیقات انجام یافته (ساروخانی، 1387) حاکی از ان است که این عوامل موجب فروپاشی اساس خانواده شده است. 

   4-تأمين نيازهاى جنسى

   يكى از مهم ترينعوامل تحكيم خانواده ، پاسخگويى مثبت و متقابلِ زوجين به نيازهاى جنسىيكديگر است. بر اساس تحقیقات انجام یافته ، در ايران، دست كم پنجاه درصد طلاقهايى كه در دادگاه خانواده به بهانه هاى گوناگون صورت مى گيرد، ريشه درمسائل جنسى دارد و به تجربه ثابت شده است كه در خانواده هايى كه مشكلاتجنسى زوج ها برطرف شده ، احتمال فروكش كردن مشكلات خانواده ، افزايش يافتهاست[22].

   بر این اساس اسلام رهنمودهاى ارزنده ای براى تأمين نيازهاى جنسى زوجين ارائه نموده است که در صورت توجه از سوی خانواده و جامعه، اساس و بنیان خانواده از فروپاشی و سستی نجات می یابد که در این بحث به چند مورد آن اشاره می کنیم:

   4-1- تأكيد بر پاداش معنوىِ تأمين نيازهاى جنسى

    نكته قابل تأمّل و حایز اهميت  در روايات اسلامى، به منظور تشويق زوجين برتأمين نيازهاى جنسى يكديگر، تأكيد دارند كه لذّت جنسى حلال ـ كه يك امر صددر صد مادى است، پاداش معنوى نيز دارد . محدّث بزرگ ، شيخ كلينى در اينباره روايت نموده كه پيامبر(ص) به ابوذر فرمود : «إيتَأهلَكَ تُؤجَرْ» [23]. ابوذر با شگفتى ازآن حضرت پرسيد : «آتيهِم واُؤجَرُ؟!»[24]. پيامبر(ص) پاسخ داد : «كَما أنَّكَ إذا أتَيتَ الحَرامَاُزِرتَ ، فَكَذلِكَ إذا أتَيتَ الحَلالَ اُوجِرتَ »[25]  همان گونه كه اگرمرتكب حرام شوى ، گناهكار هستى ، هر گاه با حلال درآميزى ، پاداش مى يابى . در روايتى ديگر از ايشان آمده است : «فَإذا هُوَ جامَعَ تَحاتُّ عَنهُالذُّنوبُ كَما يَتَحاتُّ وَرَقُ الشَّجَرِ ، فَإذا هُوَ اغتَسَلَ انسَلَخَمِنَ الذُّنوبِ».[26]و چون مجامعت كند ، گناهان او همچون برگ درخت ، فرومى ريزند ، و هر گاه غسل كند ، از گناهانْ شسته مى شود .

   4-2- توصيه به آراستگى زن براى شوهر

   اولینرهنمودى كه زمينه را براى تأمين نيازهاى جنسى زوجين آماده مى كند.  آرايشكردن زن براى شوهرش است . در روايات اسلامى ، از يك سو آرايش زن براى غيرشوهر، به شدّت مذموم و ممنوع شناخته شده و از سوى ديگر ، آرايش زن براىشوهرش ، مورد تأكيد قرار گرفته است. اين، بدان معناست كه آرايش زن مىتواند مقدمه فروپاشى خانواده و يا تحكيم اين نهاد مقدّس باشد. به اينروايات ، توجّه كنيد : «َولا أنَّ المَرأةَ تَصَنَّعُ لِزَوجِها لَصَلَفَتعِندَهُ» .[27] اگر زن ، خود را براى شوهرش نمى آراست ، بى گمان در دل او جانمى گرفت . لِتَطَيَّبِ المَرأةُ المُسلِمَةُ لِزَوجِها». زن مسلمانبايد خود را براى شوهرش خوش بو سازد . برپايه گزارش مقاتل بن حيّان ،هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله دختران خود را شوهر مى داد، هم بهآنها توصيه مى كرد كه قبل از آميزش ، خود را شستشو كنند و هم به شوهرانآنها .(جوادی آملی، 1369)

  4-3- نكوهش عدم تأمين نيازهاى جنسى

   در بسیاری  از روايات ، هم مرد بر عدم تأمين نيازهاى جنسى همسر و هم زن ، برعدم تأمين نيازهاى جنسى شوهر ، به شدّت نكوهش شده اند. جالب توجّه اينكه طبق نقل مرحوم كلينى ، پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به زنان مىفرمايد : «لا تُطَوِّلَنَّ صَلاتَكُنَّ لِتَمنَعنَ أزواجَكُنَّ».   نمازهاىخود را طول ندهيد ؛ تا اينكه شوهرانتان را [ از خود ] باز داريد . درروايت ديگرى نيز آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به يكى از يارانخود به نام عثمان بن مظعون ـ كه به دليل پرداختن بيش از حد به عبادت ، ازاداى حقوق جنسى همسر خود امتناع مى ورزيد ـ مى فرمايد : «إنَّ لِأهلِكَعَلَيكَ حَقّا»(غرر الحکم، به نقل از ری شهری)  همسرت نيز بر تو حقّى دارد . و در روايتى ديگر خطاب بهاو مى فرمايد : «يا عُثمانُ ، لَم يُرسِلنِي اللّه ُ تَعالىبِالرَّهبانِيَّةِ ، ولكِن بَعَثَني بِالحَنيفِيَّةِ السَّهلَةِ السَّمحَةِ، أصومُ واُصَلّي،  وألمِسُ فَمَن أحَبَّ فِطرَتي فَليَستَنَّ بِسُنَّتي ،ومِن سُنَّتِي النِّكاحُ»(غرر الحکم)  .  اى عثمان ! خداوند متعال، مرا به رهبانيتنفرستاده ؛ بلكه مرا با آيين يكتاپرستىِ سهل و ساده گير ، فرستاده است . من، هم روزه مى گيرم و هم نماز مى خوانم و هم با همسرم آميزش مى كنم . پس ،هر كه آيين مرا دوست دارد ، بايد از سنّت من پيروى كند و از جمله سنّت من ،ازدواج كردن است .   

   4-4- توصيه به آراستگى مرد براى همسر

    بههمان ميزان كه آرايش زن براى شوهر توصيه شده ، آراستگى مرد براى همسر نيزدر روايات اسلامى ، مورد تأكيد است . به اين روايت توجّه فرماييد : «يَجِبُعَلَى الرَّجُلِ لِامرَأتِهِ ما يَجِبُ لَهُ عَلَيها ؛ أن يَتَزَيَّنَ لَهاكَما تَتَزَيَّنُ لَهُ في غَيرِ مَأثَمٍ».(جوادی آملی، ص66، 1369)  مرد در برابر زنش، همانوظيفه اى را دارد كه زنش در برابر او دارد ؛ يعنى خود را براى او بيارايد ،همچنان كه زنش، خود را براى او مى آرايد ؛ ولى نبايد به گناه بيفتد . درجاى ديگرى آمده است : «تَهِيئَةُ الرَّجُلِ لِلمَرأةِ مِمّا يَزيدُ فيعِفَّتِها»(همان) آراسته بودن مرد براى زن ، از عواملى است كه بر پاك دامنىِزن مى افزايد . نكته قابل تأمّل اين كه بر پايه روايتى از امام كاظم عليهالسلام يكى از عوامل آلودگىِ زنان شوهردار ، بى توجّهى شوهران آنان بهآراستگى خود براى همسران است . متن روايت، اين است : إنَّ التَهيِئَةَمِمّا يَزيدُ في عِفَّةِ النِّساءِ ، ولَقَد تَرَكَ النِّساءُ العِفَّةَبِتَركِ أزواجِهِنَّ التَّهيِئَةَ ».(غررالحکم، به نقل از ری شهری، ص314) آرى . آراسته بودن ، از عواملى استكه بر پاك دامنىِ زن مى افزايد. زنان، از آن رو تركِ پاك دامنى مى كنندكه شوهرانشان آراسته بودن را ترك مى نمايند .

شش . رعايت آداب آميزش

  رعايترهنمودهايى كه درباره آداب آميزش جنسى در روايات اسلامى آمده ، مانند :احساس نياز جنسى، شوخى و بازى، و درنگ، نيز در تأمين نيازهاى جنسى،بسيار مؤثّر است. تصريح پيشوايان اسلام به اين آداب ، بدين معناست كهآموزش جنسى در حدّ مشروع، نه تنها ضدّ ارزش نيست، بلكه اقدامى لازم وضرورى و در جهت تأمين كامل اين نياز غريزى، و تحكيم نهاد مقدّس خانوادهاست (حسینی، 1388)

 رعايت شمارديگرى از آداب آميزش جنسى ، مانند: ذكر و دعا،  قداستمعنوى اين اقدام را تقويت مى كند و بدين سان ، وسيله ديگرى براى تحكيمنهاد خانواده فراهم مى گردد . (همان منبع، ص339).

   5- دعای اعضای خانواده در حق همدیگر

  از منظر اسلام دارای اهمیت و جایگاه ارزنده دارد و به همین خاطر  ‌براي تحكيم بنيان خانواده وجلوگيري از پاشيدگي آن  دستورالعمل  و راهکارهاي فراوانی ارائه نموده است، از جمله راهكارهاي تحكيم روابط خانواده دعاي خوب اعضاي خانواده در حقيكديگر است، ‌اين دعاها به نوعي در ايجاد محبت و مهرباني بين افرادخانواده و تقويت ارزشهاي انساني و ايمني در بين آنها نقش بسزا دارد، ‌چه آنكه دعا كننده به نوعي نسبت به كساني كه ايشان را دعا مي كند ابراز علاقه ومحبت مي كند، ‌از همين روي به گسترش مهرباني و محبت تاكيد شده، ‌چنانچه درحديث قدسي آمده كه: «ان الله انا الرحمن خلقت الرحم و شفقت لها اسماً‌ مناسمائي فمن وصلها وصلته و من قطعها قطع»[28] (نيشابوري، 1406 ق: 158/4 و نوري، ‌1408ق: 243/15)

   از جمله آثار مثبت و خوبدعا در حق افراد از جمله اعضاي خانواده آن است كهدعا باعث مسرت و خوشحالي افرادي كه در حق ايشان دعا مي كنيم،  مي شود . ( ‌اصفهاني احمد آبادي،1383: 386/1(

   دعاء در لغت عبارت است از ميل انسان به چيزي با صدا و كلام، و در اصطلاحعبارت است از طلب پايين دست از بالا دست از روي خضوع و استكانت، دعاء درمعناي همچون استغاثه و عبادت و… به كار رفته است، ‌استغاثه، ‌مانند«اذالقيت العدو خاليا فادع المسلمين» هر گاه با دست خالي (بدون سلاح) با دشمنروبرو شدي، مسلمنان را به فرياد رسي بخوان. كاربرد دعاء در معناي عبادت،‌مثل آيه« ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوالكم»(اعراف /194) در آيه «اجيب دعوه الداع اذا دعان»( البقره /186) ابنمنظور از قول ابواسحاق نقل كرده كه دعاي براي خداوند به يكي از وجوه سهگانه است كه عبارتند از (ابن منظور المصري، 1405ق: 257/14)
1- توحيد و ثناي خداوند به وسيله عباراتي همچون «يا لا اله الا انت»، «ربناو لك الحمد» و مشابه آنها. آيه «ادعوني استجب لكم» (غافر/60) به همين معنيمي باشد

2-طلب عفو و رحمت و مشابه آن ها از خداوند، مثل «اللهم اغفرلنا»

3-طلب نصيب و بهره از دنيا، مثل «اللهم ارزقني مالاً‌ و ولداً»

  موارد سه گانه فوق، دعاء ناميده مي شوند، چه آن كه با عباراتي، ‌همچون«يا الله»، «يا رب»، ‌«يا رحمن» و مشابه آنها شروع مي شوند. در حديث عرفهآمد كه «اكثر دعائي و دعا الانبياء قبلي بعرفات لا اله الا الله وحده لاشريك له له الملك وله الحمد و هو علي كل شيء قدير» (مجلسي، محمد باقر 1404ق: 1/)13

 در قرآن، علاوه بر عبادت و استغاثه، دعاء در معاني ديگري به كار رفته است كه عبارتند از:

1-نداء: «دعوت فلاناً»، ‌يعني فلاني را نداء نمودم و صدا زدم، آيه «قلتعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم»(آلعمران/61)، گاهي كلمات نداء و دعاء با هم به كار مي روند، ‌مثل «مثل الذينكفروا كمثل الذي ينعق بما لا يسمع الا دعاء و نداء» (البقره /171) مثل آنهاكه كافر شدند مانند كسي است كه بانك زند بر حيواني كه چيزي نمي شنود جزبانك زدن بر او.

2-طلب: دعاه، يعني طلبه، ‌مثل « و ان تدع مثقله الي حملها لا يحمل منه شيء و لو كان ذا قربي»واگر شخص سنگين باري، ديگري را براي حمل گناهان خود بخواند، ‌چيزي از آن را بر دوش نخواهد گرفت هر چند از نزديكان او باشد»

3- تشويق و ترغيب به چيزي، مثل «قال رب اني دعوت قويم ليلا و نهارا» (نوح، آیه5)، نوح گفت: «پروردگارا من قوم خود را شب و روز به عبادت تو تشويق و ترغيبكردم»

4-نسبت دادن، مثل «ادعوهم لابائهم هو اقسط» (احزاب/5) فرزندان را به نامپدرانشان بخوانيد (به آنها نسبت دهيد) كه اين كار نزد خدا عادلانه تر است.

5-سوال و درخواست، مثل «ادع لنا ربك» (البقره/69) براي ما از پروردگارت بخواه

   با توجه به معاني ياد شده، ‌دعاي افراد در حق يكديگر به خصوص دعاي اعضايخانواده در حق يكديگر گذشته از آثار معنوي موجب ايجاد محبت و تحكيم روابطخانوادگي و تقويت عواطف انساني می شود. 

 همچنین حضرتامام سجاد (ع) در دعايي كه به يكي از دوستان خود تعليم داد، فرمود: «ربّلاتذرني فرداً و انت خيرالوارثين، و اجعل لي من لدنك ولياً يرثني في حياتي ويستغفرلي بعد موتي واجعله لي خلقاً سوياً و لاتجعل للشيطان فيه نصيباً،اللهم اني استغفرك و اتوب اليك، انك انت الغفور الرحيم» (مجلسي، 1364: ج 8 ،ص544)[29].

در اين دعا نيز، مؤمن براي خودو وارثانش از خداوند مغفرت، خلقت نيكو، دوري از شيطان و زيبايي ظاهر وباطن طلب مي‌كند. ضروري است كه اهل خانه به اين پيوستگي عاطفي و الهي توجهداشته باشند و خود را در خدمت اعضا بدانند، نه طلبكار از آنان و چنان‌كهاشاره شد، خدمت به ديگران، دعا در حق آنان و رعايت اخلاقيات را وظيفه‌ي خودو حق آنان دانسته، نه لطف و مرحمت نسبت به آن‌ها. حاكميت اين فرهنگ قرآني،به‌طور مسلّم در تحكيم و تحسين روابط خانواده مؤثر خواهد بود

    6-تأمين نيازهاى دينى

  اساسى ترين و مهمترین عامل امنيت و آرامش درونى خانواده، دین است . به همین خاطر، رعايتارزش هاى دينى، مهم ترين عامل تحكيم خانواده محسوب مى شود . امام على عليهالسلام طبق نقلى، درباره نقش دين در آرامش زندگى چنين مى فرمايد :« إنّيإذَا استَحكَمتُ فِي الرَّجُلِ خَصلَةً مِن خِصالِ الخَير احتَمَلتُهُ لَهاوَاغتَفَرتُ لَهُ فَقَد ما سِواها ، ولا أغتَفِرُ لَهُ فَقدَ عَقلٍ ولاعَدَمَ دينٍ ، لِأنَّ مُفارَقَةَ الدّينِ مُفارَقَةُ الأمنِ ، ولا تَهنَأحَياةٌ مَعَ مَخافَةٍ ، وعَدَمُ العَقلِ عَدَمُ الحَياةِ ، ولا تُعاشَرُالأمواتُ »[30].(تحفه القعول)همچنین قرآن كريم ، مردان باايمان را موظّف كرده كه از طريقتأمين نيازهاى دينى خانواده خود ، آنان را از گرفتارى آتش دوزخ محافظت كنند: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ، خودتان و خانواده تان رااز آتشى كه سوخت آن ، مردم و سنگ ها هستند ، حفظ كنيد . بر آن آتش ،فرشتگانى خشن و سختگير [ گمارده شده ]اند . از آنچه خدا به آنان دستور داده، سرپيچى نمى كنند و آنچه را كه مأمورند ، انجام مى دهند »[31](تحريم : آيه 6).  از امام على(ع) در تبيين اين آيه روايت شده كه مى فرمايند : «عَلِّمُوهُموأدِّبُوهُم»[32] .(ری شهری، 1390). به آنان علم و أدب بياموزيد . بى توجّهى به ارزش هاى دينى، پيش از آن كه اعضاى خانواده را در آخرت ، گرفتار آتش دوزخ كند ، در هميندنيا آنها را در آتش احساس ناامنى خانوادگى و انواع مشكلات ناشى از آن مىسوزاند . نخستين وظيفه مرد براى احياى ارزش هاى دينى در خانواده خود،وادار ساختن آنها به نماز است؛ زيرا نماز، از انواع ناهنجارى هاى اخلاقى ورفتارى پيشگيرى مى نمايد.[33] خداوند متعال خطاب به پيامبر خود مى فرمايد: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَوةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْهَا».[34]  و كسان خودرا به نماز فرمان ده و خود بر آن شكيبا باش» . توجه به خدا ، نه تنها درتأمين نيازهاى معنوى و آرامش روانى خانواده مؤثّر است ، بلكه در رهايى ازتنگناهاى مادى زندگى نيز نقش دارد . از اين رو ، اهل بيت عليهم السلام درگرفتارى ها ، از خانواده خود مى خواستند كه از نماز و دعا يارى جويند.  بديهى است كه تأكيد بر نماز در تربيت دينى ، به معناى بى توجّهى به ديگرارزش ها نيست ؛ بلكه برنامه ريزى جهت پرورش همه ارزش هاى اسلامى و انسانىدر خانواده ضرورى است ، چنان كه از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شدهاست كه مى فرمايد : «أدِّبوا أولادَكُم عَلى ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّنَبِيِّكُم ، وحُبِّ أهلِ بَيتِهِ ، وعَلى قِراءَةِ القُرآنِ»( ری شهری، ص260). فرزندانخود را بر سه خصلتْ تربيت كنيد : دوست داشتن پيامبرتان ، دوست داشتن اهلبيت او، و خواندن قرآن . نيز روايت شده كه امام على عليه السلام خطاب بهكميل بن زياد فرمود : «يا كُمَيلُ ، مُر أهلَكَ أن يَروحوا في كَسبِالمَكارِمِ، ويُدلِجوا في حاجَةِ مَن هُوَ نائِمٌ» .(اى كميل ! بهخانواده ات فرمان بده كه روزها در پى كسب خصلت هاى والاى انسانى بروند ، وشبانگاهان ، در پى رفع نيازهاى خُفتگان) .

    7- پرهیزاز آفت حسد

    یکی دیگر از عوامل اساس خانواده پرهیز از حسادت می باشد. حسد آفت زندگی است و زندگی را برای اعضای خانواده تنگ و غیرقابل تحمل می سازد در همین زمینه از امام علی (ع) نقل شده است: «الحسد ینکه العیش؛ حسد زندگیرا تنگ سازد.[35]» همه ی اعضابایستی یار هم در مسیر پیش رفت باشند چرا که سعادت خانواده در گرو سعادتفرد فرد آن است و حسد آفتی در روابط خانوادگی محسوب می گردد. چنان که درخانواده ی یعقوب(ع)، حسادت برادران یوسف(ع) بر او، موجب جدایی اعضایخانواده از همدیگر - هم به لحاظ بعد مکانی و هم بعد روحی و روانی - گردید؛یوسف(ع) از کانون خانواده جدا شد و یعقوب(ع) سال ها از پسرانش دل رنجیدهبود.

  8- وفاداری اعضای خانواده نسبت به یکدیگر

  رازدارییکی از مهم ترین شروط وفاداری همسر است که در صورت نبود آن میان اعضای خانواده،  آتش خیانت تمام اعضای خانواده را تهدید خواهد کرد. در رابطه با این مطلب در این آیه آمده است: «وَإِذْ أَسَرَّالنَّبِیُّ إِلَىٰ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِوَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ۖفَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا ۖ قَالَ نَبَّأَنِیَالْعَلِیمُ الْخَبِیرُ[36]» [37]این نکته نیز بسیار اهمیتدارد که آتش خیانت، تمام خانواده ها را تهدید می کند چرا که انبیایی چوننوح(ع) و لوط(ع) از سوی همسران خود به آن مبتلا گردیدند:

  «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِفَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ.»[38] در واقع می توان گفت که  وفاداری اعضایخانواده سبب ایجاد صمیمیت و محبت میان زوجین می گردد و نیز سپری محکم در برابرمشکلات و سختی ها و پشتیبانی پایدار جهت استحکام بنیان خانواده   می شود.

   از جمله عوامل دیگری که اساس و بنیان خانواده را مستحکم و استوار می سازد و در آیات و روایات زیادی به آن اشاره شده است عواملی نظیر؛ وجود روحیه ی صبر و پایداری و متانت در فراز و فرودهای زندگی،  برخورداری از روحیه ی گذشت و بزرگواری و تقویت آن، حاکمیت راستگویی و  صداقت در فضای خانواده، تدبیر منزل و مدیریت و برنامه ریزی صحیح در خانواده،دينداري و تعهدات الهي،رعایت  ادب و احترام متقابل در خانواده، وجود اعتماد در خانواده و پرهیز از سوء ظن می باشد که وجود هر کدام یک از آنها در میان اعضای خانواده، مانع فروپاشی خانواده و استحکام و پایداری میان اعضای خانواده می گردد. که لازم است از سوی تمای زوجین رعایت و مراعات شود.

   بحث و نتجه گیری

   اساسی ترین و اصلى ترين ركن جامعه و بستر فرهنگ هاى گوناگون و زمينه سازخوشبختى و يا بدبختى انسان ها و امت ها،   نهاد خانواده است. به همین خاطر در اسلام برنامه های مفصل و کاملی برای سالم سازی و تآمین نیازهای روحی و روانی این نهاد به عمل آمده است.

   خانواده از منظر قرآن، از جايگاه محوري و كليدي برخوردار است و هسته‌ي مركزي شكل‌گيري جامعه را تشكيل مي‌دهد(بقره، آیه 223)، خانواده از منظر قرآن، خشت بناي اجتماع است. جايگاه خانواده، درساختمان جامعه، هم چون «اتم» در ساختان اجسام طبيعي است. اگر خانواده سالم وصالح و استوار باشند. مي‌توان به داشتن جامعه‌اي سالم، صالح و متعالي واستوار اميدوار بود. تحقیقات انجام یافته( ساروخانی، 1382، حسینی 1387، و ….) حاکی از آن است که علت فروپاشی روابط بین زوجین در کشورهای اروپایی از جمله آمریکا و انگلیس، سست بودن روابط فی مابین اعضای خانواده است. در این کشورها سست بودن اعتقادات معنوی، ارزشمند نبودن جایگاه خانواده در بین آنان، عشق و محبت ظاهری و عوامل دیگر، نهاد خانواده به سمت فروپاشی گرایش پیدا کرده است.

   بنابراین، اگر در این اندشیه هستیم که یک جامعه سالم و استوار داشته باشیم در مرحله اول باید به عوامل تحکیم اساس خانواده اهمیت و ارزش بدهیم.  سعادت و شقاوت یک جامعه و به تبع آن یک کشور، به رشادت و سعادت خانواده بستگی دارد که اگر نهاد خانوداده سست و استوار نباشد به ضلالت و بدبختی آن جامعه خواهد انجامید.

  دین اسلام جهت مستحکم نمودن اساس خانواده،برنامه و آموزهای متعددی را ارائه نموده است. از جمله؛ پرهیزگار ی و فضیلت، تأمین نیازهای دینی و جنسی، صداقت  و راستگویی و…، در دین اسلام، به عنوان عوامل استحکام و استواری بنیاد خانواده تأکید شده است. که زوجین با به کار بستن این آموزه های دینی، می توانند روابط میان اعضای خانواده خود را مستحکم و پایدار سازند.

  نتایج حاصله از این نوشتار، حالی از آن است که با توجه به مستندات آیات و روایات، اصل حاکمیت،اصل امنیت، طهارت، حکمیت و …، به عنوان اصول تحکیم خانواده، شناخته شده و عواملی نظیر؛  ایمان و فضیلت، اظهار عشق و محبت زوجین بسبت به همدیگر، خوشخویی و حسن معاشرت، دعا اعضای خانواده در حق همدیگر، پرهیز از سوء ظن و حسادت، تامین نیازهای جنسی و دینی و ….،  از عوامل تحکیم و استوار نهاد خانواده، به شمار می رود که زوجین با به  کار گیری و اهتمام به این آموزه ها، می توانند نهاد خانواده و به تبع آن جامعه را از فروپاشی و ضلالت نجات داده و سعادت و خوشبختی خانواده و جامعه را تضمین نماید.  

 

 

 

 

        منابع

 

  • قرآن کریم

1-احمد بن محمد بن عیسی بن عبدالله اشعری قمی،ابو جعفر"النوادر"، انتشارات مدرسه امام مهدی(ع)، قم، 1408ق

  2- امینی، ابراهیم، “انتخاب همسر"، تهران: مؤسسه­ی انتشارات امیرکبیر، سال 1378

3- آمدی، عبد الواحد ، “غرر الحکم و درر الکلم"، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨٥

4-بهجت پور و دیگران، عبد الکریم ، “تفسیر موضوعی قرآن کریم"، قم، معارف، ١٣٨٥

5-بهشتی، احمد، “خانواده در قرآن"، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1377

6-جوادی آملی، عبدالله، “زن در آیینه جمال و جلال"، قم،نشر اسرء،1376

7-حسینی، مجتبی ، “احکام روابط زن و شوهر (پرسش ها و پاسخ های دانش جویی)،قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، دفتر نشر معارف، ١٣٨٨

8-حر عاملی، محمد بن حسن ، “آداب معاشرت از دیدگاه معصومین(ع)” [برگزیده یوسائل الشیعه]، ترجمه: محمدعلی فارابی و یعسوب عباسی علی کمر، مشهد: بنیادپژوهش های اسلامی، ١٣٨٦

9-حر عاملی، محمد بن حسن، “وسائل الشیعه"، قم، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1414ق

10- حرانی،ابو محمد ، “تحف العقول"، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧

11- ساروخاني، باقر، “جامعه‌شناسي خانواده"، تهران، سروش، 1379

12- ساروخانى، باقر، “مکارم الاخلاق"، تهران، منشورات شریف رضی، 1376

14- قنادان، منصور، “جامعه‌شناسي مفاهيم كليدي"، تهران، آواي نور، 1375

15- کلینی،  محمد بن یعقوب بن اسحاق ، “اصول کافی"، ج٢،تهران، دارالکتب الاسلامی،1363

کرمی فریدنی، علی،  “نهج الفصاحه"، قم، حلم، ١٣٨٥

16-معادی خواه، عبدالمجید،  “فروغ بی پایان قرآن کریم"، قم،1382

17-مکارم شیرازی،  ناصر، “تفسیر نمونه"، ج٢، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣٦٢

18- مجلسی، محمدباقر ، “توحید مفضل"، قم، 1389

19- مرتضى مطهرى، “مجموعه آثار"، ج 19،تهران، سدرا،  1387

20- میبدی، رشیدالدین، “کشف الاسرار و عده لابرار"، امیر کبیر، تهران، 1357

 21- مصباح يزدى،محمدتقى،  ” اخلاق در قرآن"، ج 3، 1387

22- معادی خواه،  عبدالمجید ، “فروغ بی پایان قرآن کریم"، ذیل لغت خانواده، قم،  1389

23-محمدری شهری،“تحکیم خانواده ازنگاه قرآن و سنت”، قم، 1390

24- نجاريان، فرزانه،  “عوامل مؤثر در كارايي خانواده"، دانشگاه آزاد اسلامي (پايان‌نامه كارشناسي ارشد)، 1375

 

 

  

 



[1]- «وَ كَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَ قَدْ أَفْضى‏ بَعْضُكُمْ إِلى‏ بَعْضٍ وَ أَخَذْنَ مِنْكُمْ ميثاقاً غَليظاً»

[2]- وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَلَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَكُمْ مِنَالطَّيِّباتِ أَ فَبِالْباطِلِ يُؤْمِنُونَ وَ بِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْيَكْفُرُونَ».

[3]- نوري طبرسي، مستدرك الوسائل، ج14، ص153

[4] نور ،32.

[5]- نور ، 33

[6]- بقره ، 223

[7]- و من اياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لتسكنوا إليها»

[8]- سوره ابراهيم،آیه 26-24

[9]- سوره نور، آیه 2

[10]- مجادله، آیه 3

[11]- نور، آیه 28-27

[12]- نساء/١.

[13]- بقره/٢٢١.

[14] عبد الکریم،  بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨٥، ص٢٤٨.

[15]- عبدالمجید،  معادی خواه، فروغ بی پایان قرآن کریم، ذیل لغت خانواده(.

[16]- بقره، آیه­ی 21

[17]- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج14، ص31، بیروت؛ دار احیاء التراث.

[18]- تحف العقول : ص 45 .

[19]- تحفه العقول،  ص 204 ح 279 .

[20]- و با آنها بشايستگى رفتار كنيد؛ و اگر از آنانخوشتان نيامد، پس چه بسا چيزى را خوش نمى داريد و خدا در آن مصلحت فراوانقرار مى دهد

[21]-  «اگر کسی به عنوانخواستگار به نزد شما آمد که خلق و دینش را می پسندید با او ازدواج کنید واگر به دستور عمل نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین به وجود خواهد آمد»

[22]- ر . ك : سايت خبرى «تابناك» 19 / 1 / 1387 ، مصاحبه دكتر سيّد كاظم فروتن ، سرپرست كلينيك سلامت خانواده .

[23]- با همسرت نزديكى كن كه پاداش مى گيرى

[24]- براى نزديكى كردن با آنها مأجور هستم؟!

[25]- ر . ك : ص 318 ح 521، ری شهری

[26]- غرراحکم، به نقل از ری شهری- ر . ك : ص 316 ح 520 .

[27]- ر . ك : ص 312 ح 508

[28]- من خداوندم، من مهربانم، خودمهرباني را آفريده ام و از آن اسمي را براي خود برگزيده ام، هر كس آن رامراعات كند از او مراقبت و حمايت مي كنم و هر كس آن را قطع كند با او قطعرابطه خواهم نمود.

[29]-  «پروردگارا، مرا تنها مگذار و تو بهترين وارثاني. براي من از جانبخود فرزندي قرار ده كه در زندگي وارث من باشد و بعد از مرگم، برايم طلبآمرزش كند و او را از نظر خلقت، سالم و هماهنگ گردان و براي شيطان، در اوبهره‌اي قرار مده. خدايا! از تو طلب آمرزش مي‌كنم و به درگاهت توبهمي‌نمايم كه تو آمرزنده و رحيمي»

[30]- «من هر گاه در مردى ، خصلتى از خصلت هاى نيك را استوار يافتم ،او را به سبب دارا بودن آن ، تحمّل مى كنم و بى بهرگى اش از ديگر خصلت هاىنيك را ناديده مى گيرم ؛ امّا نمى توانم نابخردى و بى دينىِ او را ناديدهبگيرم ؛ زيرا جدا شدن از دين ، جدا شدن از امنيت [و آرامش ]است . زندگىِهمراه با ترس ، گوارا نيست ، و نابخردى نيز مُردگى است ، و با مردگان ، كسىمعاشرت نمى كند»

[31]-  «یـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْنَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَـلـءِكَةٌغِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَايُؤْمَرُونَ».

[32]- ر . ك : ص 250 ح 390

[33]-  «إنّ الصَلاةَ تَنهى عَنِ الفَحشاءِ والمُنكَر ؛ آية اللّه محمّدتقى بهجتاز استاد خود آية اللّه ميرزا على قاضى نقل كردند : «هر كس مداومت كند برنمازهاى واجب در اوّل وقت ، به همه مقامات معنوى مى رسد و اگر نرسيد ، مرالعنت كند!»

[34]- ر . ك : ص 259 (نقش نماز ، در رهايى از تنگناهاى زندگى) و ص 261 (نقش دعا ، در رهايى از تنگناهاى زندگى(

[35]- عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨٥، ح٨٥١.

[36]- سوره تحریم، آیه3

[37]- (به خاطر بیاورید) هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد واز قسمت دیگر خودداری نمود؛ هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد گفت:«چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت؟!» فرمود:«خداوند عالم و آگاه مرا باخبر ساخت!»

[38]- سوره تحریم،  آیه 10

مباني نظري فرهنگ ايثار وشهادت در آيات و روايات و فرهنگ ديني

 

عنوان : مباني نظري فرهنگ ايثار وشهادت در آيات و روايات و فرهنگ ديني

نویسنده: حبيبه شاهنده

 

 

 

    چکيده

    شهادت شکوفايي ملکات فاضله و بر جسته ترين ويژگي انساني و آزادگي آدمي است، در يک جمله به زيارت خدا رفتن و به حق پيوستن است، کشته شدن در راه خدا و رکاب رسول خدا (ص) را شهادت مي گويند و ايثارگري يعني هدف ديگران را به هدف ديگران را به هدف خود مقدم داشتن ميباشدفرهنگ ايثار و شهادت منشأ بيداري وآگاهي، جوانمردي، شجاعت و نشاط مردم بوده وجامعه را از حالت سکون به حالت پويايي وجنبش درآورده است وخدمات ارزنده ای را به جامعه بشريت ارائه نموده است.

  بيان مقام و منزلت ايثارگران و شهدا به عنوان يک سنبل و نماد استقامت درطول تاريخ احياي ياد و خاطرات مقام و منزلت ايثارگران و شهيدان از اهداف نگارش اين مقاله به شمار مي روددراين مقاله فرهنگ ايثار و شهادت از ديدگاه قرآن واحاديث و انديشمندان متفکر ديني و ويژگي هاي ايثارگران و شهدا در فرهنگ ديني و عوامل تقويت کننده اين فرهنگ در جامعه بررسي شده و در پايان؛ چنين نتيجه گيري شده است : ازجان گذشتن، فداکاري و کشته شدن در راه خدا ساده ترين تعريف از ايثار و شهادت است و شهيد به مقامي مي رسد که هم رديف انبيا و اوصيا قرار مي گيرند و نه تنها مورد مغفرت الهي قرار مي گيرد به مقامي مي رسد که به اذن خدا ديگران را شفاعت مي کند .  شهادت در راه خدا تبلوري يافته حيات طيبه و عزتمندي و عزت آفرين است و در پايان شهادت کمال شهيد است زيرا او به جايي رسيده که مقام وصال و قرب است و بي حجاب و بي پرده با حق ديدار مي کند.

 

 

کلید واژه:ایثار- شهادت- فرهنگ- آیات- روایات- فزهنگ دینی

 

 

 

 

 

 

   مقدمه

   فرهنگ ايثار و شهادت از ارزشهايي هستند كه در دامن خود انسان‌هايي را پرورش داده كه داراي خصوصيات و روحيات والا و متعالي هستند. داشتن همت بزرگ، عزّت نفس، برخورداري از روح بزرگ، همت والا، بزرگ منشي و زهد گرايي و عدم دلبستگي و وابستگي به دنيا و … از مهمترين و برجسته‌ترين خصوصيات انسان هاي تربيت يافته در دامن فرهنگ ايثار و شهادت است.

فرهنگ ايثار و شهادت در گستره تاريخ و در ادوار و اعصار گذشته به عنوان یكي از كارآمدترين و موثرترين عنصر همواره در پيشبرد اهداف و حفظ ارزش‌ها و مقابله با دشمن در همه اديان مطرح بوده است. چنانچه حتي در اديان اساطيري هم اعم از توتم و تابو و اديان مترقي چون بت‌پرستي، خورشيد پرستي، ستاره پرستي و …  و در نگاهي ديگر در اديان آسماني مسيحيت يهوديت و اسلام كه شيوه زندگي شان بر اساس فدا شدن، از خود گذشتن و دليري و جنگاوري و كشته شدن براي آباد ماندن سرزمين مادر و اجدادي است (محمود آبادي، 1387، ص55).

فرهنگ ايثار و شهادت نماد استقامت و رشادت چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام ارزش رايج ميان مردمان بوده است. اما وقتي كه حماسه قهرماني و جانبازي و ايثار در فرهنگ ناب اسلامي مطرح مي‌شود رنگ و بوي متفاوت و مغاير با ديگر انديشه‌ها و نگرش هاي ديگران پيدا مي‌كند. در اين فرهنگ، هدف  مقصود و انگيزه ايثارگران و شهيدان در قالبي الهي ريخته مي شود. تا ارزشمندي يك حماسه و ايثار مشروط به في سبيل‌الله بودن، براي خدا قيام كردن و خدايي شدن صورت پذيرد. دين اسلام به شكل قابل توجهي بر بكار بستن اين ارزش اخلاقي و اجتماعي تاكي مي‌كند به گونه‌اي كه مصاديق برجسته اي از ايثار را در زندگاني پيامبر (ص) و ساير معصومين مي توان مشاهده كرد. يكي از اسوه‌هاي پايدار تاريخ، امام حسين (ع) بود كه با نثار جان و مال خويش  بناي عزت و اقتدار را در جهان پايدار ساخت و نام خود را با سربلندي و افتخار بر لوح ماندگار عالم ثبت كرد. عاشورا مكتب جان نثاري و فداكاري در راه خدا بود چنانكه جلوه هاي ايثار در صحنه صحنه‌هاي آن پديدار بود رزمگاهش ميدان مسابقه ايثارگران بود تا به فوز عظيم شهادت نايل آيند.

امروز بر همگان روشن است كه ايثارگري و شهادت با وقوع انقلاب اسلامي و بخصوص هشت سال جنگ تحميلي و دفاع مقدس سربازان ايران اسلامي، معناي زيبا و حركت آفرين، روح بخش و پرشكوه خود را عرضه نموده است.

     معنا و مفهوم ايثار و شهادت

    کشته شدن در راه خدا و رکاب رسول خدا (ص) را شهادت مي گويند. ايثار در لغت به معني برگزيدن، عطا کردن، غرض ديگران را بر غرض خويش مقدم داشتن، برگزيدن يعني منفعت غير را بر مصلحت خود مقدم داشتن و اين کمال ايثار در لغت به معني برگزيدن عطا کردن بالاترين درجه سخاوت است و برادري است. (دهخدا، م 3682 ،ج3).

  عبدالرزاق کاشاني در شرح منازل السائرين مي‌نويسد.ايثار را سه درجه است.درجه اول: آنکه خلق را در اموال و منافع بر خود برتري نهد و آنچه لازم است در راه اهل و عيال بذل شود.درجه دوم: برتري دادن رضايت خدا بر رضايت ديگران، هرچند دشواري ها را در اين راه تحمل کند.درجه سوم: ايثار الله است. يعني ايثار خود را بر غيره عين ايثار خداوند دانند و در يابد که اصولاً او راه وجودي نيست تا چه رسد به فعل و اختيار و به طور کامل بداند که فعال «لامايشاء» خداوند است و ايثار و ترک ايثار و شهود آن و ترک آن و ملک و فعل همه از آن خداوند است. (تاجريني، 1386)

   فلسفه وجودي ايثار و شهادت از نظر اسلام

  اسلام به عنوان آخرين و کامل کننده اديان آسماني، ديني همه جانبه است که براي تمامي ابعاد و زواياي مختلف زندگي فردي و اجتماعي انسان‌ها برنامه‌ها و پيام هاي تربيتي و اخلاقي و… دارد يکي از عرصه‌هاي تجلي اين پيام‌ها که مضاميني انساني و عاطفي دارد و ايثار مي‌باشد که اسلام توجه خاصي به اين موضوع دارد. با پيچيده تر شدن جوامع شهري و غلطيدن انسان‌ها در زندگي صنعتي و پيشرفته و مدرن امروز بيش از هر زمان ديگر نياز انسان به تعاليم و برنامه‌ها دستورات تربيتي و اجتماعي الهي اسلام احساس مي شود. شرط بقاء و سلامت اجتماعي و رواني شهروندان عمل به دستورات آيين اسلامي و تعاليم ديني است. (پژوهشکده تحقيقات اسلامي، 1369)

 در اين زمينه فرهنگ ايثار و شهادت که از مفاهيم نوراني اسلام است، داراي تاثيرات فراوان فرهنگي و اجتماعي است که انسان‌ها را مي تواند به اوج کمال و ترقي و سعادت برساند. اسلام در مقابل توطئه ها و دسيسه‌هاي دشمنان که قصد تحريف و نابودي حق را دارند دستور ايثار و جهاد و شهادت را داده است. بنابراين بر اساس فلسفه جهاد اسلامي، پيروان و عاشقان راه حق « مبارزه و مقاومت در برابر ظلم و ستم دشمنان» و « تن به ذلت آن‌ها ندادن» از وظايف مهم شرعي و اخلاقي خود مي‌دانند و پايبند به آن هستند. اسلام هرگونه تجاوز و تعدي به اصول و حقايق اسلام و براي جلوگيري از ظلم و ستم و فساد دستور جهاد را داده است. احکام و دستوراتي که در فلسفه جهاد اسلامي آمده از مهمترين دستورات الهي است 

     ايثاروشهادت درقرآن کريم:

     قرآن کريم با بيان شواهد و نمونه ها، ايثار و شهادت را در ابعاد  مختلف ستوده و ويژگي هايي را براي آن بيان کرده است و شهيد را به بهترين وجه تعريف مي کند که بشر به راحتي نمي تواند به عمق معناي آن دست يابد.

     « و لا تقولو المن يقتل في سبيل الله امواتُ بل احياء ولکن لا تشعرون » ((بقره، 154))

   کشته شدگان در راه خدا را مرده نخوانيد بلکه آنان زنده اند و لکن شما درک نمي کنيد .

  با توجه به معني آيه مي توان گفت که اين مقام را هر کس درک کند. لذا خود قرآن مي فرمايد : « ولکن لما تشعرون » «يعني شما نمي دانيد ». نکته چشمگيري که در اين آيه وجود دارد «زنده بودن شهيد است  که اشاره به حيات آنان و روزي خوردن ايشان درنزد پروردگار ميشود که در تفاسير به قصد ملموس کردن موضوع و عيني نشان دادن مطالب، تعابيرخامي براي اين حقيقت متعالي مطرح شده است به عنوان مثال در بيان زنده بودن شهدا گفته اند که اينان در بهشت و در قالب پرنده ي سبزي پرواز مي کنند و اين گونه در بهشت متنوعند

 شهيدان نزد خداوند از پاداشي بزرگ که براي ما ناشناخته است بهره مندند .و مَن يقاتل في سبيل فيقتل اويغلب فسوف نؤتيهِ اَجررّ عظيماً . (نساء، 74 )و هرکس در راه خدا بچنگد، پس کشته شود يا پيروز گردد به زودي پاداشي بزرگي به او خواهيم داد.

 در يک نگاه کلي قرآن کريم مشخصات عمومي ايثارگر و شهيد را چنين بيان کرده است.  کساني پيشگام وسبقت گيرندگان در راه دين و جهاد در راه دين خداهستند.(واقعه/10)_ آنها مقربان درگاه الهي اند و کساني اند که به مقام قرب الهي نرديکند. (واقعه /11)، شفاعت کنندگان درگاه احدييت ( آل عمران /18 ) همنشين با پيامبران و اولياءالله.(نساء /72 )، دريافت کنندگان رحمت و پاداش عظيم (نساء /96،90 ) رستگارانند (واقعه / 11- نساء / 74 ) و لدینسیوخی،الدررالمنثور،ی قرار می گیرند.  مانند پرندگان ه ی سبزی پرواز می کنند و این گونه در بهشت  پر مشاهده کرده، جنگ هاآيات ديگري که به ويژگي مقام و منزلت شهدا و ايثارگران پرداخته است.

   فرهنگ ايثار و شهادت در احاديث روايات پيامبر(ص) ائمه معصومين (عليه السلام ):        

    شهادت فنا شدن انسان براي نيل به سرچشمه نور و نزديک شدن به هستي مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زيباترين شکل است. در حديث به رنگ و بوي ايثارگري بيشترازشهادتاست.                                                                                                                         رسول اکرم (ص) مي فرمايد: جبرئيل امين را خبرداد که موجب روشنايي ديدگان  و شادي قلبم گرديد . زيرا او فرمود : اي محمد! هرگاه کسي از پيروان تو در راه خدا ايثارگري کند اگر قطره اي از خونش روي زمين افتد و يا دردي در وي به وجود آيد«اشاره به جانبازان» خداي متعال برايش مقام گواه و الگو در شهيد بودن را معين مي کند. ايشان در خصوص امتياز ايثارگران و شهيدان هفت نعمت را بيان فرموده است :1- تمام گناهش در هنگامي که اولين قطره خونش بر زمين افتد بخشيده مي گردد .2 - وقتي که سرش روي زمين قرار گيرد، حوريان بهشتي غبار از چهره اش پاک مي کنند وبه او  مي گويند آفرين بر تو و به فرشتگان گفته مي شود، اين شهيد مانند شماست .1- لباس از لباسهاي بهشت بر تنش مي پوشانند .2 براي شهيد گنجينه اي از عطرهاي پاک ظاهر مي شود و مي گويند هرکدام از آنها را مي خواهي برگزين خود را معطرنما .3 - جايگاهش را در بهشت به او نشان ميدهند .4 - آنگاه به روحش گفته مي شود حال به وجه خدا بنگر زيرا اين مقام نگريستن به وجه خدا مخصوص پيامبر وشهيد است. 5- اين حديث و امثال آن دل بر جاودانگي جايگاه رفيع و حيات حقيقي ايثارگران و شهيدان دارد .

امام صادق (ع) ميفرمايند: سه گروه هستند که در روز قيامت شفاعت ميکنند و خداوند هم شفاعت آنها را مي پذيرد. 1- انبياء   2- علماء    3- شهدا.(محمدی ری شهری،255).

     ايثارو شهادت ازديدگاه انديشمندان اسلامي        

    شهيد و شهادت از جمله ارزشها و مفاهيم ماندگاري هستند که درباره ي آنها بسيار سخن گفته شده در حالي که بيش از آنها ناگفته مانده است. حقيقت فاخر و عظيم و درخشنده اي است که جز ذات اقدس الهي و اولياء معصوم، تنها شهيد، پس از وصول به اين مقام آن را در مي يابد. شهادت برترين سکوي انساني به اوج قلّه يکمال است .

 علامه محمد تقي جعفري، مفسر نهج البلاغه ج 9 ص 26 مي نويسد. در اسلام، شهادت و ايثار در راه خدا ايفاي تعهدي است كه اولاد آدم با خدا بسته است. شهيد مطهري متفكر و فيلسوف بزرگ در مقام شهيد مي گويد: مثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افكندن است، تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشيند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند  (مطهری،ص 66).

 

   شهادت از دیدگاه امام خمینی (ره):

  انقلاب اسلامي ايران با نفس الهي امام خميني (قدس سره) و آرمان گرايي آن مرد بزرگ، راه و رسم فراموش شده شهادت را احياءکرد.

   بدون شک نظريات امام خميني(ره) درباره شهادت و انگيزه هاي آن در جهان معاصر و براي نسل هاي آينده فصل جديدي را در ترويج فرهنگ ايثار و شهادت وتهييج عشق به آن، در بين مسلمانان و جهان گشوده است. چشم انداز امام خميني(ره) در مورد ايثار و شهادت ابعاد گوناگون وجود دارد. اما آن چه در سخنان امام به چشم مي آيد، با توجه به موقعيت خاص انقلابي جامعه، امام از جان گذشتگي و ايثار و گريز از نفع طلبي علفيت خواهي را لازمه يک انقلاب مي دادند . از نظر طبع يک انقلاب فداکاري است. لازمه يک انقلاب شهادت و مهيا بود براي شهادت است. انگيزه هاي شهادت از نظر امام فراتر از نيازهاي اوليه حيات و در رديف انگيزه هاي معنوي و فرق مادي هستند.   

  ايثار و شهادت از نظر ايشان هر مردان خدا و خط سرخ شهادت ميراثي از خاندان نبوت و ولايت است و شهيد به  وجه الله نظر مي کند و به لقاء الله  مي ماند شير و لذا شهيد به دنبال مرگ في سبيل الله است .ايشان آرزوي شهادت را از ويژگي هاي عارفانه و روحانيون اصيل مي داند و معتقدان آنان که حلقه ذکر عارفانه و دعاي سحرگان حوزه هاي روحانيت را درک کردند، در خلفه حضورشان آرزويي جز شهادت نديده اند . (خميني روح الله، 1378، ص30)

 

 شهادت در سخنان حضرت آيت الله خامنه اي(حفظه الله)

  مقام عظماي ولايت درمورد شهادت مي فرمايد :((ما تاريخ خود را مرهون شهادت طلبي مي دانيم و اين شيوه اسلامي را با روي کننده مجاهدت هاي ملت خود مي شماريم. اين نگرش نخستين کسی که به ما مي دهد، حفظ کانون پر فروغ شهادت است)). ايشان در جايي ديگر در مقام ايثارگران و شهيدان مي فرمايد :                  بهترين مردن ها شهادت است. بالاترين اجرها براي انساني که درراه خدا مبارزه مي کند، نوشيدن شربت گواراي شهادت است.   (معاونت فرهنگی،ص17).

    شهادت ازديدگاه شهيد مطهري :                                       

   انديشه هاي استاد شهيد مطهري يک از منابع مهم و معتبر و موثر در زمينه هاي مسائل اسلامي به ويژه موضوع جهاد و شهادت است. ايشان با درک مقتضيات زمان و با تحقيقات عميق و اصيل که از منابع، مسائل اسلامي و اجتماعي داشت در اين وادي نيز مباحث جالب و به ياد ماندني دارد .                                تاکيد ايشان به موضوع «خالص بودن انگيزه هاي شهادت » و «في سبيل الله » بودن آن از ويژگي هاي منحصر به فرد تفکر اوست  .(مطهري،ص 382) .

   

 

     عناصر ايثار و شهادت در فرهنگ ديني

1-ايمان واعتقاد :  نخستين عنصر در تفكرشيعه،اعتقادپاك واصيل به مبداًومعادوقبول عميق وباور داشتن كامل نسبت به خالق و فرامين اوبا قلب وجان ودل، كه ايمان را به اقرار به لسان وعمل به اركان ميباشد.                                 الذينء آمنوا يقتلون في سبيل الله و الذين کفروا يقتلون في سبيل الطغوت : (نساء آیه76) كساني كه ايمان دارند در راه خدا مي جنگند وكافران در راه طاغوت(شهرکی پور وهمکاران).                             

2- بصيرت : تجربه نشان داده كه جنگجويان جبهه ي باطل همواره براساس تعصب كوركورانه ودر راه اهدافي پوچ گام درميدان بند نهاده اند درحاليكه در فرهنگ ايثار وشهادت مومنان مجاهد وايثارگران با بيش وآگاهي و از سردرد و عشق به مصاف دشمن رفته اند. بينش عميق مجاهدان راه خدا افق روشني فرارويشان مي گشايد به گونه اي كه دنيا ر ا با همه ي زرق وبرق وچرب وشيرينش، پست و حقير مي شمارند.  رهبر عزيز انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي مقام عظماي ولايت به فرماندهان سپاه مي فرمايد:شما بايد  آگاه باشيد، شما بايد چشم بصيرت داشته باشيد، شما بايد بدانيد بازويتان در اختيار خداست يا نه؟ اين بصيرت مي خواهد اين را دست كم نگيريد.اهل بصيرت بايد باشيد بايد هوشمندانه، آگاهانه از خدا كمك بخواهيد، بينديشيد، روي مسائل فكر كنيد و تصميم بگيريد و صبر، ايستادگي و استقامت در ميدان جنگ نظامي خيلي آسانتر است از استقامت درمقابل جاذبه هاي دنيا.  (ديداربا فرماندهان سپاه13/3/76)

3- شجاعت:   رويارويي با دشمن مسلح و پنجه در پنجه ي او افكندن ، اراده اي پولادين ودل شير مي خواهد كه مجاهدان راه خدا آن را دارند پيكارگر راه خدا با بينش صحيح، همه ي عالم را از آن خدا و در محضر او قبضه ي قدرتش مي داند كه هرچه او بخواهد مي شود ومرگ و زندگي وشكست و پيروزي به اراده ي او بستگي دارد.در اين صورت ترس مفهوم خود رااز دست ميدهد و مومن در راستاي خواست واراده ي حق خود را به  قلب لشكر دشمن مي زند. امام مجاهدان علي(ع)درجنگ جمل ،فرزند خويش، محمد حنفيه رابه عنوان پرچمدار پيكار انتخاب كرد و هنگام سپردن پرچم به او فرمود: (خطبه 1 )اگركوه ها متزلزل شوند، تو استوار باش، دندان هايت را برهم بفشار، جمجمه ات رابه خدا عاريت ده،پاهايت را در زمين ميخ كن، دورترين نقطه ي سپاه دشمن را ديده باني كن و چشم از اطراف فرو گير و بدان تاپيروزي تنها ازنزد خداي سبحان  .  

4-از خودگذشگي و فداكاري :   فداكاري تقريباًمعادل واژه ي مواسات در عربي است كه همان جان فشاني و سپر قرار دادن خود در برابر حملات دشمن به جبهه ي خودي است چنانكه در نبرد(احد) آنگاه كه حملات سهمگين دشمن مسلمانان را فرار مي داد ورسول خدا درمحاصره ي تيغ هاي آشفته قرار گرفت، اميرالمومنان پروانه وار گرد شمع وجود پيامبر(ص)چرخيد و از جان ايشان دفاع مي كرد به گونه اي كه آنان را از چهار جانب پراكند وتعدادي را به خاك افكند و رسول خدا(ص) از خطر جدي نجات يافت. در اين هنگام جبرئيل به رسول خدا(ص)گفت: اين واقعاً مواسات وفداكاري بود. فرهنگ ايثار و شهادت شهيد هم هستي دنيوي خويش را فداي آرمان مقدسش ميكند وهم از فداكاران جان خويش دريغ نمي ورزد، از قضارمز پيروزي ايثارگران مجاهد نيز در همين نكته نهفته است.وآنچه از معنويت و منزلت در پيشگاه خدا مي يابند و در برابراهداي سرمايه مادي وجان انديشمندشان است 

 

 

 

   بحث ونتيجه گيري:                                                                                  

  ايثار مقدمه اي براي شهادت كه اوج كمال آدمي است،مي باشد.براي رسيدن به اين مقام تقويت ودروني كردن ايمان،يقين،بصيرت،رشادت،شجاعت،تعصب ديني وملي و…ضروري به نظر مي رسد و بارور كردن ورشدوشكوفايي هريك از اين موارد قدمي است براي رسيدن انسان به كمال وسعادت،هرچه فرهنگ ايثاروشهادت طلبي اين نظام ارزش در جامعه تقويت مي شود روح از خود گذشتن ،ايثار،فداكاري درجامعه بيشتر مي شود واجتماع از هرجنبه اقتصادي،سياسي،اجتمايي واخلاقي روبه رشد و بالنگي مي رود. فرهنگ ايثاروشهادت در ادوار گذشته در همه ي اديان  وقوميت ها بوده است واين فداكاري در مقابل دفاع ازعقايد و افكار و ارزش ها و يا براي دفاع ازجان و مال و ناموس و سرزمين خويش درمقابل دشمنان بوده است.به استقلال رسيدن بسياري ازكشورهاي زير سلطه ي استكبار و مستعمره نتيجه دادن بسياري از انقلاب ها مانند: انقلاب اسلامي ايران، انتفاضه فلسطين، حزب الله لبنان نتيجه وثمره ي همين فرهنگ ايثار و شهادت در جامعه اشاره شده است.و درآخر نتيجه گيري كه مي توان از اين مقاله گرفت اين است كه در نگاهي كلي ايثار و شهادت يعني از جان ومال گذشتن، فداكردن و نثار كردن خويش در راه عقايد ايثارگر و شهيد به مقامي مي رسد،كه هم رديف انبيا و اوصيا قرار مي گيرد و نه تنها مورد مغفرت الهي قرار مي گيرد، به مقامي ميرسد كه به اذن خداوند ديگران را شفاعت مي كند. از جلوه هاي حيات طيبه كه شهيدان و ايثارگران درآن قدم گذاشتن، زيستن با عزت وذلت ناپذيري است. ايثارگري وفداكاري راهي براي شهادت ومقدمه اي براي رسيدن به فيض عظيم شهادت است .                     

     شهادت در راه خداتبلور يافته حيات طيبه وعزت مندي وعزت آفريني است.ودرپايان شهادت كمال شهيد است زيرا او به جايي رسيد كه مقام وصال و قرب است و بي حجاب و بي پرده با حق ديدار مي كند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

- الهی قمشه ای، مهدی؛قران کریم، قم

- ابن فارس،احمد(1410)، معجم مقاییس اللغه، لبنان، دارالسلام

 اداره فرهنگ  سازمانی،درپرتوی ولایت،معاونت فرهنگی-

- تاجیک، محمد رضا، (1372) انقلاب آرام فراز و فرود، ارزشهای ایران امروز، نشر آموزش وپرورش،تهران

- تاجرینی، علی(1386)، ماهیت ایثار  اندیشه عرفانی

- خمینی ، روح الله ، صحیفه نور، تهران، نشر حوزه، نشر آثار آمام خمینی

 beyadeshohada.parsibhog.com-  چالشها،مبانی فرهنگ ایثار

- دشتی، محمد(1381)، ترجمه نهج البلاغه،قم، نشر اسلامی

- ری شهری،محمد مهدی(1362)،میزان العمله،قم،نشر صداقت

 شهرکی پور،محمد رضا(1373)، آسیب شناسی فرهنگ ایثار، فصلنامه نگاه حو-

- قاسمی، مرضیه( 1381)،بررسی شهید و شهادت از دیدگاه قرآن و حدیث

- مطهری،مرتضی(1360)، قیام وانقلاب مهدی، تهران، نشر صدرا

- نصرتی، مرضیه(1380)، مبانی نظری شهادت در قرآن و انجیل، دانشگاه آزاد اسلامی کرج

- نشریه فرهنگ، چرا فرهنگ ایثار؟ تأملی بر ویژگی ها و دستاوردهای فرهنگ ایثار و شهادت